وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.
وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

با قواعد اخلاقی اختلاف ها را رفع کنیم

ملکیان: اختلاف‌ها را با قواعد اخلاقی رفع کنیم

 مصطفی ملکیان: بزرگ­ترین مشکل جامعه­ ی ما و علت­ العلل مشکلات جامعه ­ی ما مشکلات فرهنگی است. ام­ الفساد مشکلات ما، مشکلات فرهنگی است. برخلاف برخی سوسیالیست­ها که معتقدند بزرگترین مشکل جامعه مشکلات اقتصادی حاکم بر جامعه است یا برخی متفکران لیبرال که مشکلات سیاسی حاکم بر جامعه را بزرگ­ترین مشکل جامعه می­دانند، من معتقدم با وجود اینکه هم اقتصاد بسیار مهم است و هم سیاست، اما آن چیزی که اقتصاد یا سیاست را به پیش می­برد یا به عقب می­راند، مسائل فرهنگی است.

 

به گزارش وب‌سایت نیلوفر به نقل از سایت پیشگامان اعتدال و اخلاق، استاد مصطفی ملکیان در تاریخ شنبه 92/5/19 (عید سعید فطر) در جمع پیشگامان اعتدال و اخلاق در شهرضا، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم منیرالدین ملکیان سخنانی ایراد نمودند که در اینجا به فرازهایی از آن سخنان می ­پردازیم.

اگر بخواهیم از فرصت­های در پیش رو بهتر استفاده کنیم لازم است به نکات زیر توجه کنیم:

 

1- بزرگ­ترین مشکل جامعه­ ی ما و علت­ العلل مشکلات جامعه ­ی ما مشکلات فرهنگی است. ام­ الفساد مشکلات ما، مشکلات فرهنگی است. برخلاف برخی سوسیالیست­ها که معتقدند بزرگترین مشکل جامعه مشکلات اقتصادی حاکم بر جامعه است یا برخی متفکران لیبرال که مشکلات سیاسی حاکم بر جامعه را بزرگ­ترین مشکل جامعه می­دانند، من معتقدم با وجود اینکه هم اقتصاد بسیار مهم است و هم سیاست، اما آن چیزی که اقتصاد یا سیاست را به پیش می­برد یا به عقب می­راند، مسائل فرهنگی است.

تا فرهنگ جامعه فرهنگ سالم و درستی نباشد پیروزی منجر به شکست خواهد شد. فرهنگ یک درخت است و بر این درخت میوه­ی سیاست یا اقتصاد می­روید.

منظور از فرهنگ هم تحصیلات دانشگاهی، یا تیراژ کتاب یا کسانی که تئاتر یا سینما می­روند، نیست. فرهنگ یعنی درون ما ، و آنچه در بیرون است، تمدن می باشد.

در درون ما سه ساحت وجود دارد؛ ساحت باورهای ما، ساحت احساسات و عواطف ما و ساحت خواسته­ های ما تا وقتی باورهای ما صادق نباشد، احساسات و عواطف ما به­ جا نباشد و خواسته­ های ما معقول نباشد ما دچار مشکلات فرهنگی هستیم و امروز فرهنگ جامعه ­ی ما براساس این دیدگاه فرهنگ منحطّی است.

 

2- ما باید مسئله­ ی اصلی جامعه را تشخیص دهیم و نگذاریم شبه مسئله یا مسئله­ نما جای مسئله ­ی اصلی را بگیرد. نباید فرصت به افرادی داد که مسئله­ نماها را در جامعه مطرح می­کنند که مسئله­ ی اصلی مطرح نشود.

اگر مسئله این سه ویژگی را داشته باشد مسئله­ ی واقعی است وگرنه شبه مسئله است:

اول آنکه قبل از طرح سؤال با بعد از طرح سؤال در ذهن در زندگی عملی فرد تأثیر داشته باشد.

دوم؛ قبل از اینکه سؤال جواب واقعی را پیدا کند با بعد از اینکه به جواب واقعی برسد در زندگی عملی فرد تأثیر داشته باشد.

سوم اینکه اگر به سؤال جواب x داده شود با اینکه جواب y در زندگی عملی فرد تأثیر داشته باشد.

افرادی شبه مسئله­ ها را در جامعه مطرح می­کنند و در این شبه مسئله­ ها در بین افراد اختلاف می ­اندازند و نیروی افراد را از بین می­ برند و دیگر نمی­تواند این نیرو کانالیزه شده و یک جریان عمده­ ی قوی برای حل مسائل ایجاد کند.

 

3- سومین نکته مسئله­ ای است که از آن به عنوان تبعیض تعبیر می­کنیم. در جامعه ­ی غرب تبعیض­ها به زنان که از آن تعبیر می­شود تبعیض منفی برای زنان، یهودیان، سیاه پوستان و مهاجران کشورهای جهان سوم وجود داشت که در اطلاعیه­ ی جهانی حقوق بشر در سال 1948 نظراً یعنی به جهت قانونی و حقوقی برطرف شد.

از آن زمان به بعد یک سؤال اساسی در میان حقوقدانان جهان پیش آمد؛ اینکه اکنون باید نسبت به این چهار گروه تبعیض مثبت قائل شویم یا اصلاً تبعیض برداشته شود. گروهی معتقد شدند از حالا باید نسبت به این چهار گروه تبعیض مثبت قائل شویم مثلاً اگر یک سیاه پوست با یک سفید پوست یا یک زن با یک مرد در استخدام شرایط کاملاً یکسانی داشته باشند آن سیاه­پوست یا آن زن را استخدام کنیم تا جبران آن زمان بشود که تبعیض منفی بود. و به این شکل آن خطای بزرگ تاریخی که قرن­ها طول کشیده جبران شود.

گروه دوم معتقد به این شدند که تبعیض در هر حال خلاف اخلاق است و الآن هم باید ذی­صلاح را درنظر بگیریم. در کشور ما که موضوعیت تبعیض نسبت به یهودیان، سیاه پوستان و مهاجران به شکلی که در غرب وجود داشت، موضوعیتی ندارد اما تبعیض نسبت به زنان از زمان شاه وجود داشته و تاکنون هم ادامه دارد.

غیر از آن زمان، تبعیض دیگری وجود دارد و آن تبعیض در مورد جوانان است. نسبت به جوانان در کارهای مدیریتی و اداره­ ی کشور و کارهای اجرایی بی­ مهری می­شد. معمولاً کِبَر سن و مسن بودن امتیاز مثبت به حساب می­آمد و این یک تبعیض منفی نسبت به جوانان به حساب می­آمد.

اکنون باید تبعیض منفی برداشته شود. حال آیا تبعیض مثبت قرار داده شود یا اصلاً تبعیض نباشد.

برخی جریانات سیاسی در این مورد تبعیض مثبت اتّخاذ می­کنند.

