وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

بدرقه یک دوست قدیمی توسط استاد موسیقی ایرانیان محمد رضا شجریان



بدرقه یک دوست قدیمی توسط استاد موسیقی ایرانیان محمد رضا شجریان


استاد شجریان دوست قدیمی اش را تا بهشت زهرا بدرقه کرد




پیکر زنده یاد علی هاشمی، پژوهشگر موسیقی روز پنجشنبه، 8 خردادماه از مقابل تالار وحدت با حضور چهره های سرشناس موسیقی به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) بدرقه شد. در این مراسم محمدرضا شجریان استاد آواز ایران نیز حضور داشت که در سخنانی گفت: «از همه شما عزیزان که برای احترام به این مرد بزرگ امروز به اینجا آمده اید تا او را بدرقه کنید، سپاسگزارم. بنده دوستی 50 ساله با علی داشتم. او همیشه حضور داشت و همواره در زندگی همه ما جاری بود. هر کاری و هر گرفتاری داشتیم، او با پیگیری هایش می فهمید، تماس می گرفت و به واسطه آدم های مختلف تلاش می کرد تا آن گرفتاری را رفع کند: او همه این کارها را بدون هیچ چشمداشتی انجام می داد. چشمداشت او نیز همین قدر بود که وقتی کاری را برای کسی انجام می داد به آن شخص می گفت فلانی تو هم اگر روزی کاری از دستت بر آمد و کاری پیش آمد برای دیگران انجام بده.» استاد آواز ایران با بیان اینکه هاشمی در نیکوکاری پیشقدم بود، در ادامه گفت: «همه می دانند ما تعریف بی خودی از علی هاشمی نمی کنیم. او برای سلامت دوستانش وقت می گذاشت.» پس از این سخنان شجریان با نوای نی محمد موسوی دقایقی برای حاضران خواند.
   

ایا ازادی بت است یا بت شکن؟


ایا ازادی بت است یا بت شکن؟

ادی بت نیست، بت شکن است!


محمد مجتهد شبستری:۱-امروز ساعت ۷، وقتی روزنامه شرق به دستم رسید، چشمم به این تیتر اصلی در صفحه اول افتاد: بت آزادی را باید با ایستادگی شکست[۱]

در اصطلاح دین، بت ضد خداست. وقتی می‌گویند فلان شیء یا فلان شخص بت شده منظور این است که آن شیء یا شخص در نظر انسان‌ها به جای خدا نشسته و مانع خداپرستی حقیقی گشته است. وقتی فردی از عالمان قرائت رسمی از دین می‌گوید آزادی بت است مقصودش این است که آزادی ضد خداست و مانع خداپرستی است و عالمان دین باید هرگونه بت پرستی را نفی کنند.

 

۲-هسته اصلی آزادی در عصر حاضر محرز دانستن حق آزادی تفکر، عقیده و بیان همراه با مسئولیت اخلاقی برای همه افراد جامعه بدون هیچ استثناء می‌باشد.-پرسش من این است که اگر آزادی را بت بشماریم و آن را انکار کنیم و جامعه را از آن محروم سازیم، انسان‌ها چگونه می‌توانند تشخیص دهند که بت چیست و خدا کیست تا از بت‌ها دور شوند و به خدا بپیوندند؟ مگر ممکن است آزادی تفکر و عقیده و بیان در یک جامعه به رسمیت شناخته نشود اما آنچه بت پرستی است از آنچه خدا پرستی است بدون فریب و ابهام از یکدیگر متمایز گردد. اگر تمام افراد جامعه بدون استثنا نژادی، مذهبی و جنسیتی و هر گونه تبعیض دیگر حق آزادی تفکر، عقیده و بیان نداشته باشند و آن را اِعمال نکنند چگونه معلوم می‌شود چه کسی به بت پرستی دعوت می‌کند و چه کسی به خدا پرستی می‌خواند؟ چه کسی دکان باز کرده و عوام‌فریبی می‌کند و جیب پر می‌کند و نیاز خود به جاه و جلال را ارضاء می‌کند و به قول حافظ در میخانه را بسته اما در خانۀ تزویر و ریا گشوده[۲] و چه کسی واقعا به انسان‌ها عشق می‌ورزد و در صدد این است که آن‌ها را به آغوش خدا و خوشبختی جاویدان برساند؟ و بالاخره چه کسی واقعاً به خدا می‌خواند و چه کسی گرچه ظاهراً از خدا می‌گوید اما با انواع لطایف الحیل و ترفندهای نظری و عملی و ساختن و پرداختن لقب‌ها و هیکل‌های دهشت آور به خود می‌خواند! چه کسی شیفته خدمت است و چه کسی تشنۀ قدرت؟

