خلیج فارس به لحاظ موقعیت استراتژیک و منابع طبیعی سرشار آن ، ازدوران گذشته تا به امروز مورد توجه دولتها و ملتها بوده و بسیاری از سلاطین و پادشاهان از همان زمانهای کهن به موقعیت اقتصادی آن نظر داشته اند که از آن جمله ، حمایت پادشاهان هخامنشی و پارتی از گسترش بازرگانی دراین منطقه بوده است .
پارتها دو راه تجاری را تحت کنترل داشتند که یکی از آن دو ، راه تجاریی بوده که از کنار فرات و از آسیای صغیر و سوریه و بین النهرین شمالی به سمت خلیج فارس گسترده بوده است
همه دنیا و حتی سازمانهای بین المللی و خود عربها هم به خوبی می دانند که این نام یعنی خلیج همیشه فارس نه تنها پاک شدنی نیست بلکه در قلب هر کودک ایرانی یا عربی یا غربی یا شرقی حک شده که نامی غیر از خلیج فارس نه امکان پذیر است ونه قانونی، و هر اسم دیگری که بکار برده شود در افکار عمومی جهان بخصوص ما ایرانیان در هر کجای جهان محکوم و مطرود است.
.داریوش پادشاه ایران هخامنشی ، برای گسترش بازرگانی در ایران دستور داد کانال سوئزایجاد شود تا کشتی های بازرگانی بتوانند از دریای پارس واز دریای سرخ به مصر و مدیترانه راه یابند .
پرچم سه رنگ ایران نشانی والا از هویت ملی و فرهنگ ایرانی است که با رنگ سبز، خرمی و شادکامی با رنگ سپید، صلح و دوستی و با رنگ سرخ نام و یاد فرزندان پاکباز ایران زمین را گرامی داشته است.
به گزارش خبرآنلاین، کتاب «تاریخ پرچم ایران» با عنوان فرعی درفش ایران از باستان تا امروز نوشته و پژوهش دکتر ن. بختورتاش از سوی انتشارات بهجت روانه بازار نشر شد.
ناشر در توضیح کتاب آورده است: «پرچم ملی ایران بیرق پر افتخاری است که تا ابد یادآور فداکاری و تلاش فرزندان پاکباز ایران زمین در دفاع از تمامیت ارضی و فرهنگ ملی و زبان فارسی است. در طول تاریخ، این پرچم همواره به دست بهترین جنگاوران آوای ایستادگی و سرود پایداری را طنین افکند و در لحظات سخت نبرد، امید نیکی و بهروزی ایرانیان بود.
پرچم سه رنگ ایران نشانی والا از هویت ملی و فرهنگ ایرانی است که با رنگ سبز، خرمی و شادکامی با رنگ سپید، صلح و دوستی و با رنگ سرخ نام و یاد فرزندان پاکباز ایران زمین را گرامی داشته است.
بنا به یافتههای باستانشناسی در کاوشهای تخت جمشید در آپادانا، تندیس مفرغی عقابی با بالهای گشوده از زمان هخامنشیان بر سنگی لاجوردی وجود دارد که سه رنگ سبز و سپید و سرخ نقش بسته است. دکتر بختورتاش با پژوهشی شایسته در این کتاب با روش علمی نمادهای ملی ایران را مورد بررسی قرار داده و از عظمت فرهنگی و روحیه مسالمتجو، آرامش طلب و بزرگ ایرانیان در طول تاریخ روایت میکند.»
بنابراین گزارش، نخستین اشاره در تاریخ اساطیر ایران به وجود پرچم، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی دهاک(ضحاک) بر می گردد. در آن هنگام کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش بند چرمی خود را بر سر چوبی کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانروای خونخوار را در هم کوبید و فریدون را بر تخت شاهی نشانید.
فریدون نیز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پیش بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهی خواند و بدین سان " درفش کاویان " پدید آمد. نخستین رنگهای پرچم ایران زرد و سرخ و بنفش بود، بدون آنکه نشانه ای ویژه بر روی آن وجود داشته باشد.
درفش کاویان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاریخ تا پیش از حمله اعراب به ایران، بویژه در زمان ساسانیان و هخامنشیان پرچم ملی و نظامی ایران را درفش کاویان می گفتند، هر چند این درفش کاویانی اساطیری نبوده است.