به هر حال باید تبعیض برداشته شود؛ یعنی جوانان و زنان باید از تبعیض رها شوند. اگر جوانان و زنان در تبعیض منفی باشند تشکل­ها به صورت فرقه می­ شوند و فرقه (هر فرقه ­ای که باشد) هم به اعضای داخل خود و هم به جامعه ضربه می­زند. چون؛ فرقه گرایی مخلّ پیشرفت فرهنگ یک کشور است.

 

4- ما باید بپذیریم که همه مثل ما نمی ­اندیشند حتی در بین گروه خودمان یا دوستان و هم ­جناح یا حزب خودمان هم نباید بخواهیم که همه مثل ما بیندیشند. اصلاً محیط زیست انسانی اقتضایش همانند اکوسیستم طبیعت است. طبیعت رمز بقایش تنوع گیاهان و جانوران است لذا اگر با اصلاح نژاد ،گیاهی درست کنند که تمام ویژگی­های مثبت را داشته باشد و ویژگی­های منفی را نداشته باشد و کل کره­ ی زمین را با این گیاه اصلاح شده بپوشانند زیست­ شناسان معتقد به این هستند که با چنین کاری بعد از سه سال کره ­ی زمین روبه نابودی می­رود. پس تنوع گیاهان و جانوران است که باعث بقا می­شود.

در عالم انسانی هم اگر فکر کنیم با درست کردن چنین انسانی که تمام ویژگی­های خوب را دارا باشد و هیچ مورد منفی در وی نباشد کل کره­ ی زمین را بپوشانیم بعد از 50 سال عالم انسانی هم تعطیل می­ شود و باید در عالم انسانی احساسات و عواطف و افکار متنوعی وجود داشته باشد، و باید هر کسی فکری داشته باشد.

پس در بین رفقایمان هم بحث خودی و ناخودی نداشته باشیم و از هم چیز یاد بگیریم. در عالم کم نبوده که فردی در گروهی مخالفت کرده و تحولات مثبت ایجاد کرده است.

 

5- ما با تکرار در حرف­های گذشته رشد نمی­کنیم، بلکه باید رشد کنیم و نباید یک سلسله حرف­های کلیشه ­ای را تکرار کنیم که باعث عقب ماندن ما می­ شود، چون عالم در حال گذر است. به قول حافظ: دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن.

ممکن است اگر در یک قطار ما واگن سوم باشیم و نسبت به واگن سی­ ام 27 واگن جلوتر باشیم اما اگر یک قطاری آمد و از کل این قطار جلو بزند ما عقب مانده ­ایم. لذا نباید به کمترین­ ها نسبت به خودمان نگاه کنیم و خودمان را با آنها مقایسه کنیم و دلخوش به این باشیم که از آنها جلوتریم درحالی که از قطارهای دیگر عقب مانده ­ایم.

و راه حل رشد، مطالعه است و باید کتاب بخوانیم و با هم بحث کنیم.

پرداختن به مسائل فرهنگی نیاز به ماده­ ی خام دارد و ماده­ ی آن مطالعه است. باید کتاب­هایی بخوانیم که فرهنگ ما را عوض کند. مطالب فیزیک، شیمی و جغرافیا و ... معلومات ما را افزایش می­دهد ولی فرهنگ ما را تغییر نمی­دهد. ما باید در حوزه­ ی روانشناسی، فلسفه، ادبیات (خصوصاً رمان، داستان کوتاه و شعر)، عرفان و حوزه­ ی دین مطالعه کنیم. این حوزه­ای است که فرهنگ­ساز است و ما را فرهیخته ­تر می­کند.


کتاب خواندن با سرچ کردن در سایت­ها متفاوت است . یادگیری با مطالعه­ ی کتاب میسر می­شود. حتی در حوزه­ ی سیاست کتاب بخوانید و با هم بحث کنید تا رشد کنید.

 

6- نکته­ ی آخر این است: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است؛ با دوستان مروت با دشمنان مدارا. ما نباید یک مِتُدی درست کنیم از افکار خودمان و هر کسی با این افکار مطابقت داشته باشد او را بپذیریم وگرنه باید کنار گذاشته شود. نمی­شود کسی که قبلاً به او ظلم شده امروز به ظالمان قبلی ظلم کند و این مجوز حقوقی و اخلاقی ندارد.

ترمینولوژی مسائل انسانی باید بر اساس پزشکی قدیم بنا شود نه ترمولوژی پزشکی جدید. پزشکی جدید با وجود پیشرفت­های زیادی که دارد ، جهان درون بدن ما را صحنه میدان جنگ تصور کرده و گروهی از سلول­ها را در جنگ با سلول­های دیگر تصور می­کند و این یک ترمینولوژی غلط است. اما در پزشکی قدیم براساس تعادل و بی­ تعادلی بود. اینکه فرد تعادل نیروهای بدنش به هم خورده است مثلاً اینکه رطوبت بدن فرد با یبوست بدن یا تعادل نیروهای سرد و گرم به هم خورده و باید این تعادل درست شود. ما نباید براساس ادبیات مارکسیستی که جامعه را جنگ بین افراد می­ بیند، ببینیم. چون ما فرهنگمان براساس قرآن باید باشد. چون این حالت که عالم سیاست را جنگ تصور کنیم در جنگ همه چیز مجازاست و اخلاق را می­ شود کنار گذاشت و در جنگ می­ شود مکر کرد، می­ شود فریب داد، دروغ می­ شود گفت، تقلب می­ شود کرد و ... و این یک دیدگاه مارکسیستی است و این یک خطر است که ما با شعار فرهنگ قرآنی دیدگاه مارکسیستی داشته باشیم. بحث بر سر این است که ما با هم یک سلسله مخالفت­های فکری داریم و می­ خواهیم این مخالفت­ها را با قواعد اخلاق رفع کنیم و لذا نمی­شود از قواعد اخلاقی عدول کنیم. به قول ویکتور هوگو می­گفت که هر کاری را اجازه بدهید که دشمنتان با شما انجام دهد ولی نگذارید که شما را در سطح خودش پایین بیاورد. لذا، ما فرهیختگی درونی و اخلاقی بودن بیرونی در گفتار و کردار نیاز داریم و همان با دوستان مروت با دشمنان مدارا.

 

سفارشات فوق دوستانه و پدرانه در جهت خیر و صلاح کشور و مهمتر از آن راه رشد حرکت درونی ماست. ما که  تا صد سال دیگر باقی نمی­ مانیم . چون ممکن است کشور تا صد سال دیگر به سر و سامان نرسد؛ ولی برای خود شکوفایی خود اقدام کنیم و بعد از دنیا برویم.

 


جامعه امروز ایران و مبانی عملی عقلانیت در آن(هر ایرانی لازم است آن را بداند)



جامعه امروز ایران و مبانی عملی عقلانیت در آن(هر ایرانی لازم است آن را بداند)



مبانی عملی عقلانیت در جامعه امروز ایران

محمود سریع‌القلم  با بیان اینکه "تا زمانی که تک تک ایرانیان رشد فردی نکنند، جامعه هم رشد نمی‌یابد"، گفت: توسعه‌یافتگی به اراده مردم و مسئولان یک کشور برمی‌گردد و این تفکر که عده‌ای نمی‌گذارند ما توسعه بیابیم، اشتباه است زیرا اگر ملت و سیستمی تصمیم بگیرد رشد کند، در نظام رقابتی جهانی می‌تواند سهمی برای خود باز کند.