۳- در حال حاضر برای زیستن مسالمت آمیز همۀ افراد جامعۀ ایرانی با یکدیگر و رها شدن ما از مشکلات بنیادین فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که گریبانگیر ما گشته دو راه بیشتر در پیش پای ملت ایران و علمای دین نیست:

الف ـ حق آزادی تفکر، عقیده و بیان برای همۀ افراد جامعه، بدون استثنا مسلم شناخته شود و بحث و بررسی و انتقاد و گفتگوی عمومی مداوم، در فرهنگ دینی ساری و جاری گردد، علمای رسمی دین به انتقاد از نظرها و اَعمال آنها از سوی ملت تن دهند و رابطه فکری و عملی این دو طرف با یکدیگر از حالت اطاعت و تقلید کورکورانه یک طرفه به یک گفتگوی همدلانه دو طرفه مبدل گردد.

ب ـ عالمان رسمی دین همچنان اصرار کنند که آزادی بت است و ما باید این بت را بشکنیم و فضولی موقوف! ما باید همچنان یکطرفه بگوئیم و عمل کنیم و شما هم باید بپذیرید و تقلید کنید و خدا پرستی جز این نیست. چه کسی تردید می‌کند این دومی چیزی نیست جز خفقان، ظلمت محض و خشونت عریان!

آقایان محترم! آزادی بت نیست، بت شکن است. فقط در پرتو درخشان آزادی است که همه بت‌ها یکی پس از دیگری شکسته می‌شوند.

---------------

[۱] محمد تقی مصباح یزدی، روزنامه شرق (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳) به نقل از خبرگزاری تسنیم

[۲] در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانه تزویر و ریا بگشایند (حافظ)

منبع: وب سایت نویسنده

اموزه های از گابریل گارسیا مارکز


اموزه های از گابریل گارسیا مارکز

آموخته‌های گابریل گارسیا مارکز


در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم./

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فاید‌ه‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود./

در  25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.


 در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن است.

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.


در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان دهیم.


در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی‌توان عشق ورزید.

در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز میل دارد بخورد

.

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی در اختیار داشتن کارت های خوب نیست، بلکه خوب بازی کردن با کارت های بد است.

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی که فکر می‌کند نارس است، به رشد و کمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده است، دچار آفت می‌شود.


در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیاست.

در 85 سالگی یاد گرفتم که همانا زندگی زییاست.