محمدبن جریر طبری در کتاب تاریخ خود به نام الامم و الملوک می نویسد:
درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتی متر به حساب آوریم، تقریباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول می شود. ابولحسن مسعودی در مروج اهب نیز به همین موضوع اشاره می کند.
به روایت اکثر کتب تاریخی، درفش کاویان زمان ساسانیان از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوری بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می رسید تعدادی جواهر بر آن می افزود. به هنگام حملهٌ اعراب به ایران، در جنگی که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خلیفه مسلمانان، بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و به نوشته فضل الله حسینی قزوینی در کتاب المعجم می نویسد: " امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند ".
با فتح ایران به دست اعراب - مسلمان، ایرانیان تا دویست سال هیچ درفش یا پرچمی نداشتند و تنها دو تن از قهرمانان ملی ایران زمین، یعنی ابومسلم خراسانی و بابک خرم دین دارای پرچم بودند. ابومسلم پرچمی یکسره سیاه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ به همین روی بود که طرفداران این دو را سیاه جامگان و سرخ جامگان می خواندند.
براساس این گزارش، بخشهای نخستین اثر، ویژه ایران باستان، روزگاران اسطوری، کیانی، دینی و تاریخی تا قبل از ظهور اسلام است که بر آگاهیهای جوانان و اقشار مختلف مردم نسبت به آن دوران میافزاید. بخش دیگر که از پایان سلسله ساسانیان و آغاز گسترش دین اسلام در ایران است، به گونهای بررسی شده که پاسخگوی نیازهای مخاطبان جهت آگاهی از روزگار هر یک از فرمانروایان و پادشاهان و پرچمها و درفشهای رایج در آن عصرها میباشد و نیز بخشی ویژه به تاریخچهء پیدایش صلیب سرخ،شیر و خورشید و هلال احمر میپردازد.
در خاتمه جستاری نیز تحت عنوان «یادآوری»به صورت خودآموزنده قرار دارد که حاوی نکات ارزشمندی نظریههای دانشمندان و پژوهشگران و گزارشهای مرتبط است.
نگارنده در قسمتی از بخش نخست کتاب در اهمیت جایگاه درفش کاویانی در فرهنگ و تاریخ ایران،با استناد به شاهنامه فردوسی،اشعاری را که مباحث مربوط به داستان قیام کاوه و فریدون علیه ضحاک را به طور اعم و درفش کاویانی را به طور اخص در بر دارد،آورده است. نگارنده در ادامه با استناد به آثار پژوهشگرانی چون عبد الحسین زرینکوب و منابع تاریخی دیگر این قسمت را به پایان برده و در قسمتی دیگر از قول «اوسکارمان» فرجام درفش کاویانی را که دیگر به انواع سیم و زر و پارچههای زیبا آراسته شده بود، پی میگیرد و رد آن را در حفریات شهر بومپی که نبرد ایسوس بین داریوش و اسکندر در آنجا واقع شد و در اثر آتشفشان نابوده شده بود،جستجو میکند.
«درفش در ایران باستان: روزگار پیشدادیان و کیانیان؛ درفش در کتابهای دینی؛ درفش گرشاسب؛ درفش در شاهنامه؛ درفش کاویان، روزگار هخامنشیان: عقاب کوروش؛ چرا شاهین در ایران گرامی بود؛ نمونه درفش بازسازی شده، روزگار اشکانیان: واژگونی پرچم رومیان؛درفش اشکانی، فرتهداران، روزگار ساسانیان و دگر روزگاران؛از غزنویان تا برآمدن صفویه، از قاجار تا آغاز مشروطیت، پژوهش در آخشیجهای پدیدآورنده نشان، درفش از آغاز مشروطه تا پایان دوره قاجار، درفش در دوران پهلوی و درفش جمهوری اسلامی» از جمله فصل های این کتاب مستند و خواندنی است.
.
