خانم سکینه پیوندی که از چند روز قبل به دلیل بیماری در بیمارستان میلاد تهران بستری بود ساعت ۷:۳۰ صبح و در آخرین روز سال ۹۳ دارفانی را وداع گفت.
نظر شما درباره این عکس چیست؟
یاداشت
ارزش مادر که گوهری تابناک و درخشان در زندگی هر انسانی است و نبود او یعنی خاموشی چراغی که هم گرما می دهد و نور،مادر گوهری فراموش نشدنی که هرگز از یادهای ما خارج نمی شود،مادر صفا دلها که همیشه سعادت و سلامتی فرزند را تحت هر شرایطی به جان می خرد،مادر ماه درخشان که جهان را با مادریش نورانی می کند.
یاد همه مادرهای از دنیا رفته بخصوص مادر مهربان من که همیشه به یادش هستم گرامی باد.
کفاشیان بی سواد به فوتبال ما عیدی داد!؟( استعفاء کارلوس کروش مربی دانا و باسواد و ارزنده فوتبال)
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ؛ جلسه صبح سرمربی تیم ملی و علی کفاشیان در کمپ تیم های ملی بی نتیجه ماند و دو طرف به نتیجه ای نرسیدند تا مربی پرتغالی از تیم ملی ایران جدا شود. دعوایی که از یک هفته قبل با حرف های اسدی دبیرکل فدراسیون فوتبال آغاز شده بود در نهایت با جدایی کروش از تیم ملی ختم شد. کفاشیان در این باره گفت:« قرار شد او در این دو بازی با سوئد و اتریش روی نیمکت تیم ملی باشد اما پس از آن باید دنبال مربی دیگری باشیم.»
او درحالی در این باره حرف زده و می گوید کروش استعفاء داده است که تا ساعاتی قبل ، سرمربی تیم ملی اصرار داشت اصلا به اردوی اتریش نرود و به فیفا شکایت کند. او می گوید بندی در قراردادش هست که می تواند با استناد به آن تمام پول قراردادش را از ایران غرامت بگیرد.
کفاشیان اما با استفاده از واژه استعفاء هوشمندانه تاکید دارد که ایران قرار نیست غرامتی بدهد ، اگرچه هیچ بعید نیست این پرونده بزودی به فیفا برود و دو طرف دعوایی حقوقی داشته باشند که سابقه نشان می دهد طرف ایرانی همیشه بازنده اش بوده است. کارلوس کروش در 4 سال حضور در ایران ، با تیم ملی ایران به جام جهانی 2014 رسید اما در بازی های جام ملتهای آسیا در میان 8 تیم آسیایی حذف شد. او بعد از تغییرات در فدراسیون فوتبال و درحالی که مدام با انتقاد مربیان داخلی و وزیر ورزش روبرو بود ، هر روز شرایط کاری اش را سخت تر می دید. ماجرای استفاده از دو بازیکن زیر 23 سال و حرف های رد و بدل شده بین طرفین بهانه ای بود برای دعوایی بزرگ میان فوتبال ایران و مربی پرتغالی که با اعلام کفاشیان ، پایانش جدایی کارلوس کروش بوده است.
نوروز، این دیرپاترین سنت ایرانی، کهنسالی جوانگر است که به جهان برکت، حرکت، جنبش و شادی میبخشد و ما را به زندگی دوباره فرامیخواند. هدف از شبنشینی در شب یلدا که نزد نیاکان ما نوَده (یعنی نود روز به نوروز مانده) نامیده شده و برپایی جشن سده که ٥٠روز و ٥٠شب به نوروز باقی است، تا خانهتکانی که زندگی را از پلیدیها پاک و زیبا میسازیم و خانهتکانی گل میکنیم و بالاخره چهارشنبهسوری که شاهین ترازوی هفته است (چون شنبه و یکشنبه و دوشنبه را در یک کپه ترازو قرار دهیم و در دیگر کپه چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را بگذاریم، سهشنبه شاهین آن میشود) آن است که خانه دل را بتکانیم و پس از خانهتکانی گل، خانهتکانی دل را بیاغازیم که بسیار ارزشمندتر و زیباتر از آن است.
انسانی که دل از پلشتیها میزداید، انسانی نوروزی میشود؛ از ایران کهن تا به امروز جشنواره نوروزی فقط یک جشن و بزم نبوده است. فلسفه نگرش به چیستی جهان و چگونگی حیات، اخلاق، نیکی به دیگران و هنر - که همه زیبایی جهان در نوروز تبلور مییابد -در این جشنواره بهچشم میخورند.
نماد روشن اینهمه در سفره هفتسین است که میبینیم به قول علامه دهخدا رسمی بسیار کهن بوده. ما در این کوتاهنوشتهها بر آن سریم که همراه با انسان نوروزی که خانه گل شستهورفته و خانه دل تکانده و نظیف کرده، بر سر سفره هفتسین بنشینیم و هفتپند جاودانه آن را هرروز هرهفته به یاد آوریم که:
از این بزم و جشنم نوید و امید/ کزین هفتسین شادی آید پدید
بیایید خرسندی درونی را به دست آوریم و با این کولهبار سفر یکساله را آغاز کنیم و هرگاه به دشواری و ناروایی رسیدیم یکی از این هفت چراغ روشن را در کورهراهی برفروزیم و منزل روشنی بیابیم. از آنروی که تاکنون کمتر به رازها و رمزهای این هفتسین جاودانه اندیشیدهایم که همگی ریشه گیاهی دارند و خوراکی هستند و در همه سال دستیافتنی، بدانگونه که حتی در سفرههای عقد و عروسی آن را میگستراندهاند، نگرشی دوباره بیفکنیم و پوست را بگذاریم و به مغز ره جوییم.