به گزارش "نیلوفر"  و به نقل از "ملت‌آنلاین"، محمود سریع‌القلم روز چهارشنبه در نشست «توسعه‌یافتگی و نقشه راه پیشرفت ایران» در سخنرانی خود با موضوع مبانی عملی عقلانیت در جامعه امروز ایران، با بیان اینکه کشور ایران نیازمند توسعه و پیشرفت در عرصه جهانی است، گفت: این وظیفه تمام افراد جامعه ایران است که بنا به ظرفیت، توانایی و فکر خود در اندیشه توسعه و پیشرفت کشور باشند، در غیر این صورت رسیدن به «توسعه» خیالی خام خواهد بود.

محمود سریع‌القلم با اشاره به رشد کشورهایی مثل سنگاپور، ویتنام، قطر و مکزیک، اظهار کرد: قدرت اقتصادی دنیا در حال انتقال از غرب به شرق است؛ به گونه‌ای که امروز دولت آمریکا برای تأمین بخشی از کسری بودجه خود به بازار مالی چین رجوع می‌کند.

برخی فکر می‌کنند نظام جهانی اجازه رشد به ما نمی‌دهد

وی در ادامه افزود: بنابراین می‌توان در این نظام جهانی رشد یافت. ما به این منظور باید کشورهای آسیای شرقی را مطالعه کنیم و اگر به دنبال توسعه‌یافتگی هستیم باید برنامه‌ای برای همکاری با این منطقه داشته باشیم. در این دنیا هیچ‌کس به فکر دیگری نیست. رشد به برنامه و اراده خودمان بستگی دارد. بخشی از جامعه اینگونه فکر می‌کند که نظام جهانی اجازه رشد به ما نمی‌دهد که البته این تفکر ریشه در تفکرات مارکسیستی دارد و در دنیا هیچ اعتباری ندارد زیرا اکنون ترکیه سالانه 62 میلیارد دلار محصولات کشاورزی صادر کرده و در یک دهه گذشته 10 هزار کیلومتر اتوبان ساخته است. ترکیه با وارد شدن به کوران جهانی شدن، توانسته این امکان را برای خود به وجود آورد.

سریع‌القلم در ادامه با بیان اینکه "اگر تک تک ما ایرانیان رشد نکنیم، 20 سال آینده هم شرایط ما اینگونه خواهد بود"، افزود: اکنون یک تبعه اماراتی یا چینی یا ترکیه‌ای با 10 سال قبل تفاوت دارد. در واقع رشد فردی برای توسعه‌یافتگی بسیار تعیین‌کننده است. اکنون 93 درصد مردم خاورمیانه گفته‌اند که آینده کشور آنها متوجه اقدامات دولت آنهاست در حالی که این آمار برای مردم چین فقط 17 درصد است و مردم اروپا از دولت خود فقط تامین امنیت و نظارت بر قانون را خواسته‌اند.

رشد فردی، کانون ضعف در ایران است


سریع‌القلم در ادامه با بیان اینکه "رشد فردی مهم‌ترین مشتق عقلانیت است"، خاطرنشان کرد: من در مادرید در صف خرید بلیت اتوبوس بودم. فردی بدون توجه به صف به سمت گیشه رفت اما مردم مانع او شدند. در واقع خود مردم بدون ورود پلیس از اقدامات این فرد جلوگیری کردند. ما باید بدانیم که رشد فردی کانون ضعف در ایران است. ما ایرانیان به اندازه کافی برای خود وقت نمی‌گذاریم. به طور مثال اکنون 53 درصد جمعیت ایران را زنان تشکیل می‌دهند که اگر آنها برای خود وقت گذاشته و رشد کرده و وارد صحنه اجتماعی شوند، موجب رشد کشور می‌شوند.

اگر رشد کنیم، به حقوق دیگران تعدی نمی‌کنیم

وی ادامه داد: جمع رشد فردی به جامعه مدنی بدل می‌شود. در تاریخ ایران خوانده‌اید عده‌ای صبح می‌گفتند درود بر تو و عصر گفتند مرگ بر تو. آن زمان این افراد نمی‌دانستند چه می‌کنند، زیرا بر افکار خود مسلط نبودند. اگر ما بر خود مسلط شویم، بسیار متفاوت رانندگی می‌کنیم. اگر رشد کنیم، به حقوق دیگران تعدی نمی‌کنیم. زود عصبانی شدن ما به خاطر عدم تسلط بر خود است. به قول «زرین‌کوب» حسد و کینه بخش مهمی از تاریخ ایران را تشکیل داده است. یک آلمانی آموخته که باید برای رشد، رقابت کند، پس بر غرایز خود غلبه کرده و به جای حسادت به سمت رقابت رفته است.

باید با افکار متضاد خود هم در ارتباط باشیم

سریع‌القلم با بیان اینکه "متکی بودن بر خود، آلمان را به آلمان فعلی و ژاپن را به ژاپن فعلی تبدیل کرده است"، تاکید کرد: باید فکر و شخصیت ما رشد کند. اگر ما با کسانی که مثل ما فکر می‌کنند معاشرت کنیم، دیگر فکر ما رشد نمی‌کند بلکه ما باید با افکار متضاد خود هم در ارتباط باشیم. چرا در جامعه ما افراطی‌گری وجود دارد؟ زیرا افراط‌گرایان فقط در مدار خود زندگی می‌کنند. اگر آنها به جامعه وارد شوند، دست از افراطی‌گری برمی‌دارند، زیرا من معتقدم 95 درصد مردم ایران بسیار معتدل هستند.

این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به اینکه "برای رشد فکری باید وقت زیادی برای مطالعه کتاب‌های مختلف از سراسر دنیا بگذاریم"، گفت: ما باید تحمل دیدگاه‌های مختلف را به دست آوریم و بدانیم معاشرت با کسی که با ما تضاد فکری دارد، بسیار مفید است زیرا رشد فکری به هم مباحثه‌ای نیاز دارد. نسل جدید ایران به برکت دنیای مجازی متحول شده و اکنون می‌گوید و می‌شنود و تمرین مدارا می‌کند. من در اجلاس داووس گفتم که آینده خاورمیانه دست بیل گیتس‌هاست زیرا آنها ارتباطات بین مردم را ایجاد می‌کنند.

فرد ایرانی به دلیل نبود محدودیت‌ها در خارج از ایران بسیار رشد می‌کند

وی در ادامه افزود: در تاریخ ایران اجازه اظهارنظر به افراد داده نمی‌شد. پس افراد نمی‌توانستند رشد کنند. در واقع استبداد انباشت شده تاریخ ایران اکنون به وسیله فضای مجازی به چالش کشیده شده است. این نکته را باید در نظر بگیریم که فرد ایرانی به دلیل نبود محدودیت‌ها در خارج از ایران بسیار رشد می‌کند. ما باید فرهنگ رشد فردی را عمومی کنیم. در این راستا وظیفه ما تبادل فکر است و هیچ انسانی حق ندارد فکری را به دیگری تحمیل کند. در واقع رشد فکری با خواندن کتاب‌های متنوع، آشنا شدن با ادبیات جهان، سفر کردن، هم مباحثه‌ای داشتن و وقت گذاشتن برای خود محقق می‌شود.


