در شناختی که از بدن انسان به دست آوردهایم، اکثر آنچه هنوز قادر به درک آن نیستیم به مغز ما باز میگردد. سؤالات زیادی از مرگ و زندگی، آگاهی و خواب و احساس وجود دارد که هنوز جوابی برایشان یافت نشده است.
۱۰ – هوشیاری
هنگامی که از خواب بیدار میشوید و با صدای پرندگان و پرتوی نور خورشید متوجه صبح و شروع روزی جدید میشوید، و با حسی از تازگی برنامهی روزانهی خود را شروع میکنید، در واقع شما نسبت به اطراف خود آگاه شدهاید. پدیدار شدن آگاهی در مغز یکی از پیچیدهترین موضوعاتی است که دانشمندان علوم اعصاب و مغز را درگیر خود کرده است. اینکه چه فرآیندهایی در مغز منجر به آگاهی و درک از اطراف میشود لیست بلندی از سؤالات را در برابر دانشمندان قرار داده است.
۹ – سرمازیستی
شاید زندگی ابدی ممکن نباشد اما فرآیندی به نام سرمازیستی ممکن است قادر به بخشیدن جانی دوباره به مردگان باشد. با اختصاص هزینهای مراکز سرما زیستی مانند بنیاد افزایش زندگی Alcor در آریزونا اجساد را در مخازنی از نیتروژن مایع در سرمای ۱۹۵ درجهی سانتیگراد نگهداری میکنند، به این امید که در آینده علم به جایی برسد که زندگی به این بدنها باز گردانده شود و شاید بیماریهای لاعلاج آنها نیز درمان شود. جسد افسانهی بیسبال تد ویلیامز در این مرکز نگه داری میشود، او را به صورت معکوس و ایستاده روی سر در محفظهی نیتروژن مایع قرار دادهاند تا اگر نشتی در مخزن به وجود آمد مغز تا آخرین مرحله در مایع سرد باقی بماند. تاکنون هیچ فردی از سرمازیستی احیا نشده است زیرا تکنولوژی لازم برای این کار وجود ندارد. اگر ذوب یخها در دمایی غیر مناسب انجام شود سلولهای بدن مانند تکههای یخ خرد خواهند شد. آیا میتوان مغز انسان را برای زمان طولانی خاموش نگه داشت؟ آیا روشی وجود دارد که بتوان جلوی فساد مغز پس از مرگ را گرفت و پالسهای الکتریکی را به مغز خاموش شده باز گرداند؟
۸ – مرگ
چرا زندگی ابدی را فقط در فیلمها میتوان دید؟ چرا انسان پیر میشود؟ انسان با سیستم دفاعی پیشرفتهای در برابر بیماریها و آسیبها به دنیا میآید، اما این مکانیزم در برابر مشکلات ناشی از گذر زمان کمکی از خود نشان نمیدهد، گویا بدن انسان به دشمن خود بدل میشود. با گذر عمرمکانیزمهای تعمیر بدن فعالیت کمتری نشان میدهند، مفاصل تحلیل رفته و عضلات انعطاف خود را از دست میدهند تا جایی که مرگ به سراغ انسان میآید. چرا انسان با مرگ روبرو میشود؟ دو دیدگاه در این باره وجود دارد:
مانند سایر ویژگیهای انسانی مرگ بخشی از ژنتیک انسان است که در راستای انتقال ژن به نسل بعد و تکامل نژاد بشر به وجود میآید.
مرگ دلیل خاصی ندارد بلکه بر اثر آسیبی که به سلولها در طول عمر فرد وارد میشود به وجود میآید.