رنجهای کودکان کار و فرصت طلبی سوداگران


رنجهای کودکان کار و فرصت طلبی سوداگران


کودکان کار و رنج بی‌پایان
مصطفی ایزدی

کودکان کار در یک تقسیم‌بندی کلی دودسته هستند، دسته‌ای که در کارگاه‌ها، مغازه‌ها و مراکز خدماتی با دستمزدی اندک، بدون اینکه بیمه‌ای و احتمالا آینده پیشرفته‌ای داشته باشند، به‌کار مشغولند. جمع کثیری از آنان در حاشیه شهرها و در کارگاه‌های ناامن، به‌ویژه در کوره‌پزخانه‌ها، به‌کارهای سخت و طاقت‌فرسا واداشته شده‌اند. دسته‌ای دیگر که به تور باندهای بی‌هویت گرفتار آمده و سر چهارراه‌ها، به گدایی، شیشه‌پاک‌کنی، فروش فال و گل و بادکنک و نظایر آن می‌پردازند. این دسته از هفت‌صبح تا ساعت‌های پایانی شب و در سنین گوناگون، حتی از سن زیر دبستان پشت چراغ‌قرمزها به‌وفور دیده می‌شوند. درباره این دودسته کودکان، همه دلسوزان جامعه و متولیان امور سخنان زیادی گفته‌اند و گزارشگران رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران موضوعات اجتماعی به تواتر در جراید کشور، خبر و گزارش و یادداشت و مقاله پژوهشی منتشر کرده‌اند، اما هنوز روشن نشده که متولی رسیدگی به حال‌وروز این دختران‌وپسران فرودست جامعه، چه سازمان یا اداره‌ای است؟ تا آنجا که نگارنده به خاطر می‌آورد، مسوولیت این موضوع یعنی جمع‌آوری این کودکان‌ونوجوانان و ساماندهی زندگی آنان، بین شهرداری، بهزیستی، نیروی انتظامی و بعضی دوایر دولتی دیگر پاس داده می‌شود و هر یک به بهانه‌ای زیر بار آن نمی‌روند. شهرداری می‌گوید قانون ندارم، بهزیستی می‌گوید توان ندارم، نیروی انتظامی حرف‌های دیگری می‌زند و... .
در سال‌های اخیر بانوی نیکوکاری که استاد دانشگاه است، با فراخواندن تعدادی از دانشجویان دانشگاه‌ها، در موسسه‌ای به نام امام‌علی(ع)، دست به ابتکار جدیدی زده و همه هم‌وغم و وقت خود را مصروف رسیدگی به وضع کودکان خیابانی کرده و اقدامات تحسین‌برانگیزی را انجام داده است. برای راقم این سطور فرصت کوتاهی پیش آمد تا به گزارشی شفاهی و بعضا تصویری از فعالیت‌های متنوع او و دستیارانش گوش و چشم بسپارم.
در این گزارش، حقایق تلخ و متاثر‌کننده‌ای ارایه شد و شمه‌ای از آنچه تاکنون دیده و رسیدگی کرده‌اند به سمع‌ونظر جمع کوچکی از علاقه‌مندان رسید. سخن از 400هزار کودک‌ونوجوان در ایران بود که فاقد شناسنامه هستند و با تلاش موسسه امام‌علی(ع) پدرومادر 200نفر از آنان شناسایی شده و برایشان درخواست صدور شناسنامه کرده‌اند که بتوانند از هویت ملی و اجتماعی برخوردار شوند و احیانا به ادامه تحصیل بپردازند.  در علت‌یابی وضعیت اسفبار کودکان‌ونوجوانان فاقد شناسنامه، به این نتیجه رسیده‌اند اینگونه افراد معصوم که یا از خانواده فرودستند یا از زنان ویژه به دنیا آمده‌اند، بلافاصله پس از زایمان و حتی پشت در زایشگاه، توسط عناصر سودجو خریداری شده‌اند و اینگونه از آنان بهره‌برداری می‌شود. بیشتر از این، کودکانی هستند که پدرشان در زندان و مادرشان کنار منقل، روزگار را به بدبختی می‌گذرانند. پدر و مادری که هرگز به فکر آینده فرزندانشان نیستند، حتی قدمی جهت گرفتن شناسنامه برای فرزندان خود برنداشته‌اند. همین‌قدر که سه، چهارساله شده‌اند، آنان را راهی خیابان‌ها کرده‌اند تا پولی درآورند و به خانه بیاورند. کاملا روشن است که جنایتکاران سوداگر آنها را شناسایی کنند و به زراندوزی از آنان بپردازند. بعضی از آنان که استعداد و توانایی بیشتری دارند، به حمل و قاچاق موادمخدر واداشته می‌شوند و بقیه با درآمدهای نسبتا خوبی که سر چهارراه‌های پایتخت به دست می‌آورند، نوکر و برده جفاکاران بی‌مروت می‌شوند. بارها در حاشیه خیابان‌ها و چهارراه‌ها دیده شده که خودروهای بسیار ‌گرانقیمت به‌همراه یک وانت‌بار حامل دختران و پسران کوچک و بزرگ می‌ایستند، کودکان خیابانی را در محل‌های مورد نظر می‌چینند و راننده خودروهای لوکس، توصیه‌های لازم را به آنها می‌کند و از محل دور می‌شود. ناهار و شام این فرزندان بی‌گناه ایران‌زمین، توسط همان عناصر پلید، به‌موقع بینشان توزیع می‌شود و نیمه‌های شب آنان را به خانه‌هایشان، یا مراکزی ناپیدا می‌برند و همه پول‌های جمع‌آوری‌شده آنها را می‌گیرند. این فاجعه ضدانسانی، هرروزه تکرار می‌شود و متاسفانه رو به گسترش نیز است. اینکه این بچه‌های قدونیم‌قد، در طول روز با چه مصایبی روبه‌رو می‌شوند و از آنها چه سوءاستفاده‌هایی می‌شود، بماند.

