گروه جامعه، بشیر احسانی- اسفندماه که فرا میرسد، بخشی از مردم کشورمان در کنار تامین مایحتاج مورد نیاز خود به تامین معیشت دیگران به خصوص اقشار نیازمند نیز فکر میکنند. از نظر بسیاری از آنها موسسات خیریه اولین و آسان ترین راه ارسال کمک هایی است که آنها در نظر دارند. با این حال بسیاری از کارشناسان و فعالان اجتماعی نسبت به این اولین و آسان ترین راه مورد نظر تردید دارند. جامعه شناسان این روزها دغدغه این را دارند که آیا به راستی موسسات نیکوکاری توانایی تاثیر گذاری بر بهبود احوال جامعه را دارند؟ یا تنها قادرند مانند مسکن، درد را به طور مقطعی تسکین دهند؟ آنها به موسساتی که این روزها اتفاقا بیشتر از همیشه سر از اطراف و اکناف شهرها درآورده اند به دیده شک نگاه میکنند و در مقایسه فعالیت آنها با فعالیت سازمانهای مردم نهاد که آنها را با نامNGO یا سمن میشناسیم، معتقدند خیریهها با خدمترسانی که هدف مشخص ندارد، از لحاظ ساختاری میتواند مانع تغییر در شرایط موجود شوند. در حالی که فعالیت سازمانهای مردم نهاد متمرکز بر آسیبها و ریشههای آن است. تحلیل گران این حوزه معتقدند که ردپای گسترش خیریههای نوین را در اواخر دوران دولت رفاه و بعد از آن، با نئولیبرالیزه شدن اقتصاد بعد از دهه70 و 80 میلادی میتوان یافت. آن زمان که سیستم دولت رفاه کینزی که قرار بود سدی در مقابل نفوذ اندیشههای رادیکال و چپ در کشورهای سرمایهدار شود، جای خود را به دولتهای نئولیبرال داد. نئولیبرالها بر خلاف دولت رفاه مخالف سیاستگذاری دولت در "بخشهای عمومی" بودند و اقدام به کوچک کردن دولت و سپردن آن به بخشهای غیردولتی کردند. در ایران نیز از زمانیکه سیاستهای تعدیل ساختاری در دستور کار دولتها قرار گرفته است، موسسات خیریه بهطور روزافزون از نظر تعداد رو بهافزایش گذاشت. سیاستهایی که توسط نهادهای سرمایه مالی نظیر صندوق جهانی پول برای دستیابی به بازار ایران، استفاده از نیروی کار ارزان و استفاده از منابع آن برای بهدست آوردن مواد اولیه و در یک کلام سود خود، به ایران دیکته شد و سرعت بازتولید فقر، نابرابری و اختلاف طبقاتی را به شدت در جامعه افزایش داد. مردم اغلب موسسات خیریه را مکانی برای انجام امور خداپسندانه و کمک به اقشار آسیب پذیر و نیازمند میدانند. فعالیت هایی که برای آنها اجر اخروی به همراه خواهد داشت و شرایط اقشار نیازمند را تا حدودی بهبود خواهد داد. آنها معتقدند خیریهها پدید آمده اند تا از شدت محرومیتها در جامعه بکاهند، اما کارشناسان به خصوص در سالهای اخیر معتقدند که آنها در عمل بدون توجه به ساختاری که در حال بازتولید فقر و محرومیت در جامعه است، برای برطرف کردن عوارض و معلولها تلاش میکنند.