ممکن است نتوان جلوی مرگ را گرفت اما آیا نمیتوان طول عمر را افزایش داد، آیا نخواهیم توانست چند برابر نسلهای گذشته زندگی کنیم؟ آیا آن چیزی که ما را به سوی مرگ پیش میبرد، مغز ما است؟
۷ – اخلاقیات، زاییدهی فطرت یا اکتساب
آیا افکار و شخصیت ما توسط ژنها کنترل میشوند یا زاییدهی محیط و شرایطی است که در آن قرار میگیریم؟ در جوامع علمی بحثهای طولانی پیرامون این موضوع صورت گرفته است، امروزه دانشمندان به شواهد معتبری دست یافتهاند که دخالت هر دو عامل را در رفتار انسانی مطرح میکند. در حالی که بسیاری ازصفات انسانی که ما کنترل کمی روی آنها داریم از ژنهای نیاکانمان به ارث رسیدهاند اما بسیاری از رفتارها حتی ناخودآگاه میتواند از محیط و تأثیری که جامعهی همسالان در گذشته بر ما داشتهاند به وجود آمده باشد. سؤالی که مطرح میشود این است که در هر دو صورت چگونه میتوان در این رفتار تغییر ایجاد کرد؟
۶ – خنده
خنده یکی از رفتارهای کمتر درک شدهی انسان است. دانشمندان دریافتهاند که در طول یک خندهی خوب سه بخش از مغز فعال میشود؛ بخش تفکر که به درک لطیفه کمک میکند، منطقهای که حرکت عضلات در طول خنده را کنترل میکند و منطقهای حسی که احساس تزلزل و شادی را به وجود میآورد. اما با تمام این اوصاف هنوز دلیل اینکه چرا ما حتی هنگامی که فیلم ترسناکی میبینیم به یک جوک بی مزه واکنش نشان میدهیم مشخص نشده است. برخی از پژوهشگران خنده را پاسخ ذهن به وقایعی میدانند که بر خلاف انتظارات متعارف پیش میروند. به عقیدهی آنان خنده عملی است که به دیگران نشان میدهد آن عمل یا داستان مفهومی به نام طنز و حسی مفرح را انتقال داده است. اما چرا باید این کار را انجام دهیم؟ تنها چیز حتمی این است که خنده باعث میشود حال بهتری پیدا کنیم.
۵ – خط حافظه
فراموش کردن بعضی از تجربیات سخت است، اولین بوسه، آخرین خداحافظی یا بویی آشنا. چگونه این تصاویر همچون فیلم در ذهن ما نقش میبندد؟ با استفاده از تکنیکهای تصویر برداری از مغز، دانشمندان به بررسی مکانیزم ایجاد خاطرات و ذخیرهسازی اطلاعات در مغز پرداختهاند. آخرین تحقیقات نشان میدهد که منطقهای به نام هیپوکامپوس در قشر خاکستری مغز احتمالاً به عنوان مسئول نگهداری و بازیابی خاطرات عمل میکند. اما این منطقه بسیار پیچیده فعالیت میکند، خاطرات واقعی و غیر واقعی هر دو منطقهی مشابهی از مغز را فعال میکنند، آیا منطقهی مورد نظر همان جعبهی سیاه مغز انسان است؟ آیا راهی وجود خواهد داشت که بتوان خاطرات واقعی را از قشر مغز بیرون کشید؟ آیا میتوان خاطرات را برای همیشه نابود کرد؟ آیا میتوانیم دانستههایمان را از انسانی به انسان دیگر انتقال دهیم؟
۴ – ساعت بایولوژیکی
در منطقهای از هیپوتالاموس مغز قسمتی به نام Superchiasmatic Nucleous یا ساعت بایولوژیکی قرار گرفته است. این قسمت برنامههای بدن را با ریتمی ۲۴ ساعته تنظیم میکند. مشهود ترین اثر ساعت بایولوژیکی ریتم شبانه روزی خواب و بیداری است، علاوه بر آن برنامهریزی زمان هضم غذا، تنظیم درجهی حرارت بدن، فشار خون و تولید هورمونهای مختلف نیز به ساعت بایولوژیکی مرتبط است. محققان دریافتهاند که شدت نور میتواند با ترشح هورمون ملانونین این ساعت را عقب یا جلو بکشد. تحقیقات زیادی سعی دارند با کمک مکملهای ملاتونین از بهم خوردن ساعت بایولوژیکی در سفرهای هوایی جلوگیری کنند. اما چگونه از گوشت و خون چنین مکانیزمی در مغز ما به وجود آمده است؟ به غیر از تأثیرات محیط هنوز چگونگی عملکرد این سیستم برای انسان رازی سر به مهر باقیمانده است.