کودکان خیابانی، محصول چه گرفتاری اجتماعی یا اقتصادی جامعه هستند؟ چرا بنیان بعضی خانواده‌ها به‌گونه‌ای تخریب‌شده که فرزندانشان از هر آینده سالم و پیشرفته‌ای محروم هستند؟ آیا در مجموعه سیستم مدیریت کشور می‌توان کانون توجهی را یافت که با همه گرفتاری‌ای که حل این معضل اجتماعی دارد، کمر همت ببندد و با ریشه‌های این پدیده ناهنجار در سطح پایتخت ایران و شهرهای بزرگ دیگر مبارزه کند؟ همگان باور دارند که در فقدان یک مسوول واقعی در این امر، سوءاستفاده باندهای مخرب، راحت‌تر و فراوان‌تر خواهد شد.

این پدیده چندوجهی، نیاز جدی به بررسی‌های همه جانبه دارد. کودکان خیابان، «تک‌عاملی» شکل نگرفته‌اند  بلکه شرایط نامساعد اقتصادی، فقدان آموزش‌های لازم برای خانواده‌های آنان، محیط زندگی، نبود پیگیری لازم در نهادهای زیربط و کاستی در نظام تامین‌اجتماعی و حوزه رفاه، همگی در این مقوله دخیل هستند. باید با «رویکرد واحد» به درمان این آسیب پرداخت و از کارهای تکراری و بی‌ثمر، پرهیز کرد.

خوشبختانه موسسه امام‌علی(ع) که یک موسسه خیریه رسمی است، توانسته در سایه همیاری مردم نوع‌دوست، ابعاد گوناگون این پدیده زشت اجتماعی را مورد بررسی قرار و اقدامات مثبتی را صورت دهد. البته بضاعت اندک مجموعه افراد دلسوزی که با انگیزه معنوی و بدون کسب کوچک‌ترین درآمد، سرعت کار و تلاش آنان را- که بسیار قابل تقدیر هم هست- کم کرده و روزبه‌روز، با همه امیدی که موسسان آن دارند، بر معضلات و گرفتاری‌های آنان افزوده می‌شود.

شایسته است دست‌اندرکاران دولتی موضوعات اجتماعی، با اختصاص وقت و امکانات و خصوصا شناسایی و انهدام باندهای تبهکاری که اینگونه از نقاط ضعف خانواده‌ها سوءاستفاده می‌کنند، توجه کنند. باید به کمک کودکان‌ونوجوانان بشتابند و آینده تیره‌وتار آنان را روشن کنند.

 

قاتل 150 هزار سوری در لباس کاندیدای ریاست جمهوری(گرگ در لباس میش)

قاتل 150 هزار سوری در لباس کاندیدای ریاست جمهوری(گرگ در لباس میش)


آغاز روند انتخابات سوریه




    روند انتخابات ریاست جمهوری سوریه پس از گذشت سه سال از بحران داخلی در این کشور آغاز شده است. انتخابات در خارج از مرزهای سوریه آغاز شده و با وجود اینکه تعداد زیادی از کشورهای دنیا انتخابات سوریه را به رسمیت نشناخته اند اما این انتخابات در تعدادی از سفارتخانه های این کشور برگزار شد. کشورهای برگزار کننده این انتخابات روسیه، صربستان، هند، رومانی، اتریش، چین، ایران، کوبا، ونزوئلا، برزیل، آرژانتین، آفریقای جنوبی، نیکاراگوئه، بولیوی و اکوادور هستند و از میان کشورهای عربی عراق، لبنان، اردن، بحرین، عمان، الجزایر، مراکش، موریتانی، سودان و یمن مخالفت خود را با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سوریه در این کشورها اعلام نکرده اند که این به آن معناست که در این کشورها انتخابات می تواند برگزار شود اما به نظر می رسد تنها در عمان و بحرین انتخابات برگزار شده است.
    