خیریهها به عدالت توزیعی باور دارند
محمد لطفی، عضو «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» که سابقهای نزدیک به یک دهه فعالیت در این حوزه دارد، در گفتوگو با «قانون» در مورد کارکردهای نهاد خیریه در ساختار اقتصادی-اجتماعی و راهکارهای آن، ضمن اینکه NGO را ابزاری برای فشار به دولت برای تغییر شرایط موجود میداند، تفاوتهای یک سازمان خیریه و یک NGO را در سه بخش، دستهبندی میکند: اول شیوه برخورد آنها با ساختار اقتصادی-اجتماعی، دوم شیوه برخورد آنها با نیروهای اجتماعی که در موضوع فعالیت این نهادها فعال میشوند ، و سوم نوع برخورد آنها با خود مسئله. لطفی به «قانون» میگوید: «اگر بخواهیم از زاویه نوع برخورد این موسسات با ساختار اقتصادی-اجتماعی به موضوع بنگریم، معمولا خیریهها به عدالت توزیعی معتقد هستند و کاری به عدالت تولیدی و شیوه تولید جامعه ندارند. آنها عرصهی تولید، توزیع و مصرف را سه عرصهی جدا از هم میپندارند، اشکال را در ایرادات ساختار توزیعی جامعه میدانند و سعی میکنند با بازتوزیع ثروت، مشکلات را حل کنند. بی آنکه بررسی کنند چه ساختاری باعث توزیع نامتوازن و نابرابر ثروت شده است.» وی سپس به مقایسه فعالیت سازمانهای مردم نهاد با این موسسات پرداخت و با اشاره به اینکه «نهادهای مردمی سرخط» بر خلاف خیریهها، بر اساس مقابله با شیوه تولید موجود در جامعه، دست به سازماندهی میزنند، اظهار داشت: « خیریهها با دست گذاشتن در عدالت توزیعی، به فرم میپردازند یعنی به ماهیت و علل یک معضل اجتماعی و علت توزیع نامتوازن توجهی ندارند. در مقابل NGOهای سرخط باید به ماهیت این توزیع بپردازند. به طور مثال نهادهای خیریه اهدافی از قبیل سیر کردن شکم تعداد محدودی از افراد و یا توزیع دستکش بین کودکان زبالهگرد را برای خود قائل میشوند. در خصوص علت و ریشهها صحبت نمیکنند و اگر در مورد علتها صحبت میکنند، صرفا در بیان آنها است و هیچ مابهازای عینی و عملی در کنش اجتماعیشان دیده نمیشود.»
جزئی نگری، آفت خیریه هاست
لطفی در مورد نوع برخورد خیریهها با نیروی اجتماعی به «قانون» میگوید: « در ابتدا باید بگویم نباید دچار سوءتفاهم شد که افرادی که با نیت کمک کردن، به نهادهای خیریه میروند اشتباه میکنند. این نقد، نقد به ماهیت خیریه است نه به بدنه اجتماعی آن. خیریههای نیروی اجتماعی که با نیت کمک آمدهاند را در همان سطح نگاه فرمی به یک معضل نگه میدارند بدون اینکه تلاشی برای ارتقای آنها به ضرورتهای ریشهایتر بکنند.خیریهها سعی میکنند با کارهای خدماترسانی بدون هدف، هم پاسخی به نیاز آن فرد به کمک داده باشند هم از لحاظ ساختاری مانع آسیب به نظم موجود شوند. در حالی که NGOها آنها را متمرکز میکنند بر روی مسئله و ریشههایش. مگر ثروت در جامعه کم است،میشود در خدمت تامین اجتماعی و یا آموزش و پرورش رایگان شود. خیریه و NGO در برخورد با نیروی اجتماعی و سازماندهیاش ماهیتهای متفاوت و متضادی دارند. اینکه آن نهاد، نیروی اجتماعی را برای حفظ نظم موجود و یا علیه نظم موجود سازماندهی میکند.»لطفی در ادامه با تاکید بر اینکه موسسات خیریه عمل اجتماعی را به ابزاری برای "مصالحه طبقاتی" تبدیل میکنند، افزود: «آنها شکاف عمیق بین طبقات فرودست و اغنیا و اقشار متوسط جامعه را نادیده میگیرند و تنها با دادن امتیازاتی به قشر فرودست، امنیت سرمایه و امنیت اجتماعی را برقرار میکنند و از شورش طبقات فرودست جلوگیری میکنند. خیریهها جزئینگر هستند. آنها تا جایی که بتوانند بخشی از جامعه را از شبکه روابطش جدا میکنند و مشغول ارائه خدمات به 100 نفر و 200 نفرمی شوند»این فعال حقوق کودک در ادامه به ذکر یک مثال پرداخت و اظهار داشت: «فرض کنید یک موتور در حال پمپاژ آب کثیف به داخل یک اتاق است. حالا خیریهها با ظرفهای مختلف و در اندازههای مختلف این آب کثیف را از پنجره بیرون میریزند، اما به خاموش کردن موتوری که علت وارد کردن آب به اتاق است، فکر نمیکنند. در مجموع میتوان گفت که خیریهها هم در ماهیت و هم در فرم واکنشی هستند، در مقابل NGOها برخورد کنشی دارند. آنها به سمت ریشهها حمله میکنند حتی اگر در فرم گاهی شبیه خیریهها شوند.