این گوشه ای از افتخارات این مرز پرگهر است:
اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که مس را کشف کردند ایرانیان بودند
اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز
اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان
اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی
اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران, ایرانیان بودند
اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند
ما در دنیا سرامد همه کشورها بودیم چی شد که چنین شدیم؟
گیلان. نخستین نشریه گیلان با نام خیرالکلام ، به مدیریت شیخابوالقاسم افصحالمتکلمین، در ربیعالا´خر 1325 انتشار یافت. گفته شدهاست که نخستین نشریه گیلان، مجله هامائینک (جامعه) بود که در 1297 یا 1298 به ارمنی و فارسی منتشر شد، ولی هیچ اطلاع موثقی از آن در دست نیست و بنابراین، خیرالکلام اولین نشریه گیلان محسوب میشود.
این روزنامه، پس از چند شماره، به سبب حمایت از مشروطیت، به دستور حاکم گیلان توقیف شد و با عزیمت افصحالمتکلمین به تهران، چند شماره از آن در تهران انتشار یافت (فخرائی، ص 266ـ267؛ صدر هاشمی، ج 2، ص 260ـ261؛ نوزاد، ص 9).
در همان سال(1325) هفت روزنامه در رشت، دو روزنامه در لاهیجان و یک روزنامه در بندر انزلی تأسیس شد. تا پایان دوره قاجار، حدود هفتاد نشریه در گیلان انتشار یافت، از جمله گیلان، نوعبشر، راهخیال، صدای رشت، ساحل نجات، بدر منیر، و موبد ( رجوع کنید به: نوزاد، ص 55، 75، 87 - 88، 94، 109، 240). چند نشریه طنز نیز در این مدت در رشت به چاپ رسید که مشهورترین آنها نسیم شمال بود ( رجوع کنید به: بخش جراید طنز).
از مهمترین نشریات گیلان، جنگل بود که در 1335 مجاهدان جنگل در کسما، آن را منتشر کردند. این نشریه آرا و افکار آزادیخواهان جنگل را منعکس میکرد ( رجوع کنید به: جنگل * ، نهضت). در این دوره نشریات چپ در گیلان فعالیت چشمگیری داشتند. جرایدی چون کامونیست، ایران سرخ، فریاد جوانان و انقلاب سرخ ، که در 1338 منتشر شدند، ناشر افکار کمونیستی بودند (همان، ص 121، 125).
در دوره پهلوی اول، حدود چهارده نشریه جدید انتشار یافت که از آن جمله چهار مجله بلدیه، فروغ، نامه نسوان شرق ، و پیک سعادت نسوان بود؛ دو نشریه اخیر را زنان منتشر میکردند.
از نشریات معروف این دوره، ایران کبیر بود که از جراید اقلیتهای دینی به شمار میرفت (رجوع کنید به: بخش جراید اقلیتهای دینی). بسیاری از این نشریات پس از چند شماره تعطیل شد و از هشتاد نشریه فعال در این دوره، فقط سه نشریه به کار خود ادامه داد (همان، ص 11).
پس از شهریور 1320، روزنامهنگاری در گیلان رشد چشمگیری داشت و بالغ بر هفتاد عنوان جدید، بیشتر در 1330 ش در رشت، به چاپ رسید. در این دوره در تالش و فومن و رودسر نیز فعالیت روزنامهنگاری، با چاپ روزنامههایی چون فریاد فومن (فومن)، رانکوه (رودسر) و ستاره سهیل (تالش)، آغاز شد.
به جز دو نشریه طنز ( فرید ، شیطان )، بیشتر نشریات این دوره سیاسی ـ اجتماعی بودند، شامل چند نشریه وابسته به حزب توده چون دیلم، گیلان ما، تازیانه، و بندر .
پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب اسلامی فقط هفت نشریه فعالیت داشتند، که پس از انقلاب تعطیل شدند. از آغاز روزنامهنگاری در گیلان تا 1357 ش، در مجموع، 155 نشریه به چاپ رسید. در فاصله سالهای 1357 ش تا 1379 ش، حدود 51 نشریه جدید انتشار یافت که برخی از آنها وبسته نهادهای دولتید: همان، ص 208، 212، 248ـ249، 255، 262، 329، 332، و جاهای دیگر؛ سهیل نقشی، ص 99ـ197).
یاداشت
با توجه به سطح تحصیلات در گیلان چه در حال و چه در گذشته مطالعه رسانه های نوشتاری و در کنار خواندن کتابهای قدیم و جدید که جزء لا ینفک فرهنگ ما شده، گیلان از رشد چشمگیری در زمینه سرانه مطاله برخوردار است.