بر این پایه در طی هفتکوتاهنوشته رازهای این سفره جشن نوروزی را که انسانهایی ویژه، خالی از رشک و حسد و بخل و کینه بر آن دعوت شدهاند، نوید دهیم تا بر جای نان شادی خورند و از این رهگذر جان تازهای یابند و ناهمواریها هموار سازند و با فرشته نیکنگر همسو شوند تا بهار را نشانه زندگی دوباره بدانند و سرسبزی و ایثار و گذشت را انگیزه زندگی نه ابزار زندهماندن.
سین نخست، سین سنجش امور و ستایش خرد است تا در آغاز سال نو نزد اهورمزدا پیمان ببندیم که پیش از هر کار فرزانگی را ستون امور قرار دهیم و از دادار بیچون بخواهیم ما را راهبر شاهراه خردورزی گرداند. اکنون سفره گسترده شده و آماده است تا دختری ظرفی پر از سنجد بر آن نهد. دختر نماد زایش و افزایش است و پیامگر یک آغاز نو.
سین نخست ما را به خودآگاهی و خویشتنیابی فرامیخواند. اکنون ندای سفرهبرپاکردن یکجنبش درونی است که آدمی را به شکفتن، دانستن و چگونه رفتارکردن وامیدارد. سنجد به ما میآموزد که باید گام نخست را بر سرزمین خرد نهیم. با چشم دل ببینیم و با گوش جان بشنویم. در اندیشه ایران کهن خرد مبنای سنج است که همان واژه سنگ را به یاد میآورد و سامان کارها و ارزشگذاری و درک و دریافت با آن تراز میشود. هنجیدن و هنجار نیز از همین برداشت است. انجمن هم در اصل بهمعنای هنجمن بوده، به معنی جایگاه سنجیدن و برداشت درست.
در افسانههای ریگ ودایی آمده است که خداوند پس از آنکه جهان را در ششروز آفرید، در روز هفتم انسان را بر زمین سروری داد و پیش از آفرینش آدمی از فرشتگان پرسید «نخست کدامیک از اندامهای تن آدمی را بیافرینم؟» آنها بیدرنگ بانگ برآوردند که پای او را پیریزی کن تا بدود و به کوه و در و دشت قدم گذارد. پاسخ آمد این پیشنهاد پذیرفته نشد. فرشتگان گفتند دست آدمی مهمتر از پای اوست؛ پس دست او را بیافرین تا بر حیوان چیره شود، ابزار سازد، میوه چیند و نیازهای شخصی خود را برطرف کند. پروردگار این پاسخ را نیز رد کرد. فرشتگان تا شب آدینه فرصت خواستند و آنگاه گفتند دل او بیافرین تا عاشق شود، انیس یابد و برای خود مونس جوید تا آدمی رامش و آسایش بیند. این پاسخ نیز پذیرفته نشد. فرشتگان گفتند دیگر چیزی نمیدانیم. آنگاه پروردگار گفت: «نخست خرد او بیافرینم تا اگر پایش شکست آن را درمان کند و اگر حیوانی رامش نشد، بر او لگام نهد و اگر دستش به مقصودی کوتاه بود، نردبان سازد و اگر یارش قهر کرد طرحی نو دراندازد، بر یار رفته شعری بخواند و او را به خانه بازگرداند.»
فرشتگان این آفرینش نخست را ستودند و بر این گزینش اهورمزدا آفرین گفتند. بر این پایه همه باورمندان یکتایی اعتقاد دارند «اول ما خلقاللهالعقل». فردوسی هم یادآور شده:
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
سپاس تو گوش است و چشم و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بیگمان
سنجد را بر این باور بر سفره مینهند تا هرکس با خویشتن پیمان کند در سالنو هرکاری را سنجیده انجام دهد. زبان پرافسوس کسانی که در کارها فرزانگی را از یاد بردهاند این است که:
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
دومین
سین سفره هفتسین، نماد راهیابی به شهر سلامتی است و سمبل تندرستی و سلامت
شخص و جامعه است. انسان برترین و ارجمندترین پدیدار پروردگار است که باید
قوت و قدرت او پاس داشته شود و نیرو و سلامت او قوام و دوام یابد. اگر آدمی
ضعیف و ناتوان شد، نیروی کار و سرمایه تلاش او رو به کاستی مینهد و اگر
این نگرش فراگیر شود، جامعه ضعیف و زبون میشود.
دومین
سین سفره هفتسین، نماد راهیابی به شهر سلامتی است و سمبل تندرستی و سلامت
شخص و جامعه است. انسان برترین و ارجمندترین پدیدار پروردگار است که باید
قوت و قدرت او پاس داشته شود و نیرو و سلامت او قوام و دوام یابد. اگر آدمی
ضعیف و ناتوان شد، نیروی کار و سرمایه تلاش او رو به کاستی مینهد و اگر
این نگرش فراگیر شود، جامعه ضعیف و زبون میشود.
دومین سین سفره، اندرز پاسداشت همین صحت و سلامت است که آدمیان در هر حال و
روزگاری هستند، در قبال سلامت خود و بهداشت و شادابی جامعه خویش مسوول و
متعهد باشند. داستان دلانگیزی است که هنگام بیرونراندن آدم و حوا از
بهشت، آدم سر بر زمین افکند و از آنجا خارج شد اما حوا اشکریزان بر زمین
نشست و از پذیرش فرمان و قبول و اجرای آن خودداری ورزید. ندای آسمانی آمد
که «حوا، بهشت را ترک کن.» حوا مویه میکرد و رخساره خود میخشود بدانسان
که گونههای او ورم کرد و سرخ شد و بر اثر خارش ناخن انگشتهایش گونههای
او مجروح شد.