    چه کشورهایی اجازه رای گیری ندادند؟
    در حالی انتخابات در خارج از مرزهای سوریه انجام شده است که گفته می شود شمار قابل توجهی از کشورهای عربی و همچنین چند کشور اروپایی از برگزاری این انتخابات جلوگیری کرده اند. ؟کشور عربی از رای گیری از شهروندان سوری مقیم در این کشورها در انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری کردند. برخی کشورهای عربی مدعی شده اند که برگزار نشدن انتخابات ریاست جمهوری سوریه در آن کشورها، به دلیل بسته بودن سفارتخانه ها و یا نبود نمایندگی های دیپلماتیک یا سفارتخانه است. با این حال، دولت امارات به صورت رسمی مخالفت خود را با رای گیری از شهروندان سوری در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد. نزار الحراکی، نماینده مخالفان سوریه در پایتخت قطر نیز با اشاره به برگزار نشدن انتخابات در قطر، کویت، عربستان و امارات گفت، سفارت سوریه در دوحه در سال ؟به درخواست قطر بسته شد. در کشور مصر نیز که این روزها شاهد انتخابات ریاست جمهوری یک سال پس از برکناری «محمد مرسی» است، مسوولان نظامی این کشور اعلام کردند که رای گیری از شهروندان سوری مقیم این کشور انجام نمی شود. این درحالی است که پس از ترکیه، لبنان، اردن و عراق، کشور مصر بیشترین تعداد آوارگان سوری را در خود جای داده است. بر اساس گزارش ها، حدود ؟هزار آواره سوری در مصر هستند. از سوی دیگر چند کشور غربی از جمله فرانسه، انگلیس، آلمان، بلژیک، استرالیا و ترکیه با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سوریه در این کشورها مخالفت کرده اند.
    

    آمار رای دهندگان
    تعداد شهروندان سوری که براساس قانون اساسی و قانون انتخابات می توانند در این انتخابات شرکت کنند در داخل و خارج از کشور به 15 میلیون و 845 هزار و 575 تن می رسد. پیش از شروع انتخابات در خارج از کشور وزارت خارجه سوریه اعلام کرد: تعداد کسانی که می توانند در خارج از این کشور در انتخابات ریاست جمهوری مشارکت کنند به 200 هزار تن می رسد که این رای گیری ها در 39 سفارتخانه برگزار خواهد شد.
    
    نامزدها
    شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری سوریه می توانند از میان سه نفر یعنی بشار اسد رییس جمهور فعلی این کشور، ماهر حجار و حسان نوری برای پست ریاست جمهوری یکی را انتخاب کنند. این در حالی است که سازمان ملل اعلام کرده است که برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با توافقنامه ژنو همخوانی نداشته و مانع از دستیابی به راه حل سیاسی در این کشور می شود اما دولت سوریه اعلام کرده است که تصمیم برگزاری انتخابات تنها مختص به نظام این کشور بوده و هیچ کس اجازه دخالت در آن را ندارد. انتخابات در داخل سوریه در روز 3 ژوئن یعنی سه شنبه آینده برگزار خواهد شد.

    یاداشت

در کشوری که میلیونها نفر به دلیل جنایت بشار اسد آواره این کشور و آن کشور هستند و اکثر شهرها صحنه درگیری است و از طرفی تعداد کشته شدگان به بیش از 150 هزار نفر رسیده و همچنان بشار جنایت می کند سخن گفتن از انتخابات مضحکه ای بیش نیست انتخابات در کشوری که سالها دیکتاتوری حکومت می کند شوخی بیش نیست، دفاع از انتخابات در سوریه به معنی نا دیده انگاشتن خون کودکانی است که در این کشور بر اثر بمب باران رژیم کثیف به خون غلتیدند وکشته شده اند، هزاران کودکی که در  در سوریه کشته شدند هیچ گونه توجیحی را برای دولتمردان جهان باقی نمیگذارد، مگر می شود قاتل باشد دموکراسی هم در کنارش؟سوالی که از همه کشورها باید پرسید این است چگونه کشتار در کشورهای لیبی ،یمن،مصر،اوکراین و......را می بینند اما جنایات بشار را می بینند اما وقعی نمی گذارند!؟ دنیا به کجا می رود؟این است حقوق بشر؟سازمانها ی بین المللی کجای این ماجرا هستند ؟ایا دنیا به اخر خط رسیده ؟اینها سوالاتی است که هرگز پاسخ داده نخواهد شد.با این حال ارزومندیم قدرتهای بزرگ با استفاده ازراههای دیپلماسی و یا حق استفاده از زور به زودی این جرثومه جنایت در حق بشریت را به سزای اعمال خود برساند همچنان که قذافی را رساند به امید ان روز تاریخی.


رضا بژکول