خیریههای امتیاز گرا،« ان جیاو»های حقگرا
« یک نکته اساسی وجود دارد و آن این است که موسسات خیریه ابتدا برای پاسخ به موضوع تشکیل میشوند ولی به مرور خودشان وابسته به موضوع میشوند. یعنی در ابتدا میگویند ما به 200 خانواده فقیر و یا کودک کار کمک میکنیم و همزمان اقدام به جذب نیروی اجتماعی و ثروتهای اجتماعی از مردمی که میخواهند در این موضوع نقش داشته باشند، میکنند. در همین گام اول در واقع میتوان گفت که این اقدام، «تفویضگدایی» است.» لطفی با اشاره به این نکته میافزاید:«بعد از مدتی و با زیاد شدن نیروی اجتماعی و ثروت، آنها برای عکسالعمل نشان دادن نسبت به یک مسئله، از نیروهای مزد بگیر استفاده میکنند. اتفاقی که میافتد این است که خود خیریه به مسئله وابسته میشود. در حالی که NGها اینگونه نیستند و تعهد به تغییر موضوع دارند. این NGOها از مسئله نه هویت کسب میکنند و نه منفعتی میبرند.» وی در خصوص برخورد خیریهها با موضوع و خود مسئله ادامه میدهد: «خیریهها امتیازگرا هستند، یعنی در حوزههای مختلف مثل اعتیاد، کودکان کار و...، تعدادی از قربانیان سیستم را شناسایی و انتخاب میکنند و به آنها یک سری امتیازات میدهند. در حالی که NGOها حقگرا هستند. فرض کنید شما میخواهید در مقابل محرومیت قسمت زیادی از جامعه از بهداشت عمومی مبارزه کنید، این وزارت بهداشت است که باید پاسخگو باشد و این موضوع را باید از آن بخواهید زیرا این یک حق عمومی جامعه است.
خیریه تمایل به کنترل یک آسیب دارد
این فعال حقوق کودکان کار و خیابان در خصوص اقدامات مشابهی که یک NGO با یک نهاد خیریه و فرمهای مشابهی که بعضا توسط این دو مورد استفاده قرار میگیرد پاسخ داد: «خیریهها تمایل به کنترل یک آسیب دارند. وقتی میخواهند کیفی شوند، تعداد مددجوهای خود را بیشتر کنند. در حالی که NGOهای واقعی به خاطر شناخت آسیب و ارتباطی که با پدیده به صورت واقعی باید برقرار شود، به سمت آنها میروند. شاید بعضا از فرمهای مشابه استفاده شود اما نکته اینجاست که یک خیریه هدفش در بهترین حالت کمکرسانی است در حالی که NGO ممکن است از فرم مشابه استفاده کند، اما هدفش شناخت پدیده و گام برداشتن براساس آن شناخت به سوی حل قطعی مسئله است.تفاوت دیگر این است که یک NGO هیچگاه دنبال آدمهای فقیر نمیرود که به آنها خدمات بدهد. اگر در مسیر، و در راستای هدف کلی کسی وارد شود، تا جای امکان به او کمک خواهیم کرد ولی نیروی خود را روی این نوع کمک کردن متمرکز نمیکنیم. به عبارتی گاهی هدف شما کمک کردن به افراد است، پس شما برای یافتن این افراد جستوجو میکنید تا به آنها خدمات دهید این کاری است که یک خیریه انجام میدهد، اما گاهی این هدف شما نیست، و مثلا شما جلوی آموزش و پرورش میروید و اعتراض میکنید که یک حق را برای کل جامعه بگیرید، و برای این کار، دست به ساختارها میزنید. البته در این بین اگر چند نفری به طور مثال از تحصیل محروم شده اند و به شما مراجعه کردند قطعا به آنها کمک خواهید کرد.
باید بگویم که خیریهها آنتیتز نیستند، ولی NGOهای واقعی به فکر حل کردن مسئله با دستبردن به ریشهها هستند.»