همه بهشتیان از حالت خودداری حوا و مقاومت او دژم و افسرده شده بودند.
فرشتهای به نزد او آمد و از او پرسید «چرا با خود چنین میکنی وقتی باید
بهشت را ترک کنی.»
همه فرشتگان چشم به حوا دوختند. حوا در حالی که اشک در چشمانش نشسته بود،
گفت: «بیرون از بهشت پر از بیماری و مرض و درد است.» فرشتهای خندان به
تندی از نزد او رفت و به شتاب بازگشت و با خود سیبی آورد. گفت: «این را
بخور و هسته آن را بکار. خوردن آن تو را از بیماری و مرض در امان میدارد.»
حوا به نزدیکی دریا آمد و آن دانه را در زمین نشاند. آن بخش از زمین
هماکنون به نام جده (بندر) معروف است؛ جایی که جد همه آدمیان نخست بر آن
دیار باروبنه باز کرد. حوا آن دانه را کاشت و مراقبت کرد تا از زمین رست و
٧٠سیب از آن به دست آورد و امروزه نیز گونههای مختلف سیب به همین شمار
است. آوردهاند اول کسی که به تب مبتلا شد، حضرت آدم بود. جبرئیل به عیادت
او آمد و گفت: «آب سرد بر بدن بریز و چند دانه سیب تناول کن.» آدم چنین کرد
و بهبود یافت. سیب را میوه سلامتی، آگاهی و هوشیاری نیز نامیدهاند. در
ادب پارسی به واژه سیبستان برخورد میکنیم. کسی که روی وی همانند سیب سرخ
باشد و بشاش و بانشاط. سین دوم در کنار سنجد خردورز مینشیند زیرا عقل سالم
در بدن سالم است و نوید گشایش درهای سلامتی و آرامش را بهسوی ما ارزانی
میدارد زیرا سلامت، کلید راهیابی به همه کامیابیها و خواستها و آرزوهاست
که بدون این پیشرفت هیچ پیشرفت و ترقیای فراهم نمیشود. نکته بسیار مهم
آنکه، سلامت هر نسل، سلامت نسل بعد از خود را به همراه دارد که گفتهاند
سلامتی چنان تاج درخشانی است که بر سر انسان سالم میدرخشد اما فقط بیماران
این تاج را میبینند.
سومین سینی که بر سفره هفتسین مینشیند سبزه است. سبزه بانگ ازخودگذشتگی و ایثار سر میدهد تا درخت را چون آموزگاری بنگریم و از او بیاموزیم که سایهگستر و سودمند باشیم. این نگرش را از کودکی در اندیشه خود و سپس در آرزو و در فرجام در اهداف خود قرار دهیم تا هنگامی که نونهالیم چون نهال باشیم و آنگاه که درختی تناور شویم در سایهسار ما آسایش و آرامش دیگران پدیدار شود. اول کسی که سبزه بر سفره هفتسین نشاند، کیومرث بود. انگیزه کیومرث در قراردادن سبزه در نخستین خوان نوروزی آن بوده است که از سرسبزی و خرمی درخت، بخشش و نوازشگری او را بیاموزیم. سبزه نماینده کوچکی است از جنگل تا ویژگیهای نیک این بخشایشگر طبیعت را به ما یاد آورد. درخت بیهیچ چشمداشتی میوه و برکت را به ما میبخشد، سایه میگسترد و رضایت و شادی ما را آرزو میکند. سبزه دوپند را در پندار ما پدیدار میسازد. نخست همسانی و همگامی با طبیعت است که با بیداری آن بیدار شویم و در آغاز سال نو سبز شویم. بهراستی سبزه جلوهگاه زندگی تازه است تا آدمی پابهپای سبزه شاداب و خجسته بر زمان نو آغوش گشاید. این سخن گیاه است که در گوش ما زمزمه میکند که اگر روزی روزگار بر مراد ما نگشت، میتوان از نو رویید. دومین پند سبزه همین است که اگر نمیشود همیشه سبز ماند، میشود دوباره سبز شد. این نصیحت همیشگی درخت است که هیچگاه برای جامعه خویش بیسود نباشیم. حتی هنگامی که درخت فرسوده میشود، بازهم هیزمی هست تا در شعلههای رقصان چهارشنبهسوری خانهای را روشن و محفلی را گرم سازد. قراردادن سبزه بر سفره هفتسین بدینمنظور است که ما با سبزه و گیاه به شادی و شادابی روح و اندیشهمان توجه کنیم و خواستار سلامت جسم و روح باشیم. سبزه بر آن است تا به ما بیاموزد درستگوی باشیم نه درشتگوی؛ زیرا هرکه به چشم دشمنی در مردم نظر کند همه عیب بیند و بیگمان سخن او هیچ صواب نباشد. اما درخت به ما یادآور میشود به مهر و لطف بر همه سایه گستریم تا از این رهگذر مهر ما در دل آنان جای گیرد و جایی برای کینه و حسد و بخل نماند. برخی از خانوادهها سهقاب از سبزه به نماد اندیشهنیک، گفتار نیک و کردار نیک برپا میکنند. ایرانیان در پایان جشنواره نوروزی، یعنی سیزدهبهدر سبزهها را به آب روان میسپارند و آرزو میکنند سالی پربرکت و خرم در پیشروی داشته باشند. این سبزه از سوی آنان سلامتی و سرور و سرسبزی را به همه سرزمین میرساند. سبزه از روزنی دیگر نماد درخت زندگی است که میتواند همه انسانها را در باغستان هستی جای دهد. پس تمامی هستی از این سبزی، سبز است.