سیاستمداران ما باید روزی هفت یا هشت بار عذرخواهی کنند
سریع‌القلم همچنین گفت: بیان این جمله که «من نمی‌دانم» یا «اشتباه کردم» برای بسیاری مشکل است. برای اولین‌بار در تاریخ ایران، یک سیاستمدار از مردم عذرخواهی کرد و گفت من اشتباه کردم که این عمل بسیار خوب بود. سیاستمداران ما باید روزی هفت یا هشت بار عذرخواهی کنند. مردم باید این عذرخواهی را بپذیرند.

روش‌های حل اختلاف را نمی‌آموزیم
این استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهیدبهشتی در ادامه افزود: ما هیچ مانعی برای رشد جز فرهنگ خود نداریم. ما باید ذهنیت خود را عوض کنیم. کاش تلویزیون نحوه صحبت کردن و آداب معاشرت فکری را آموزش می‌داد. ما در رشته علوم سیاسی یاد می‌گیریم اولین روش شناخت یک ملت این است که بررسی کنیم آن ملت چگونه اختلافات خود را حل می‌کند. ما مردم ایران در واقع روش‌های حل اختلاف را نمی‌آموزیم.

وی همچنین با اشاره به اینکه "در کشوری مثل آمریکا چهار روزنامه مهم وجود دارد"، گفت: در کشور ما فقط 37 روزنامه در تهران وجود دارد. این امر به این دلیل است که توافق کردن برای ما ایرانی‌ها سخت است و ما مدام منشعب می‌شویم.

 

فساد اقتصادی بخاطر این است که برای انسان‌های دیگر ارزش قائل نیستیم

سریع‌القلم در ادامه با تاکید بر اینکه "هر شهروند ایرانی که به فکر رشد کشور است، باید روزی سه ساعت مطالعه کند"، تصریح کرد: به نظر من کتاب نخواندن ایرانیان توجیه اقتصادی ندارد. من معتقدم اگر فکر افراد اصلاح شود، شخصیت آنها هم اصلاح می‌شود، زیرا ریشه بسیاری از نابهنجاری‌های اجتماعی، در نحوه فکر کردن افراد است. ما باید یک نهضت احترام به انسان‌ها راه بیندازیم و تعریف خود را از انسان‌ها عوض کنیم و نگاه ابزاری به آنها نداشته باشیم. به نظر من فساد اقتصادی و مالی در این ریشه دارد که ما برای انسان‌های دیگر ارزش قائل نیستیم.

این استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهیدبهشتی همچنین با بیان اینکه "ما باید یک تلقی نسبی از خود داشته باشیم و مدام به اشتباهات خود فکر کنیم و درصدد اصلاح آنها باشیم"، اظهار کرد: رشد فکری موجب می‌شود متوجه شویم که ما هم اشتباه می‌کنیم، پس باید عذرخواهی کنیم. البته من با گفتاردرمانی مخالف هستم. اگر روزی پنج ساعت هم از اخلاق گفته شود، جامعه اخلاقی نمی‌شود. ما باید فرهنگ فردی را رشد دهیم. البته سقف تربیت عقلانی 12 سالگی است، یعنی تا 12 سالگی باید به افراد بیاموزیم که نظر مخالف را تحمل کنند یا زباله از اتومبیل به بیرون پرت نکنند.

یاد نگرفته‌ایم که باید بحث کنیم

سریع‌القلم در ادامه افزود: تربیت عقلانی در رشد فکری و شخصیتی به خانواده‌ها و سیستم آموزشی هم مربوط می‌شود. در مدارس کره‌جنوبی دو سوم کلاس‌ها به صورت مباحثه‌ای انجام می‌شود اما ما یاد نگرفته‌ایم که باید بحث کنیم. در واقع افراط‌گری در جامعه به این معنی است که آنها آموزش ندیده‌اند که با تفاوت انسانی چگونه باید برخورد کنند. ما باید سعی کنیم در مقابل رفتار یا هنجار متفاوت عصبانی نشویم و آنها را درک کنیم.

وی اضافه کرد: اکنون حتی در سیاست گفته می‌شود اگر نکته‌ای بیان شود، دیگران رنجیده می‌شوند که این یک مشکل در سیاست ماست. ما باید ناراحت شدن را تعطیل کنیم. ما نباید قبل از اینکه درباره موضوعی به جمع‌بندی رسیدیم، درباره آن قضاوت کنیم. سوال کردن و بهتر فهمیدن برای رشد فکری و شخصیتی بسیار تعیین‌کننده است.

این استاد دانشگاه همچنین گفت: عقلانیت دارای دو بُعد فکری و شخصیتی است که بُعد اصلی آن بعد فکری است. شخصیت مطلوب عقلانی داشتن، نتیجه فکر کردن است. ما هرچه بیشتر فکر کنیم، بیشتر رشد می‌کنیم. البته ما نمی‌توانیم از رسانه‌ها برای بحث شخصیت عقلانی انتظار داشته باشیم، البته باید برای ایجاد این تغییرات از نهاد خانواده و مدرسه کمک بگیریم. در حوزه سیاست هم باید ادبیات و واژگان ما متفاوت شود و نگاه ما به جهان مثبت شود و به اراده خود متکی شویم. به زمان نیاز داریم تا تغییرات نسلی رخ دهد زیرا نسل جوان بهتر می‌تواند کشور را مدیریت کند.

ادبیات گروه‌های افراطی توسط ساختارها اصلاح شود، جامعه رشد می‌کند

وی همچنین با اشاره به اینکه "تضادهای منافع، اجازه رشد عقلانیت را به ما نمی‌دهد"، خاطرنشان کرد: با این وجود ما باید به وظایف خود عمل و واقعیات جامعه را درک کنیم. من امیدوارم دانشگاهیان وارد عرصه عمومی شوند و به رشد جامعه کمک کنند و به جامعه آگاهی دهند تا تضاد منافع، مانع رشد نشود.

سریع‌القلم همچنین افزود: در این بین، ساختارها هم مهم است. اگر ساختارهای ما به این نکات توجه کنند، عقلانیت در جامعه تحقق می‌یابد. در واقع 75 درصد ساختارها و 25 درصد خود فرد هم برای تحقق عقلانیت نقش دارند. اگر ادبیات گروه‌های افراطی توسط ساختارها اصلاح شود، جامعه می‌تواند رشد کند.