۳ – درد فانتوم
حدود ۸۰ درصد از افرادی که عضوی از بدن خود را از دست میدهند در آن منطقه احساساتی شبیه گرما، خارش، فشار و درد را تجربه میکنند. این پدیدهی شناخته شده به نام اندام خیالی معروف است. چگونه از عضوی که از دست رفته است احساسی به وجود میآید؟ یک فرضیه اینگونه توضیح میدهد که اعصاب منطقهی از بین رفته با ایجاد ارتباطاتی جدید به نخاع سیگنالهایی را ارسال میکنند که اگر آن منطقه هنوز وجود داشت این سیگنالها را انتقال میداد، فرضیهی دیگر احتمال میدهد که مغز برای حالتی که تمام اندامها در جای خود باشند برنامهریزی شده است و قطع آن قسمت باعث اختلال در عملکرد مغز شده است؛ این به آن معنا است که مغز نقشهای از تمام اجزای بدن را در خود ذخیره کرده است و همه چیز را میشناسد. اما مغز تا چه حد بر بدن کنترل دارد؟ آیا روزی انسان میتواند کنترل تمامی اجزای حیاتی بدنش را در اختیار بگیرد؟
۲ – خواب
ما در حدود یک چهارم از عمر خود را در خواب سپری میکنیم اما هنوز از دلایل و چگونگی آن به خوبی اطلاع نداریم. دانشمندان خواب را جزئی حیاتی از زندگی پستانداران میدانند، بیخوابی به نوسانات خلقی، توهم و در موارد شدید حتی به مرگ منجر میشود. دو مرحله در خواب وجود دارد، حرکات غیر سریع چشم (NREM ) که طی آن مغز فعالیت متابولیک بدن را کاهش میدهد و حرکت سریع چشم (REM) که طی آن فعالیت مغز افزایش مییابد. بعضی از دانشمندان معتقدند که خواب NREM به بدن استراحت میدهد و همانند خواب زمستانی حیوانات باعث نگهداری انرژی میشود، اما خواب REM مرحلهای است که ما رؤیا میبینیم و با خاطراتمان مرتبط است.
۱ – رؤیاهایی شیرین!
از هر کسی بپرسید که رؤیاها چگونه به وجود میآیند جوابی متفاوت به شما خواهد داد، این حقیقت به این علت رخ میدهد که هنوز کسی نمیداند رؤیاها چگونه و از کجا به وجود میآیند. یک احتمال این است که خواب دیدن به علت تمرینات مغزی که با تحریک سیناپسهای بین سلولهای مغز همراه میشود به وجود میآید، اما نظریهی دیگر این است که انسان در بارهی آرزوها، احساسات و وظایفی که در طول روز مغز به آن توجه لازم را نشان نداده رؤیا میبینند و این فرآیند میتواند به استحکام افکار و خاطرات منجر شود. به طور کلی دانشمندان بر این نکته توافق دارند که خواب دیدن در طول مرحلهی REM صورت میگیرد، اما برای این سؤال که این رؤیاها از کجا و چگونه میرسند و آیا تمامی آنها زاییدهی مغز ما است هنوز جواب روشنی وجود ندارد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، معمولا از افرادی مانند بیل گیتس و استیو جابز به عنوان کسانی یاد می شود که الگو گرفتن از آن ها باعث بهبود عملکرد و بهره وری شما در کسب و کار روزانه می شود. اما اگر احساس می کنید که چنین الگوهایی دیگر نخ نما شده اند و یا اینکه شما برای موفقیت در کسب و کار ترجیح می دهید که شیوه عملکرد افراد خاص تری را مدنظر قرار بدهید، احتمالا می توانید از ارنست همینگوی پیروی کنید. ارنست همینگوی، نویسنده کتاب هایی مانند "وداع با اسلحه" و "پیرمرد و دریا"، هر روز صبح زود از خواب بلند می شد و در زودترین زمان ممکن کار نویسندگی را آغاز می کرد. او درباره عادت کارکردنش می نویسد: "وقتی باید برای نوشتن یک کتاب یا یک داستان کار کنم، هر روز صبح درست پس از طلوع آفتاب مشغول به کار می شوم. در آن زمان هیچ کس نیست که حواس شما را پرت کند، هوا خنک و یا سرد است و هنگامی که شروع به نوشتن می کنید گرم می شوید." میسون کری که کتابی درباره عادت های روزمره هنرمندان نوشته می نویسد که مهم ترین نکته ای که برای بهره وری می توان از همینگوی آموخت این است که او هر روز ابتدا سخت ترین کار را انجام می داد و سپس به دیگر امور می پرداخت. به اعتقاد او "تنها درسی که باید همواره به آن عمل کنید این است که مهم ترین کارها را ابتدا انجام بدهید. هرچند ساده به نظر می رسد اما کمتر کسی به آن عمل می کند. البته همینگوی در حرفه نویسندگی از این شیوه بهره برد و به یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ تبدیل شد."