سمنو
سین چهارم خوان نوروزی اشاره به قدرت و توانمندی انسان و مبارزه با ضعف و
زبونی وی دارد. این نیروی بازو و توان اندیشه جوامع انسانی است که آنان را
برتری و سروری میبخشد. از دیرهای دور سمنو را مظهر قدرت و نماد توانمندی
دانستهاند اما این غذای خوشمزه و سنتی زمزمه دیگری را در گوش ما آغاز
میکند که شاید کمتر بدان دل سپردهایم.
سمنو، که گیاهشناسان آن را اکسیر حیات نام نهادهاند، ما را آگاه
میسازد که قدرت هنگامی مطلوب است که شیرین باشد. شیرینی سمنو فراخوان همه
ماست که شکرگزاری بازوی توانا را با مهربانی با فروافتادگان درهم آمیزیم.
اگر از قدرت خویش اینسان بهره گرفتیم، برکت بیپایان و حرکت پرتوان، نرمشی
بر چرخه زندگی میدهد تا آدمی در کشاکش زندگی خود ضمن حفظ توان و قدرت از
آن به ناروا بهره نجوید.
دو دیگر اندرز سمنو آن است که از قدرت به تلخکامی دیگران ره نجوییم. سمنو
که آن را غذای مردآفرین نیز گفتهاند ضمن تامین نیازهای طبیعی بدن ما در
هنگام بودن و شدن زمزمه دیگری را بر دل و جانمان جاری میدارد که:
ره نیکمردان آزاده گیر
چو استادهای دست افتاده گیر
بر این پی و پایه چهارمین سین سفره هفتسین که غذایی مقدس است و برخی از
گروهها آن را با ادب و آداب ویژهای میپزند و هنگام پخت آن نیایش و ستایش
میکنند و بر آن نذر و نیاز میکنند آن است که قوی باشیم. اما این قدرت در
سرزمین مهر بروز و ظهور میکند زیرا فروپاشی رکنهای جامعه هنگامی است که
از توان و قدرت به ناروا بهره جویند.
اگر با ستون اخلاق و باورهای ارزشمند بر پیکره قدرتهای خویش لگام ننهیم
دیگر ستونی استوار نمیماند و سنگی بر سنگی نمینشیند. خودکامگی آدمی از
هنگامی آغاز میشود که تنها تکیه بر قدرت میکند و به پیامدهای ناگوار چنین
شیوهای نمیاندیشد. سمنو در نهانخانه خویش یک راز را بر ما میگشاید که
قدرت باید با مهر و شیرینی همسو و همگام شود. تاریخنگاران گزارشگر آن
بودهاند که هرگاه لگام قدرت برداشته شده پلیدی و پستی پدیدار شده و هرگاه
اندیشهای خردورز بر قدرت سایه گسترده سرزمین انسانها آباد و آزاد گشته
است. سمنو ما را بدین شیوه انسانی فرامیخواند.
پنجمین
سینی که در سفره هفتسین با ما سخن میآغازد، سیر است. برخی بر این باور
دلبستهاند که اگر فقط به رمز سیر و راز آن پی بریم، جامعه مطلوب بر ما
پدیدار میشود. سخن سیر قناعت و مناعت است و به انسان این سخن را
بازمیگوید که انسان قانع از نفس کریمش برتر از انسان قانع به دارندگی و
ثروت است.
زیرا روزگار برای ما روشن ساخته که توانگری به ثروت زیاد نیست، به
بینیازی دل است. سیر نماد سیرچشمی است؛ زیرا جهان از گرسنهچشمان حریص
ویران گشته است. اگر ما با سخن سیر همسو شویم، با صائب همراه میشویم که:
عالمی چون سیرچشمی نیست در ملک وجود
هست هر موری در این وادی سلیمانی دگر
سیرچشمی و چشمسیری قناعتی درونی که مناعت بیرونی را به همراه دارد در
وجود ما برمیانگیزد که رهاورد آن علو طبع است و بازتاب روزانه آن کرامت و
حرمت انسان در چرخه زندگی.
سین پنجم بدینسان سخن خود آغاز میکند که انسان عاقل سالم خوشخلق توانمند
باید این داشتهها را بهگونهای بهکار گیرد که دست تجاوز و پای تعدی
بر حقوق دیگران نگشاید و دراز نکند. اگر این ستون شناختن حقوق خود و رعایت
حقوق دیگران در اندیشه و عمل ما پدیدار شود، یعنی حقوق خود را بشناسیم و
حقوق دیگران را پاس داریم، سخن سیر را شنیدهایم. این روش و منش
بهگونهای جامعه را طراحی خواهد کرد که ره به دادگری بسپرد.
آنانی که بر مال دنیا حریص میشوند، بیگمان در ازدستدادن آن اندوهگین
میشوند و اگر مرز سیرچشمی زیر پا گذاشته شود آدمی گستاخ و بیآزرم و
ناآرام میشود؛ پس سیر در نخستینروز نخستینماه سال نو به ما میآموزد که
حد خویش بشناسیم و پای از گلیم خود بیرون ننهیم. این اندرز فردی جوهره
ساختن یک جامعه قانونمند است که خوان نوروزی بهمثابه یک فلسفه زندگی برای
طرح و تدوین سال پیشروی، آن را با ما نجوا میکند تا ما سرسبز و
گشادهدست و سیرچشم فردا را رقم زنیم.