وی همچنین درباره لزوم عقلانیت در سیاست خارجی اظهار کرد: اگر اجازه داده می‌شد سیاست خارجی مورد نقد قرار گیرد، ما اکنون با این مشکلات مواجه نبودیم. اکنون شش میلیون هندی در کشورهای عربی کار می‌کنند. اگر ما رابطه خوبی با کشورهای عربی داشتیم، می‌توانستیم از ظرفیت این کشورها برای اشتغال و عقل‌آوری استفاده کنیم. آنها باید نسبت به ایران احساس امنیت و راحتی کنند. سیاست خارجی با عقلانیت می‌تواند این شرایط را فراهم کند.

چون عقلانی عمل نکردیم، تلقی جهان از ما شایسته نیست

ایران در هشت سال گذشته، 800 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته اما با رشد اقتصادی منفی 5.8 درصد مواجه بوده است. چرا این درآمدها به درستی مصرف نشد؟ در صحنه بین‌المللی ما هرچه می‌خواستیم به دنیا گفتیم و در نتیجه، اکنون تلقی جهان از ما شایسته نیست. من از دوران نوجوانی خود به یاد دارم که در دنیا گفته می‌شد ایرانیان مؤدب‌ترین مردم دنیا هستند اما چون عقلانی عمل نکردیم، تلقی جهان نسبت به ما تغییر یافته است.

در کشورهای دیگر، مسئولان به جای حضور در رسانه‌ها در حال انجام وظیفه‌اند


سریع‌القلم ادامه داد: عقلانیت به این معناست که به جای برگزاری کنفرانس‌های متعدد برای مقابله با فساد اقتصادی، قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی تفکیک شود. در کشورهای دیگر، مسئولان به جای حضور در رسانه‌ها، در حال انجام وظایف خود هستند در حالی که در ایران مدام مسئولان در رسانه‌ها هستند. گفتاردرمانی علاج مشکلات ما نیست.

برای تعمیم عقلانیت، در کشور اجماع‌نظر نداریم

وی همچنین گفت: حوزه تربیتی 50 درصد، شرایط سیاسی 20 درصد، شرایط اقتصادی 20 درصد و شرایط تاریخی 10 درصد در عقلانی‌سازی فرهنگ ما نقش دارند؛ البته به شرطی که جامعه به دنبال عقلانی شدن باشد. ما برای تعمیم یافتن عقلانیت، اکنون در کشور اجماع‌نظر نداریم و برش‌هایی از جامعه به دنبال عقلانیت نیست. عقلانیت با طبع بشر سازگاری دارد اما نکاتی که من می‌گویم را بخش‌هایی از جامعه نمی‌پذیرد. آنها علاقه ندارند که تغییر کنند و بین‌المللی شوند در حالی که تمام افراد ترکیه به دنبال پیشرفت اقتصادی هستند و راه آن را در تعامل بین‌المللی می‌دانند. ما باید ابتدا برای عقلانی شدن به اجماع برسیم.

این استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهیدبهشتی در پایان اظهار کرد: کشوری که می‌خواهد توسعه یابد، باید با ادبیات اقتصادی صحبت کند و رابطه خوبی با همسایگان خود داشته باشد و راه‌های ارتباطی خود را به سایر کشورها وصل و ویزاهای خود را حذف کند.

 

بهترین و آسان ترین راه یادگیری زبان انگلیسی به شیوه محمد رضا شعبانعلی


من، محمدرضا شعبانعلی، متولد سال ۱۳۵۸ هستم.
سال ۱۳۷۶ از دبیرستان البرز فارغ التحصیل شده و همان سال در دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف به ادامه تحصیل پرداخته ام.همزمان با تحصیل، به عنوان نماینده فنی – بازرگانی شرکتهای مختلف اروپایی در ایران و خاورمیانه فعالیت نموده و در سال ۱۳۸۴با رتبه نخست، وارد رشته ( ام بی ای شدم) دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف شدم .
طی این سالها جدای از فعالیت تجاری و بازرگانی و صنعتی، به فعالیت علمی و آموزشی نیز پرداخته ام وطی ده سالی که در کنار فعالیتهای فنی و تجاری، به تدریس حوزه های مدیریت اشتغال داشته ام، فرصتهای ارزشمندی دست داد تا به عنوان معلم یا دوست یا مشاور در خدمت برخی از برترین مدیران و کارآفرینان کشور باشم.
کتابهای فنون مذاکره، ۵۳ اصل در مذاکره، تصمیم گیری، پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال، محدود و … از جمله تالیفات و ترجمه‌های اینجانب بوده که در ذیل به بعضی دیگر از انها اشاره میکنم:
تحلیل المان محدود تألیف سال 79 (چاپ چهارم)
پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال، سال 84 ترجمه و تألیف چاپ دوم
فنون مذاکره تألیف(سال 87 )چاپ سوم
مدیریت انسانهاترجمه کتاب استفان رابینز( سال 87 )
35 اصل در مذاکره ترجمه کتاب لی تامپسون(. سال 87 )چاپ دوم
تصمیم گیری ترجمه کتاب گانتر( سال88
دوره های آموزشی و تخصصی در حوزه های مختلف از قبیل
استراتژی / استراتژی کارآفرینی / اجرای استرا تژی
مدیریت تغییر و تحول با رهیافت سیستمی

مسئولیتهای اجرایی و مدیریتی اینجانب میتوان به موارد ذیل اشاره نمود.

شرکت پیشگامان اندیشه و راهکار سرآمد (پارس)/ آموزش و مشاوره مدیریت/ رئیس هیأت مدیره
شرکت اوان تک/ نماینده شرکت Rus & Kuebler و Julabo آلمان/ عضو هیأت مدیره و مذاکره کننده قراردادها
شرکت کومروسکی/ نماینده شرکت Plasser & Theurer و KWC و MIBA/ مدیر فنی
مرکز توسعه مهارتهای فردی / برگزاری دوره های آموزشی در حوزه روانشناسی مدیریت/ موسس و مدیر گروه
شرکت ویستا کاوش صنعت / صنعت تأسیسات و گرمایش/ مدیرعامل
شرکت آیریا پارس/ صنعت ریلی/ موسس و مدیرعامل
فروش، ارتباط با مشتری و اصول ارتباطات و مذاکره

