محمدرضا اسدزاده - "اعتدال گرایی، چالش ها و موانع تحقق آن در ایران"، موضوعی است که با پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران مطرح کردیم. استادی که فوق دکتری روابط بینالملل از دانشگاه اوهایو آمریکا دارد و برخی آثار تحقیقی اش مانند "عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران" و "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" در بازار نشر کمیاب است.
گفت و گو با "محمود سریع القلم" البته هم سهل است و هم سخت. آسان است چون او نگاه و ذهنی متمرکز دارد و به پرسش هایت دقیق پاسخ می دهد، بی آنکه بخواهد جایی موضوع را عوض کند و به حاشیه برود؛ و سخت است چون در گفت و گو با یک ذهن منظم، نمی توانی هرگونه و هرجایی بپرسی.
درس آموز ترین بخش رفتاری در این گفت و گو زمانی بود که او یک ساعت زودتر از قرار ما در محل حاضر شده بود و در خیابان، داخل اتومبیلش نشسته بود و مطالعه می کرد. وقتی دلیل این رفتار را پرسیدیم، گفت: "ممکن بود در ترافیک صبحگاه بمانم و دیرتر از زمان مقرر برسم" حالا شما با چنین آدم منظمی در رفتار و عمل روبرو هستید...
گفت و گوی خبرآنلاین را با دکتر سریع القلم می خوانید:
***************
محمدرضا اسدزاده - اجازه بدهید بحث موانع گفتمان اعتدالگرایی را با این پرسش آغاز کنیم که ضرورت این بحث در جامعه ما چیست و چرا امروز به این رویکرد رسیده ایم؟ آیا وقتی می گوییم اعتدالگرایی، این یک واژه انتخاباتی مثل همه واژه های دیگر برای یک دولت است یا مبحثی با یک پشتوانه گفتمانی و اندیشمندانه است؟ آیا تحقق این موضوع فقط ضرورت جامعه ماست یا یک ضرورت جهانی؟
محمود سریع القلم- پرسش درستی را مطرح کردید. اجازه بدهید با یک مقدمه وارد این بحث شویم. من معتقدم که تا آن جایی که مسائل علمی در جهان حالت جهانشمول به خودش گرفته، مسائل هوانوردی نیز حالت جهانشمول دارد، کشتیرانی جهانشمول است، صنعت و آی تی جهانشمول است، موضوع حکمرانی هم در جهان الان در مسیر جهانشمولی قرار گرفته است. یعنی اگر ما کار دقیق مقایسه ای کنیم میان مبانی حکمرانی در سنگاپور، با مبانی حکمرانی در برزیل، مبانی حکمرانی در کره جنوبی و مبانی حکمرانی در لهستان به مشترکات بسیاری می رسیم. در هیچ مقطعی از تاریخ مکتوب بشر، ما به این اندازه که امروز شاهدش هستیم در جهان مشترکات نمی بینیم و این دنیای مجازی، ذهن انسان ها و نحوه کارکرد ذهن ها را خیلی به هم نزدیک کرده است.
در داووس امسال، پنج میزگرد در رابطه با ارتباط میان دنیای مجازی و ذهن جدید بود که این دنیای مجازی چه نوع انسان جدیدی را به وجود آورده که باعث شده انسان دقیقی شود. حس انتخاب فردی و نیازهای فردی در دنیا ارزش پیدا کرده است. انسان ها در معرض انبوهی از اطلاعات و داده ها هستند.
دلیل این که من از واژه حکمرانی و مشترکات بین المللی آن بحث را شروع کردم به این دلیل است که عرض کنم مسئله عقلانیت که آن روی سکه اعتدالگرایی است، یک بحث بین المللی و جهانی است. شما اگر یک هفته در شهر دبی وقت صرف کنید می بینید که تا چه میزان مدیریت این شهر و مدیریت کشور امارات براساس فکر، مطالعه، محاسبه، مشورت، رفع نیازهای عامه مردم، بین المللی کردن کشور امارات و تسهیل فعالیت های تجاری و صنعتی و اقتصادی مردم برنامه ریزی شده است. از این رو بحث اعتدال از امسال شروع نشده که ما بخواهیم آن را یک واژه و رویکرد و مرام نوینی در ایران بدانیم. من فکر می کنم اعتدال یا عقلانیت رویکردی است که در دوره جهانی شدن متأخر مطرح شده است. کشورهایی مانند چین که دنیای جدید صنعتی، از جمله کره جنوبی، سنگاپور، مالزی، اندونزی، برزیل و ترکیه در آن قرار میگیرند، همه راه عقلانیت و اعتدال را رفتند.
ما در مطالعات ایران شناسی کمتر کار مقایسه ای کرده ایم. یعنی تجزیه و تحلیل در کشور ما نسبت به مسائل ایران بیشتر این حالت را دارد که تصور می کنیم مسائل ایران خاص هستند و ما باید به ایران به طور خاص نگاه کنیم. اما خیلی کشورهای مشابه ما مانند ترکیه، مالزی و کره جنوبی وجود دارند که بسیار می توانیم از آنها بیاموزیم و کار مقایسه ای باعث می شود که خیلی راحت به راه حل ها برسیم و مسائل کشور را خیلی سریع تر حل کنیم.