اگر این اوصاف در نهانخانه دل ما جوانه زد ارمغان آن خشنودی دل و رضایت
باطن و بینیازی طبع ماست. در چنین هنگامهای گنج و خواسته برای ما هیچ
ارزشی ندارد مگر آنکه خود را در چارچوب حق و قانون سزاوار آن بدانیم. سیر
از اسم به صفت ره میجوید تا سیرشدن و سیربودن را به یادمان آورد که
دستاورد برتر این سیری خشنودی از زندگی و خرسندی از روزگار است. همان همای
سعادت که همه در پی آناند.
سرکه
نماد پذیرش ناملایمات است و آهنگ آن دارد تا ما را آگاه سازد که بسیاری از
رخدادهای جهان را گریز و گزیری نیست. بسیاری از ما بر آن سریم که نزدیکان
ما همواره نزد ما بزیند و پابهپای ما زندگی را بپیمایند. اما به حکم قانون
بیگریز آنان از نزد ما رخت برمیبندند. سرکه یادآور آن است که بر این
بایدهای بیگریز رضایت دهیم و بپذیریم که جهان بدانسان نیست که همه تلخی و
سختی و تندی و ناگواری آن را دگرگون کنیم و به شیرینی و کامیابی بدل
سازیم. در ادب پارسی نیز سرکهفشاندن کنایه از بدخلقی و بدگویی است؛ اما
قراردادن سرکه بر سفره این آموزه است که:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشوده است
باید به این نکته اشاره کرد که در فلسفه هفتسین سخن از جهان دستنایافتنی
نیست؛ صحبت از کار روزانه، زندگی و ملموسات و محسوسات حیات است. اشاره به
شدنیها و حتمیها و رخدادهای قطعی که پابهپای زندگی بر ما رخ مینماید؛
گرچه تلاش و توان میتواند برخی از آنها را بروبد، به یاد داشته باشیم علم و
اخلاق و هنر هر یک راهگشای برخی از مشکلات ماست و بسیاری از کمیها و
کاستیها را هیچ دارو و درمانی نیست. این آیین جهان است که گاه بر میل ما
رنگ میگیرد و زمانی مخالف ما چرخ میزند.
بر این پی و پایه سرکه را بر سفره مینهیم تا تسلیم و رضا را سرلوحه امور
خود قرار دهیم و در پیوند عقل و صبر و پیکار و تسلیم و رضا از یاد نبریم که
ارادهای فراتر از اراده ما و رخدادی فزونتر از کارسازیهای ما در زندگی
نقش میآفریند که باید آنها را بهعنوان واقعیتهای مسلم زندگی پذیرفت.
بهسخنی دیگر رخدادهای انسانی حکم قطعی و حتمی است. مشت بر دیوارکوبیدن را
خردمندان برنمیتابند. انسان باید توان مقابله و پذیرش ناملایمات را داشته
باشد. این واقعیت را بپذیریم که به قول سخنسرای گنجه، حکیم نظامی:
در این محنتسرای آبنوسی/ گهی ماتم بود گاهی عروسی
که راز دانایان عاقل و کامیابان پیروزمند برداشت صحیح از این واقعیتهای
گوناگون زندگی است تا چه سان شدنیها را تغییر دهند و ناممکنها را
بپذیرند تا زندگی همچنان ره سپارد و انسان بیسبب در جایگاهی نایستد.
اگر به این پند دلنشین دل دهیم، درمییابیم که تسلیم و رضا هرگز به معنای
وادادگی و پسزدگی نبوده و نیست، بلکه گویایی از انسان آگاه و دورنگر است
که میداند با همه تلاش برخی از بایدها گریزناپذیرند.
سماق کنایهای از شکیبایی و بردباری است. سماق بر آن است که به ما بیاموزد در گذر زندگی باید خستگی را خسته کرد و هدف را نادیده نگرفت.
سماق گویای صبر و حوصله است. بدینگونه که یادآور میشود شما برای هر خواست
و آرزویی باید مقدمه و پیشدرآمدی را طی کنید. هرچه هدف، بالاتر و
انگیزه، برتر باشد تلاش فزونتر، کار بیشتر و صبر فراوانتری را میطلبد.
بنابراین شرط دستیابی به پیروزی و نشستن بر اریکه کامیابی، مبارزه و مقاومت
است. اگر در این آمدوشد در برابر ناملایمات بایستیم و شکیبایی تلخیهای
پیشرو را داشته باشیم، سماق نوید پیروزی میدهد. رنگ سرخ سماق را نیاکان
ما جلوهای از پیروزی صبر بر روزگار دانستهاند و آن را همسان سرخی خورشید
به شمار آوردهاند که با چیرگی روشنایی خود بر لشکر تاریکی براند و آن را
از میان بردارد.