تجربه‌ی من در یادگیری و آموزش زبان انگلیسی

بسیار پیش آمده که از من می‌پرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است:
۱) من تا کنون نتوانسته‌ام کلاس آموزش زبان شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کرده‌ام.۲) مهارت زبان من هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیه‌های من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از ۱۲۰ نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجه‌ی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریع‌تر هستم.
۳)‌ روشی که من اینجا مطرح می‌کنم کاملاً شخصی است. نمی‌دانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود ۲۰ سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کرده‌ام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین گفتم در اینجا این روش را شرح دهم تا شاید برای دیگران هم مفید باشد:گام صفر: وسواس را کنار بگذارید.
افراد زیادی آماده‌اند تا برای شما در یادگیری زبان (آگاهانه یا ناخودآگاه)‌ مشکل ایجاد کنند!
سریع از شما می‌پرسند: از روی کدام کتاب می‌خوانی؟ کدام کلاس می‌روی؟ لهجه‌ی آمریکایی را ترجیح میدهی یا بریتیش را؟ وااااای! لهجه‌ات فاجعه است! لحنت خراب است. Big با Large فرق دارد! ‌کاربرد Between و Among متفاوت است و …
شاید حرفهای این دوستان درست باشد. اما یک مشکل وجود دارد. ما در زبان خودمان هم هزار جور غلط و اشتباه داریم. کلمات فارسی را با پسوند عربی جمع می‌بندیم. تلفظ‌های متفاوت داریم. کنایه‌ها و ضرب‌المثل‌هایی داریم که صد کیلومتر آن طرف تر کسی متوجه نمی‌شود. لهجه‌های اقوام دیگر را مورد شوخی قرار می‌دهیم! پس اینها نمی‌تواند مانع یادگیری باشد. دوستی داشتم که یک بار به من گفت: در تلفظ کلمات راحت باش. هر چقدر که پرت و پلا هم تلفظ کنی میتوانی روستایی را در آمریکا یا انگلیس بیابی که آن واژه را مثل تو تلفظ کنند!
ضمناً اگر مصاحبه‌های بی بی سی و سی ان ان و شبکه‌های بزرگ جهان را ببینید خواهید دید که بسیاری از افراد با اعتماد به نفس کامل و با نادرست ترین و غیر قابل فهم ترین لهجه صحبت می‌کنند. پس اعتماد به نفس داشته باشید! به من هر وقت می‌گویند آمریکن صحبت می‌کنی یا بریتیش؟ میگویم: ایرانیش!
گام اول: نقش کلمات در مکالمه به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگر
به هر حال بدون شناخت کلمات نمی‌توان به زبان دیگری حرف زد! اما اینجا آن قانون معروف ۸۰-۲۰ وجود دارد. با ۲۰٪ تلاش نسبت به حرفه‌ای ترین کسانی که به زبان خارجی مسلط هستند، می‌توانیم ۸۰٪ توانمندی آنها را کسب نماییم. پیشنهاد من قبل از هر کاری، مراجعه به لیست ۱۰۰۰ کلمه‌ی پرکاربرد انگلیسی است. من این لیست را برای شما گذاشته‌ام:۱۰۰۰ کلمه که در انگلیسی بیش از همه‌ی کلمات کاربرد دارند
یک سوم کل نوشته‌های انگلیسی جهان فقط با همان ۲۵ کلمه‌ی اول لیست اشغال شده است! اگر ۱۰۰ کلمه‌ی اول را بدانید نیمی از کل متون انگلیسی جهان را می‌فهمید! و ۳۰۰ کلمه‌ی اول ۶۵٪ از کل نوشته‌های مکتوب انگلیسی را به خود اختصاص می‌دهند. پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی تک تک این لغت‌ها را پیدا کنید و به تدریج آنها را حفظ کنید.گام دوم: دفتر خاطرات روزانه
یکی از مشکلاتی که در آموزش رسمی زبان وجود دارد این است که نخستین درسهای زبان در اکثر کتابها با مراجعه به فرودگاه و هتل و تاکسی و پاس کنترل و … آغاز می‌شود. این درحالی است که ما به ندرت به این مکالمات نیاز داریم. به همین دلیل، این مکالمات خیلی زود به فراموشی سپرده می‌شوند. اگر گام اول را انجام داده‌اید (حالا نمی‌گویم هر هزار کلمه اما لااقل ۳۰۰ کلمه‌ی اول را حفظ هستید) هر روز یک پاراگراف گزارش کار روزانه‌ی خودتان را بنویسید.اینکه از صبح چه کار کرده‌اید. کجا رفته‌اید. چه اتفاق‌های خوب یا بدی افتاده و …
هر جا هم که لغت خاصی را نمی‌دانستید فارسی بنویسید. مثلاً میخواهید بنویسید فکر می‌کنم خیلی بی‌ادب بودم… اما معادلی برای بی ادب نمی‌شناسید. بنویسید:
بی ادب I think I was so
شاید به نظرتان این کار مسخره باشد. اما اثر مهمی دارد:
شما به تدریج می‌فهمید که در زندگی روزانه‌ی خود به کدام واژه‌ها بیشتر نیاز دارید. ضمن اینکه ممکن است فرصت کنید و از داخل دیکشنری‌های فارسی به انگلیسی واژه‌ی مناسب را پیدا کنید. اگر هم نشد مهم نیست. همیشه جایی در مغز شما باز می‌ماند که: «من معادل انگلیسی بی ادب را نمی‌دانم!». اولین بار که یک جا در یک متن با این واژه برخورد کنید به دلیل اینکه مغز شما مدت طولانی در ناخودآگاه منتظر این واژه بوده، بلافاصله آن را میبیند و به خاطر می‌سپارد و بعید است به زودی آن واژه را فراموش کنید.گام سوم: نقش گرامر در یادگیری زبان
کمتر فارسی زبانی را می‌بینید که بتواند گرامر زبان خودش را توضیح دهد. هنوز هم تفاوت ماضی استمراری و حال ساده و ماضی بعید و … را خیلی‌ها نمی‌دانند. به نظر می‌رسد یادگیری گرامر به صورت مجموعه‌ای از فرمول‌ها، کاری زمان‌بر و کم خاصیت باشد. ضمن اینکه به شدت «فرار» محسوب می‌شود. ما در زبان مادری خودمان، گرامر را از روی «زشتی و زیبایی جملات» می‌فهمیم. «دلم خواهد خواست برویم ساندویچ می‌خوردیم!» جمله‌ی نادرستی است. نه فقط به دلیل عدم تطبیق زمان افعال. بلکه به دلیل اینکه این جمله «زشت» است و ما تا کنون آن را ندیده‌ایم.
من برای یادگیری گرامر، از اول راهنمایی تا امروز، روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی را از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی می‌کنم. با این کار به تدریج ذهنم قضاوتی در مورد زشت و زیبا بودن جملات پیدا می‌کند که می‌تواند در درست‌تر حرف زدن کمکم کند.
گام چهارم: ایجاد انگیزه در یادگیری زبانخواندن متن‌های طولانی خیلی انرژی و حوصله می‌خواهد. به نظر من از متن‌های کوتاه شروع کنید. نقل قول‌ها عالی هستند. اگر موضوع خاصی مورد علاقه‌ی شماست یا فرد خاصی مورد علاقه‌تان است در سایت‌های نقل قول، جملاتی مربوط به آن فرد یا موضوع را پیدا کنید و یادداشت کنید. ممکن است بعضی جملات را متوجه نشوید. مهم نیست. بدون نگرانی به سراغ جملات دیگر بروید.