هر کسی با اندک نشانه ای این واقعیت را در گیلان می تواند ببیند اما چرا گیلان با این همه پشتوانه فکری و علمی در استان باید رشد بیکاری ان بالا باشد سوالی است که باید از مسولین پرسید، یا اینکه با این جوانان تحصیل کرده و با سواد از لحاظ اقتصادی و داشتن شرکتهای صنعتی و پشتیبانی در مضیقه باشند جای شگفتی است که اقایان نمایندگان و مسولین در گیلان با این همه سرمایه چرا نمی توانند استان سرسبز ما را هم از لحاظ گردشگری(با داشتن همه لوازم و امکانات طبیعی) به یک قطب بی بدیل تبدیل کنند و با سرمایه گذاری درست اندک زمینهای کشاورزی مانده ما را نگهدارند تا انها نیز بدل به خرابه یا لم یزرع نشود بسیار جای تاسف دارد.
گیلان پتانسیل داشتن بهترین صنایع کشور را داراست کافیست اندکی همت به خرج دهیم ما در گیلان منابع طبیعی سوخت، بهترین منابع زمینی نفت گاز،بهترین منطقه گردشگری،بهترین محصول برنج،بهترین کشت چای،بهترین خاک جهت کشت مرکبات،بهترین فضا برای پرورش طیور،و.......دارا هستیم اما هنوز اندر خم یک کوجه ایم.
به امید روزی که نسل اگاه وتحصیلکرده ما از این همه سختی و بی برنامگی نجات پیدا کنند و سکان اقتصادی وکشاورزی وفرهنگی و سیاسی و ورزشی را به دست بگیرند تا به اتفاق یکدیگر استان را به یک قطب فراگیر در همه زمینها کاری مبدل کنیم
تقدیم به ایرانیان زیر ده سال و همه کسانی که به ایران عزیزعشق می ورزند
اخیراً کتابی با عنوان "اقتدار گرائی ایرانی در عهد قاجار" با قلم زیبای استاد برجسته علوم سیاسی ایران؛ دکتر محمود سریع القلم به بازار نشر عرضه شده است
.
آنچه که مرا بیش از موضوع و متن کتاب تحت تاثیر قرار داد، صفحه تقدیمی است که نویسنده در ابتدای کتاب خود آورده و از دیدگاه من، در نوع خود کم نظیر است.
در متن ذیل که مطالب همان صفحه است، تعمق کنید و درد امروز جامعه ایرانی را بشناسید و اگر چنانچه دغدغه اعتلای ایران را دارید، در تربیت نسل فردا بر این اساس بکوشید:
تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده
- برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد؛
- برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛
- ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد؛
- از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد؛
- از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود؛
- از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد؛
- تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود؛
- به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد؛
- برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد؛
- از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت؛
- غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد؛
- دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود؛
- برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت؛
و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند بود.
با یاداشت
انصافا اگر همین چند مورد در کشور ما نهادیه شود چه اتفاق بزرگی رخ خواهد داد؟ ایا ما به افتخار تمدن بزرگ که اوازه دنیا بود دوباره نمی رسیم ؟ اگر فقط همین چند بند را افراطیون داخل کشور که بخشی از انها قلم به دست هستند بکار بگیرند پیشرفت نخواهیم کرد و تنشها کم نخواهد شد؟و در جامعه روح ارامش و وحدت و یکدلی ایجاد نخواهد کرد؟بر اساس منافع ملی کشور را پی ریزی نخواهیم کرد ؟اگر همین چند مورد را آویزه گوشمان کنیم از دروغ، چاپلوسی، به رخ کشیدن قدرت خود ،منیت،ریاکاری،زیرپاخالی کردنها،دشنام دادنها،عوام فریبی،فساد اخلاقی، وکلا"هرچیزی که به انسانیت وشخصیت افراد اسیب برساند فاصله نمی گیریم؟ پس سعی کنیم حداقل نسل اینده را با فرهنگ غنی کشور که سالهاست کم رنگ شده اشنا کنیم شاید نسلهای اینده مارا به خاطر این همه غرور،سرمستی،جهل،و وارونگی سرزنش نکنند بیاییم به خاطر ایران
سرافراز همین چند بند را به دهنمان بسپاریم و اینده درخشانی را پایه گذاری نماییم.