حکما گفتهاند تحملکردن هر ناخوشایندی در هرکار از آن فضیلتی به دست آید و
شکیبایی را چهار موضع است. نخست پایداری، دو دیگر خودداری، سه دیگر
بردباری و در فرجام اقدام. قراردادن سماق بر سفره نوروزی دعوت انسان است در
آغاز سال به پایداری و شکیبایی در راه دستیابی به اهداف پاک و انسانی
خویش. انسان یک عالم کوچک است که با دستیابی به نیروی درونی خود میتواند
چنان کوشش و جوششی از خود بروز دهد که بر دشواریها چیره شود، ناکامیها را
بروبد و کامیابیها را از آن خویش کند. هنگامی که ملکه صبر در وجود ما
نیرومند میشود، مقام رضا را در پی میآورد و از آن روی که صبر یکی از
منزلگاههای مورد عنایت پروردگار است، ما از این رهگذر بر نردبانی راه
مییابیم که میتواند در سایه صبر و شکیبایی پیروزی و کامیابی را به دست
آورد. به قول مولانا:
صدهزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایی همچو صبر آدم ندید
این صبر است که اندیشمندان بزرگ را به کشفهای شگفتآمیز رهنمون کرده است.
این مقاومت و پایداری است که در راز جاودانه عاقبت جوینده یابنده بود
پدیدار میشود. سماق به ما میگوید که در پی دستیابی به هدف از پیگیری
نومید نشویم و تا دستیابی به هدف از تلاش دست برنداریم.
باید یادآور شد شکیبایی و صبر یک نگرش مثبت است و یک «نه» همراه با پیکار.
«نه» به شکست، «نه» به زبونی، «نه» به سیطره غم و اندوه. اگر توان ساختن و
برپاداشتن این مبارزه و مقابله با وضع موجود در ما جوانه زد باید امیدوار
باشیم که بالاخره به سرزمین سرسبز پیروزی راه میجوییم؛ البته صبر گاه با
درد و تلخی همراه است؛ اما آنکس که زندگی میکند ارادهای باطنی در گوشش
زمزمه میدارد که با درد صبر کن که دوا میفرستمت.
میوه درخت صبر، کامیابی است؛ زیرا انسان هدفمند از آنچه فراروی او پدیدار
میشود، نمیهراسد و پیگیرانه در پی هدف خویش گام برمیدارد تا دشواریها
را درنوردد و بالاخره در پایان کار به نتیجه دلخواه برسد؛ پس صبر و امید دو
برادر همزادند که با هم چرخ ارابه زندگی را میگردانند تا مسافر آن را به
خانه پیروزی برسانند.
خوان نوروزی (سفره هفت سین) باید سفید باشد چرا که نشانه پاکی و سفید بختی و روشنایی است و نیز نشانه جهان بی پایان است که بارگاه یزدان در آن است. در سفره و یا همان خوان نوروزی مواد و چیدنیهایی گذاشته میشود که هرکدام نشانه و نمادی از سلامتی، رزق و روزی، زایش، برکت و … است.
سبزه
شاید زیباترین ویژگی سفره هفت سین را میتوان به وجود سبزه آن دانست، به
این دلیل که سبزه با رنگ و طراوت خود دلها را شادمان می سازد و با نگریستن
به آن طلوع سال جدید را زیباتر میکند. در ایران باستان رسم بر این بود که
بیست و پنج روز قبل از نوروز در کاخ پادشاهان دوازده ستون از خشت خام برپا
میساختند و بر هر کدام یک نوع غله میکاشتند و معتقد بودند اگر سبزهها
خوب بروید سال پر برکتی است.
در ایران باستان دانههای گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، باقلا، نخود و کنجد را بر این ستونهای خشتی میکاشتند و روز ششم فروردین آنها را برمی چیدند و به نشان برکت و باروری در تالارها پخش میکردند و معمولا سه قاب از سبزه به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک بر خوان میگذاشتند و اغلب کنار آنها گندم، جو و ارزن که نقش مهمی در خوراک مردم داشتند سبز می کردند تا سبب فراوانی این دانهها در سال جدید گردد.
امروزه نیز آن چیزی که وجودش بر سر سفره هفت سین ضرورت دارد، سبزه است. مردم یزد از نیمه اسفند به سبز کردن سبزه در کاسه و بشقاب و حتی بر روی کوزههای سفالی میپردازند. زرتشتیان رویش سبزه را در نوروز نشان تازه شدن زندگی و فصل رویش دانهها که خود برکت زندگی محسوب میشود، میدانند. در گذشته زرتشتیان یزد بیشتر “تره تیزک” را که در گویش خود بدان “ششه” میگویند بر روی کوزههای سفالی سبز میکردند.
دانههایی که امروزه کشت میشود بیشتر گندم و عدس است ولی ماش و تره تیزک را نیز سبز میکنند. معمولا تره تیزک را یک شبانه روز خیس میکنند سپس آن را در کیسههای پارچهای نازک می ریزند و در جایی گرم قرار میدهند تا جوانه بزند، جوانه زدن دانهها را در گویش زرتشتیان یزد روز آمدن میگویند، بعد از آن که دانههای روز آمده را در بشقابهای پهن بی لبه که معمولا سه عدد و مخصوص کاشتن سبزه هستند، ریختند، روی جوانهها را پردهای از ماسه نرم میریزند و آب میدهند تا سبز شود.
آتشدان (مجمر)
بر سر سفره هفت سین زرتشتیان وجود آتشدان، نماد اردی بهشت امشاسپند، اهمیت
خاصی دارد. آتش این مجمر از آتش مقدس مایه میگیرد معمولا در کنار آتشدان
دانههای اسفند کندر اشتره و نیز چوبهای خوشبو چون عود و صندل وجود دارد.
روشنایی تجلی اهورا مزدا است و نماد درستی و نیک اندیشی و راستی بنابراین
باید بر سر سفره هفت سین باشد. در ایران باستان در دو سوی آتشدان
شمعدانهای گرانبها یا چراغ مینهادند و آنها را میافروختند و این نشانی
از دنیای پرفروغ بی پایان بود که اهریمن بدانجا راه ندارد.