غفلت دیروز را با تدبیر امروز بحران آب جبران کنید قبل از اینکه فاجعه شود(قابل توجه مسولان)


غفلت دیروز   را با تدبیر امروز بحران آب جبران کنید قبل از اینکه فاجعه شود(قابل توجه مسولان)
آب؛ غفلت دیروز، بحران امروز
علی باقری .استادیار گروه مهندسی منابع آب دانشگاه تربیت مدرس
امروز همگان از بحران آب در کشور سخن می‌گویند. شکی نیست که شرایط آبی کشور در شرایط بحرانی قرار گرفته و لازم است اقدامات اضطراری برای کنترل بحران به مرحله انجام برسد. در موضوع بحران آب دو نکته اساسی مورد غفلت قرار گرفته است: نکته اول آنکه این بحران پدیده‌ای نیست که فقط در سال‌های اخیر رخ داده باشد. این بحران حاصل یک روند چندده‌ساله یا شاید صدساله است. از آن زمان که برنامه‌ریزی‌های توسعه به منظور مدرنیزاسیون در ایران طراحی شد، این موضوع مورد غفلت قرار گرفت که بارگذاری بیشتر از حد تحمل روی منابع طبیعی (به‌طور اعم) و منابع آب (به‌طور اخص) باعث نابودی این منابع خواهد شد و نابودی آنها نیز به معنای نابودی انسان خواهد بود. جهت‌گیری توسعه کشور بر مبنای کشاورزی آبی و استقرار صنایع آب‌بر (مانند فولاد و پتروشیمی) در مناطق خشک و کم‌آب مرکز ایران بدون توجه به الگوهای آمایش سرزمین، از نمونه‌های توسعه ناپایدار به‌شمار می‌روند. متاسفانه آمار مربوط به تغییرات حجم منابع آب‌های سطحی و زیرزمینی در کشور گویای این واقعیت است که الگوی بهره‌برداری از منابع، هنوز نسبت به قبل تغییری نکرده است. این مساله وقتی نگران‌کننده‌تر است که مشاهده می‌شود تخصیص آب به بخش‌هایی مانند کشاورزی با بهره‌وری بسیار پایین‌تر نسبت به سایر بخش‌های اقتصادی، همچنان ادامه دارد.
به‌عنوان مثال در منطقه‌ای مانند دشت مشهد با وجود اینکه بخش خدمات و گردشگری (با مصرف حدود 19درصد از سهم آب منطقه) نقش غالب را در اقتصاد منطقه به‌عهده دارد (بهره‌وری آب در بخش خدمات در دشت مشهد بیش از 30 برابر بهره‌وری آب در بخش کشاورزی آن است)، بیش از 75درصد از سهم مصرف آب (به‌خصوص از منابع زیرزمینی) همچنان به بخش کشاورزی اختصاص دارد. آنچه که باعث شده امروز احساس مشکل کنیم، آن است که در گذشته از ارثیه‌ای که داشتیم مصرف می‌کردیم و ذخیره آن هنوز پر بود؛ ولی باید یک روز به انتظار تهی‌شدن آن می‌نشستیم و اکنون آن‌روز فرارسیده و ما بی‌خبر از این واقعیت همچنان با همان شدت و حدت به بهره‌برداری خود از این ارثیه ادامه می‌دهیم. نکته دوم در موضوع بحران آب آن است که هرچند مشکلاتی مربوط به آب را به‌عنوان معلول‌هایی به صورت نشانه‌هایی از قبیل خشک‌شدن دریاچه‌ها، شورشدن منابع آب، پایین رفتن تراز آب‌های زیرزمینی و... در بخش آب مشاهده می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که نیروهای محرک اصلی برای اینگونه مشکلات در خارج از بخش آب ریشه دارند. مواردی مانند سیاست‌های اقتصادی-اجتماعی (در زمینه توسعه کشاورزی و صنایع آب‌بر و استقرار نامتوازن جمعیت) به توسعه فعالیت‌هایی منجر می‌شوند که به‌شدت به آب نیاز دارند و وابسته‌کردن بخش قابل‌توجهی از معیشت مردم به اینگونه فعالیت‌ها، گره کوری بر مشکل مصرف بی‌رویه از منابع آب می‌زند که بازکردن آن تنها به دست مهندسان آب امکان‌پذیر نیست و مداخله و همکاری متخصصان حوزه‌های دیگر مانند اقتصاد، علوم‌اجتماعی و حتی علوم‌سیاسی را به مدد می‌طلبد.  
 

نگاهی به کاهش و یا افزایش اختیارات ریاست جمهوری


نگاهی به کاهش و یا افزایش اختیارات ریاست جمهوری



اندر اهمیت فرهنگ سیاسی
تاملی بر منازعه دولت و مجلس درباره افزایش یا کاهش اختیارات رییس جمهور