اما چرا این شیوه تا این حد مفید است؟ در واقع بیشتر افراد تصور می کنند که بهره وری به معنی انجام دادن بیشترین کارها طی یک روز است اما بهره وری به این معنی است که بتوانید به طور منظم کارهای مهم تر را به انجام برسانید. فرقی هم نمی کند که به چه کاری مشغولید، در هر کاری تنها امور معدودی وجود دارند که می توان از آن ها به عنوان امور مهم یاد کرد. به بیان دیگر، بهره وری نه به معنی انجام بیشترین کارها با بیشترین سرعت بلکه به معنی انجام تعداد کمی کار با سرعتی معمولی اما ثابت است. اگر انجام امور مهم را به زمان دیگری موکول کنید و از کارهایی نه چندان با اهمیت آغاز کنید آنگاه ممکن است انجام امور حاشیه ای باعث شوند که هرگز وقتی برای انجام امور مهم بدست نیاورید و یا اینکه انرژی کافی را به آن ها اختصاص ندهید به خصوص که در طول روز معمولا رخدادهایی پیش بینی نشده نیز تمرکز شما را به هم می زنند و باعث اتلاف انرژی و زمان می شوند. همچنین ذهن انسان به طور ناخودآگاه از پروژه های ناتمام احساس ناراضی می کند و به همین خاطر به آینده موکول کردن اموری که برای شما اهمیت دارند باعث ایجاد تنش و استرس درونی می شود اما اگر آن کارها را به سرانجام برسانید می توانید با آرامش ذهنی بیشتری به کارهای نه چندان با اهمیت بپردازید.
حداقل این بار که از خواندن یکی از داستان های همینگوی لذت می برید، این نکته را به خاطر داشته باشید که این شاهکارها تنها به خاطر یک ذهن خلاق به وجود نیامده اند بلکه در کنار آن یک برنامه کاری منظم و سختگیرانه وجود داشته است.
یاداشت
تنها راه برای موفقیت در هر کاری داشتن برنامه مدون و پیوسته است ،اگر دهن انسان به برنامه ها عادت نکند دچار سردر گمی می شود و کارهای اصلی تبدیل به کارهای فرعی می شود موفقیت امثال همینگوی در این است که خوب فهمیدند که ازمان چگونه استفاده کنند.
یادش بخیر قدیم ها چقدر معنی داشت زمانها( کاریکاتورها سخن می گویند)
. در بخش های قبلی به ضعف و قوت های زندگی ها در زمینه های مختلف اعم از مصرف گرایی، کسب و کار، رسم و رسوم، همسایه داری، اخلاق ورزشی و قهرمانی، وضعیت تعلیم و تربیت، ازدواج جوانان، خواستگاری و مجالس عروسی و همچنین تجمل گرایی آغاز زندگی مشترک جوانان، تغذیه نسل امروز، نقش حیوانات در زندگی، معماری منازل، حیا و نجابت دختران، غیرت و مردانگی مردان پرداخته شده بود …
و اینک که قسمت سوم این کمیک استریپ را در ادامه ایمیل خواهید دید به مسائلی چون تربیت دینی، آموزش و تربیت در مدارس، بازی های قدیمی، خانه تکانی و مهمانی نوروز، کار و اشتغال که از جهاتی در گذشته پر رنگ تر و نمایان تر از حال بود اشاره شده که امیدوارم خوشتون بیاد و متوجه ضعف و قوت های زندگی ها در گذشته و حال بشوید.