کتاب مقدس
یکی دیگر از چیدنیهای خوان نوروزی وجود کتاب مقدس به عنوان نماد اهورا
مزدا است. در دوران ساسانیان کتاب اوستا را برخوان می گذاشتند و قبل از فرا
رسیدن سال قسمتی از آن را که معمولا “فروردین یشت” است، می خواندند و از
فرورهای شاهان، پاکان، پارسایان، دلاوران و شهسواران که در “فروردین یشت”
نام آنها آمده، یاد میکردند.
امروز بر سر سفره نوروزی ما مسلمانان قرآن گذاشته میشود و هر کس قسمتی از
کتاب دینی خود را میخواند تا سال نو را با آیههای مبارک الهی شروع کرده
باشد.
کوزه آب
در گذشته کوزه آب که توسط دختران نابالغ از چشمهها پر میشد با زینتی از
گردنبندها بر سر خوان نوروزی نهاده میشد. امروزه کوزه سفالی را پر از آب
میکنند و به جای جواهرات با سبزه و روبان تزیین میکنند و همراه با تاس
مسین پر از آب و برگهای آویشن در حالی که یک عدد انار سرخ هم در آن
نهادهاند، بر سفره می گذارند.
نان
نان که نمادی از برکت است، چه در گذشته و چه در حال بر سر سفره نوروزی
میگذاشتند و اکنون نیز یا نان سنگک بزرگی می پزند و برای برکت سفره بر آن
میگذارند یا اینکه نان را به صورت کماج شیرین درآورده بر خوان نوروزی
مینهند. در زمان ساسانیان گرده نانهایی به اندازه یک کف دست یا اندکی
کوچکتر می پختند که به آنها “درون” میگفتند و گاهی بر آن نوعی نیایش
میخواندند و بدین ترتیب نانهای نوروزی را برکت میبخشیدند. امروزه
زرتشتیان علاوه بر نان معمولی نانهای دیگری مانند کماج، نان شیر و چند نوع
شیرینی خانگی که بیشتر جنبه تشریفاتی دارد، میگذارند.
بر سر سفره هفت سین یزدیها شیرینیهای معروف یزدی هم به چشم میخورد که
معمولا در دیسهای بزرگ به طرز زیبایی چیده میشود و در اعیاد و جشنها و
به ویژه عید نوروز مصرف فراوان دارد.
تخم مرغ
تخم مرغ بن مایه خوان نوروزی است و به صورت رنگ کرده میبایست بر سر سفره
هفت سین جلوه نمایی کند، زیرا که تخم و تخمه نمادی است از نطفه و نژاد و در
روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار میگردد. تخم مرغ تمثیلی است
از نطفه باروری که به زودی باید جان بگیرد و زندگی یابد و زایش کیهانی
انجام پذیرد. پوست آن هم نمادی است از آسمان و طاق کیهان.
آیینه
به اعتقاد زرتشتیها چون آخرین ماه سال زمان تولد آدم ابوالبشر است،
بنابراین باید نمادی از آن در خوان نوروزی باشد تا شکل پذیری آسان شود. از
این رو آیینهای در بالای خوان نهاده میشود و در اطراف آن شمع یا چراغی
میگذارند. اغلب تعداد شمعها با تعداد فرزندان خانواده ارتباط دارد و نیز
آیینهای دیگر در زیر تخم مرغ گذاشته میشود تا انعکاس وجود آدمی در آیینه
دیده شود و نیز آیینه زیر تخم مرغ هم نمایانگر تحویل سال است. وقتی که گاو
آسمانی، کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر میافکند در آن زمان تخم مرغ بر
روی آیینه خواهد جنبید، در جلوی آیینه هم مشتی گندم به نشانه روزی فراخ
میپاشند.
سمنو
سمنو که از جوانههای تازه رسیده گندم تهیه میشود، نماد فراوانی خوراک و
غذاهای خوب و پر نیرو است و نیز نمادی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان
توسط فرورهاست.
سنجد
سنجد که عطر برگ و شکوفههای آن محرک عشق و مهر است و از مقدمات اصلی
زایندگی به شمار میآید، باید بر سر خوان نوروزی نمایان باشد. وجود سنجد در
سفره نوروزی انگیزه زایش کیهانی است گاه زرتشتیان دانههای سنجد را با
آویشن در هم میآمیزند و همراه با نقل و سکه بر سر سفره نوروزی میگذارند.
سیر
نماد میکروب زدایی و پاکیزگی محیط زیست و سلامت بدن و نیز زدودن چشم زخم
است که باید حتما بر سر سفره نهاده شود. به اعتقاد زرتشتیان بوی سیر دیوان
را میگریزاند. زرتشتیان سیر را با تکههای نان که در آن ترید کردهاند، در
مراسم پرسه با سداب به کار میبرند و بر سر سفره نیایش میگذارند. پوست
سیر را هرگز در جایی نمیگذارند زیرا معتقدند از سحر هم بدتر است، به همین
جهت برای کندن پوست آن ابتدا سیر را در آب میخیسانند و بعد پوستش را
میکنند، همچنین معتقدند اگر پوست سیر را با پیاز گلپر و اسفند در خانه
بسوزانند، به خصوص در صبح روز پنجشنبه، بویش، خانه را پاک میکند.
سرکه
همانند سیر نمایانگر پاکی محیط، زدودن آلودگی و باطل کردن سحر و جادو است.
سماق
سماق نماد عشق مهر و پیوند دلها است که بر سر سفره هفت سین نهاده میشود.