نویسنده: نیما جاویدان

اصل اساسی تفکیک قوا در دموکراسی های مدرن یکی از ابزارهای اصلی جلوگیری از تجمیع قدرت و در نهایت از میان رفتن اساس دموکراسی تلقی می شود. در نظام های دموکراتیک معمولاساختار سیاسی را به سه قوه اساسی مقننه، مجریه و قضاییه تقسیم می کنند که هر یک کارویژه ها و اختیارات جداگانه یی دارند. مهم ترین و چالش برانگیزترین مساله اما در این میان روابط میان این سه قوه است یعنی خطوطی که این سه قوه در آنها با یکدیگر مرز مشترک دارند و بر عملکرد و کلیت یکدیگر نظارت می کنند. رابطه مجلس (نهاد قوه قانونگذار) و دولت (نهاد قوه یا بازوی اجرایی) اما در این میان همواره چالش برانگیزترین بوده است چرا که اولامنصب های این هر دو قوه به صورت انتخابی و در یک سیستم گزینشی از سوی آحاد مردم تعیین می شوند و ثانیا ربط و ارتباط شان با یکدیگر به واسطه نوع عملکرد بیش از رابطه شان با قوه سوم یعنی قوه قضاییه است. به عبارت روشن تر از یک منظر مجلس برنامه اداره کشور (قانون) را تنظیم و تصویب کرده و در اختیار دولت می گذارد و دولت آنچه را مجلس گفته عمل می کند و از این جهت عملکردش همواره زیر ذره بین نمایندگان مجلس است تا ببینند که آیا دولت مطابق برنامه عمل کرده است یا خیر؟ تنش و تضاد یا تعامل و همراهی میان دولت و مجلس هم معمولااز همین ساز و کار برمی خیزد. مجلس می تواند مدام به عملکرد دولت ایراد بگیرد و وزرای کابینه را جهت سوال و استیضاح به مجلس بکشاند، همچنین می تواند همراه دولت باشد و بر عملکرد او مهر تایید بگذارد. متناسب با هر یک از این دو حالت هم جهت گیری دولت متفاوت می شود. هرگاه این تضاد شدت می گیرد، دولت اعتراض می کند و از اختیارات کم خود شکایت می کند و هرجا رابطه دولت و مجلس در مسیر تعامل و همراهی است، دولت بحث تغییر قانون اساسی و افزایش اختیارات را مسکوت می گذارد. در این میان البته انکارناپذیر است که دولت همواره از افزایش اختیارات خود دفاع می کند که این بیش از آنکه به مساله رابطه دولت و مجلس ارتباط داشته باشد، به ماهیت قدرت مربوط می شود. به عبارت دیگر قدرت همواره در جهت افزایش و تجمیع گام برمی دارد و همواره دولت ها در تمام دوران ها به این گرایش داشته اند که قدرت خود را افزایش دهند، همچنان که همواره مجلس ها و پارلمان ها در همه دوره ها به این گرایش داشته اند که مانع قدرت گرفتن دولت شوند.بر این اساس می توان تنش میان دولت و مجلس بر سر افزایش یا کاهش اختیارات دولت را آیینه یی از آرایش نیروهای سیاسی و گرایش های فکری حاکم بر جامعه و میزان راهیابی آنها به کرسی های قدرت (اعم از مجلس یا دولت) تلقی کرد یعنی هر جا دولت و مجلس هر دو از یک گرایش یا گروه یا حزب سیاسی برخاسته اند، میزان تنش میان دولت و مجلس کاهش می یابد و هر زمان که این دو از گروه ها یا جناح های مختلف برآمده باشند، سطح منازعات افزایش می یابد و هر یک از مجلس و دولت خواهان اختیارات و توان بیشتری می شوند. ضمن آنکه در میان گروه های سیاسی آنها که خود را به نحوی از انحای طرفدار دولت می دانند، معمولامی کوشند از ایده یک رییس جمهور قدرتمند و یک دولت قوی سخن سرایی و مدام بر این مفروض تاکید کنند که در غیاب یک دولت مقتدر و نیرومند، اجرای قانون اساسی با خلل مواجه می شود، از سوی دیگر مخالفان دولت و گروه های سیاسی منتقد دولت همیشه بر این نکته تاکید می کنند که قدرت بیش از حد زمینه ساز استبداد می شوند و این خطر را در بر دارند که هر آیینه دولت به سمت خودکامگی و اقتدارگرایی پیش رود. به مساله حدود اختیارات رییس جمهور از جنبه های مختلف نگریسته شده است شایع ترین نگاه بررسی ابعاد حقوقی این موضوع است، یعنی در نظر آوردن اینکه در یک سیستم دموکراتیک میزان اختیارات رییس جمهور از نظر حقوقی را تا کجا می توان افزایش داد که اصل دموکراسی و مردمسالاری بلاموضوع نشود؟ نوع دیگر نگاه به ماجرا رویکرد تاریخی است. در این نگاه معمولابه مثال های تاریخی پرداخته می شود که در ایران یا سایر کشورها مساله اختیارات رییس جمهور در آنها مطرح شده و پیامدهایش را وارسی می کنند. برای مثال گفته می شود که بحث اختیارات رییس جمهور در تاریخ معاصر ایران یک بار در سال های پایانی دهه 1320 و از سوی محمد مصدق مطرح شد. در آن زمان مصدق با این توجیه که مجلس مانع و رادع عمل دولت است و بر سر راه دولت سنگ اندازی می کند، از شاه درخواست اختیارات بیشتر کرد. مخالفان مصدق اما این درخواست او را ناشی از میل به دیکتاتوری تلقی کردند و موافقانش از کارشکنی های مجلس بر سر برنامه های ملی مصدق سخن می گفتند. تا جایی که به توازن میان قوا و ارتباط میان مجلس و دولت باز می گردد، در نظام سیاسی ایران از بدو مشروطه تا زمان ما، همواره این مجلس بوده که دست بالارا داشته است.
    قانون اساسی مشروطه متاثر از قانون اساسی بلژیک و فرانسه بر نقش مجلس و پارلمان تاکید می کند و بر این اساس می توان گفت نظام سیاسی حاکم بر ایران در این دوره پارلمانی است، بعد از انقلاب 1357 تا سال 1368 در نظام سیاسی ایران هم پست ریاست جمهوری حضور دارد و هم نخست وزیری یعنی ساختار سیاسی در این دوره ریاستی-صدارتی است مثل فرانسه. در این دوره البته نخست وزیر قدرت اجرایی بالاتری دارد. روشن است که در این ساختار نخست وزیر که حلقه واسط مجلس و دولت است باید مورد تایید و رای اعتماد مجلس واقع شود و از همین رو می توان گفت بار دیگر این مجلس است که در تعامل دولت و مجلس دست بالادارد. بعد از سال 1368 و با اصلاح قانون اساسی، پست نخست وزیری از ساختار سیاسی حذف شد و رییس جمهور در راس دولت قرار گرفت و بر این اساس می توان ساختار سیاسی کشور را ریاستی خواند مثل ایالات متحده. این سخن به آن معنا نیست که از نقش مجلس کاسته شده است و همچنان مجلس اختیاراتی دارد که می تواند با آنها دولت را تحت فشار بگذارد، افزایش روند استیضاح ها و سوال ها از دولت در مجلس را نیز دقیقا بعد از این دوره شاهدیم. البته باید پذیرفت که دیگر مجلس آن قدرت بلامنازع را ندارد و اتفاقا شاید همین امر است که در تمام دوره های بعد از سال 1368 و در دولت های اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و دولت فعلی بحث اختیارات رییس جمهور هر بار به یک شکل مطرح شده است.
    یک نگاه مغفول به مساله حدود اختیارات رییس جمهور و ارتباط دولت و مجلس اما در نظر آوردن فرهنگ سیاسی و اجتماعی یک جامعه است. رویکرد اصلی این نگاه آن است که مساله رابطه پارلمان و کابینه را در بستر یک فرهنگ سیاسی مورد ارزیابی قرار دهیم و نشان دهیم که با توجه به مولفه ها و عناصر این فرهنگ سیاسی، یک دولت مقتدر مثمرثمر است یا یک پارلمان نیرومند. در این نگاه مساله مورد بحث را فارغ از دیدگاه های حقوقی و تاریخی و با توجه به فرهنگ سیاسی و سطح توسعه یافتگی جامعه در نظر می آوریم. در این نگاه مساله این طور مطرح می شود که در یک جامعه سیاسی در حال توسعه که در آن هنوز ساختار حزبی قوام نیافته و مشارکت عموم در سیاست نه الزاما در راستای منافع ملی بلکه بر حسب محاسبات قومی یا گرایش های فردی است، آیا یک مجلس قوی بهتر است یا دولت مقتدر؟ برای نمونه آیا در جامعه یی چون افغانستان که ساختاری شدیدا قومیتی دارد، نظام سیاسی ریاستی موفق تر است یا نظام پارلمانی؟ به سخن دیگر چرا در بریتانیا که دست کم هشت قرن (از زمان امضای ماگنا کارتا) تجربه حکومت سلطنتی مشروطه را داشته، نظام پارلمانی حکمفرماست و در ایالات متحده که فاقد این تجربه کهن بوده، نظام ریاستی؟ پاسخی به پرسشی مشابه در ایران قطعا می تواند نشانگر علت یا علل ناکامی ها و کامیابی های 108 سال مشروطه در ایران باشد، ضمن آنکه می تواند چشم انداز روشن تری برای انتخاب میان نظام پارلمانی و نظام ریاستی در سال های آتی فراهم آورد.