سپند(اسفند)
اسفند نیز نشانهای است از دفع چشم زخم که در زمانهای کهن مقدس بوده، است و
در مراسم نیایشی به کار می رفته است. امروزه نیز ار آن برای دفع چشم زخم و
به نیت درود فرستادن برای عزیزان از دست رفته و همچنین ضد عفونی کردن محیط
استفاده میشود. زرتشتیان اسفند را در خوانچه مخصوصی مینهند چراکه نشانه
همه امشاسپندان و مقدسان است. اسفند همراه با کندر و دیگر خوشبوهای مخصوص
آتش همیشه در خانه زرتشتیان وجود دارد و روزی 2 تا 3 بار آنها را برآتش می
ریزند به خصوص در مراسم سوگواری و شادی اسفند دود کردن امری رایج است.
سکه
پول زرد و سفید در خوان نوروزی نمادی است از شهریور امشاسپند که موکل است
بر فلزات و بودن آن بر سر خوان که موجب برکت و سرشاری کیسه است. بر سر خوان
نوروزی زرتشتیان و گاه غیر زرتشتیان چیدنیهای دیگر هم نهاده میشود؛
شیرینی و نقل که نماد شیرین کامی است؛ گلابدان پر از گلاب و همچنین سبزی
خوردن، پنیر و کاهو که طراوت و نیز زیبایی سفره را دو چندان میکند.در
برخی از سفرهها آرد هم وجود دارد که آن هم نمادی است از برکت نوروزی اما
دو چیز مهم دیگر بر سر سفره هفت سین نمادین است، یکی انار و دیگری تنگ
ماهی.
انار
انار از مقدس ترین درختان است که تقدسش را همچنان تا به امروز حفظ کرده
است. درخت انار به سبب رنگ سبز تند برگهایش و نیز به جهت رنگ و شکل غنچه و
گل مانندش، همانند آتشدان است و همیشه مقدس بوده است. پردانگی انار
نماینده برکت و باروری و رزق فراوان است و نمادی است از باروری ناهید.
زرتشتیان معمولا در تاس مس پر از آب یک عدد انار هم میگذارند با این باور
که این میوه پردانه در سال جدید برکت و رزق فراوان برای خانواده به همراه
داشته باشد، به ویژه انارهای خوش آب و رنگ و آبدار شهر کویری یزد که اکثرا
برای استفاده در سفرههای هفت سین در پوششی از کاه در گودالهای زمینی نگه
داری می شود تا در سال نو به زیبایی سفره هفت سین بیفزاید.
ماهی
یکی دیگر از زینت دهندگان سفره هفت سین، ماهی است، اسفند ماه در برج حوت
است و حوت یعنی ماهی. در هنگام نوروز برج حوت به برج حمل تحویل میگردد و
از این رو نمادی از آخرین ماه سال در خوان نوروزی گذاشته میشود. علاوه بر
آن ماهی یکی از نمادهای آناهیتا فرشته آب و باروری است که وظیفه اصلی نوروز
را که باروری است بر عهده دارد. خوردن سبزی پلو با ماهی نیز در شب عید از
این روست و ظرف پر از آب با چند ماهی قرمز نمادیست از روزی حلال.
گل بیدمشک
گل بیدمشک نمادی است از اسپندارمذامشاسپند و گل نیز ویژه اسفند ماه است به
خصوص گل بیدمشک که از عطر خاصی نیز برخوردار است و در معطر ساختن فضای
خانه نقش بسزایی دارد.
نارنج
نمادی است از گوی زمین و هنگامیکه در ظرف آبی نهاده شده باشد، نمادی است از
گوی زمین در کیهان و گردش آن بر روی آب نمودار گذاشتن برجهای دوازده گانه
و تحویل سال است. علاوه بر اینها بر سر سفره زرتشتیان کاسهای پر از
پالوده خانگی و نیز کاسهای از خشکبار ترش مزه مانند برگه شفتالو، برگه
زردآلو، آلبالو و آلوچه را که قبلا در آب خیساندهاند، نیز میگذارند و
نیز مقداری پسته، فندق، بادام زمینی و تخمه را که قبلا خندان کرده و بو
دادهاند، داخل کیسهای به نام دولک میریزند و به عنوان آجیل نوروزی بر سر
سفره مینهند.
علاوه بر آن بر سر سفره هفت سین گلهای زیبا و خوشبویی چون گل نرگس، گل سنبل و گل شب بو که نوید بخش بهار هستند، دیده میشود. زمانیکه سفره چیده شد همه اهل خانه حمام رفته و لباس نو پوشیده، گرد سفره هفت سین مینشینند و چند دقیقه مانده به تحویل سال همگی با هم خواندن سرودهایی، خداوند را سپاس و نیایش میکنند.
سال که تحویل شد جملگی با شادی وصف ناپذیری سال جدید را تبریک گفته، روبوسی میکنند؛ بانوی خانه آینه و گلاب پاش را از سر سفره برداشته و گلاب را در دست هر کدام می ریزد و همزمان آیینه را رو به روی چهره آنها میگیرد تا روی خود را ببیند. این کار از سالخورده ترین فرد خانواده شروع می شود. آنگاه همگی به وسیله نقل خوشمزه یزدی(معمولا نقل بیدمشکی، نقل بادام و یا نقل پسته) که در قنادیهای یزد تهیه میشود و نیز سایر شیرینیها پذیرایی شده، دهانشان را شیرین می کنند. سپس پدر خانواده به همه اعضای خانواده عیدی میدهد و بعد از آن مقداری از غذاهای درون سفره با شادی صرف میشود.