بنابراین، گفتمان اعتدالگرایی یک گفتمان بین المللی است، یک بحث رایج و جهانشمول است و اکثر کشورهای در حال ظهور دنیا از آن بهره برداری می کنند. من به آماری اشاره می کنم تا این نکته را خدمت شما منتقل کنم که تا چه میزان کشورها براساس فکر و محاسبه جوامعشان را مدیریت می کنند. به طور مثال کشور ترکیه در سال 2012، 62 میلیارد دلار صادرات محصولات کشاورزی داشت. در همین سال، 36 میلیون نفر توریست به ترکیه رفته اند و شما اگر محاسبه کنید و یک میانگین 500 دلاری برای توریستی که به ترکیه رفته است بگیرید، می ببینید چه رقمی از درآمد، کار، اشتغال و گردش کار در ترکیه فقط از طریق توریسم به وجود آمده است.
درآمد سرانه در ترکیه ده هزار و پانصد دلار است و اقتصادی با حدود هشتصد میلیارد دلار گردش کاری دارد، این نشان دهنده این است که مدیران و مجریان ترکیه با یک عقلانیت جهانشمول دارند کشورشان را مدیریت می کنند. امروز اکثریت مطلق مردم ترکیه نسبت به وضعیت و آینده کشورشان بسیار امیدوارند و این بزرگترین سرمایه ای است که یک حکومت می تواند داشته باشد و آن این است که عامه مردم نسبت به آینده جامعه بسیار امیدوار باشند. این را ما در چین میبینیم. چندسال پیش مطالعهای در رابطه با دانشجویان مالزی در آمریکا شده بود و نتیجه مطالعه که در رابطه با دانشجویان کشورهای مختلف بود خیلی جالب است نتیجه مطالعه این بود که حتی یک دانشجوی مالزیایی در آمریکا نمی ماند و همه به مالزی برمی گردند. این معرف این است که تا چه میزان جوانان مالزیایی و مردم مالزی نسبت به وضعیتی که دارند و آینده ای که این کشور دارد امیدوارند و کار و زندگی در کشور خودشان را بهترین انتخاب می دانند.
من علاوه بر اینکه معتقدم ما کار مقایسه ای بسیار کم می کنیم در میان نهادهای مدیریتی در کشور، ما اطلاعات بسیار ضعیفی نسبت به جهان داریم. فهم این جهان خودش یک تخصص است و فرض کنید ما الان در یک شرایطی پیش می رویم که طی سال های 2012 تا 2017 چین حدود 34 درصد از نرخ رشد اقتصادی جهان را خواهد داشت و طی حدود چهار سال آینده همین نرخ رشد در آمریکا فقط 14 درصد خواهد بود.
چین تا این اندازه در صحنه جهانی اهمیت پیدا کرده، اما ما حتی یک مرکز چین شناسی در ایران نداریم. الان در آمریکا مهم ترین زبان خارجی که متخصصین اقتصاد، علوم سیاسی، روابط بین الملل و ارتباطات می خوانند زبان چینی است، حدود سی تا چهل سال پیش زبان روسی می خواندند و الان زبان چینی می خوانند.
ما تصور می کنیم یک جزیره خاصی هستیم که در این منظومه جهانی زندگی می کنیم در حالی که سرنوشت ما به شدت به این منظومه گره خورده و اتفاقاتی که در پنج ماه پیش افتاده نسبت به مذاکراتی که ایران با پنج به علاوه یک داشته معرف این حقیقت است که تا چه میزان مسیرهای پیش رو به تحولات بین المللی گره خورده است و ما در کانون تحولات جهانی هستیم. نتیجه ای که می خواهم از این بحث بگیرم این است که ما تا چه میزان فکر می کنیم و آینده نگری می کنیم. البته اعتدالگرایی جزئیاتی دارد که می توانیم بعدا به آن بپردازیم اما مبنای اعتدالگرایی فکر، مطالعه، محاسبه، آینده نگری، رقمی و آماری فکر کردن و واقعی بودن است.
محمدرضا اسدزاده - اشاره کردید که عقلانیت و اعتدال دو روی یک سکه هستند. پس راه عقلانیت، ما را به اعتدال می رساند. تحلیل های جامعه شناسی و انسان شناسی که حتی خود شما با رویکرد تازه ای در کتاب "فرهنگ سیاسی ایران" تشریح کرده اید، این را مطرح می کنند که موانع فرهنگ اعتدال گرایی در شخصیت ایرانی و جامعه ایرانی نهفته است. از نگاه شما مهمترین مولفه هایی که می تواند مبانی و بنیان های عدم تحقق گفتمان اعتدال گرایی باشد چیست؟ از سوی دیگر اگر به قول شما سراغاز این بحث به مساله حکمرانی برمی گردد، پس به زعم شما حکمرانی با چه مولفه هایی در مسیر عقلانیت و اعتدالگرایی قرار می گیرد؟
محمود سریع القلم - اولین مسئله در حکمرانی فهم واقعیت هاست. یک وقت هست که ما آرمان هایی و آرزوهایی داریم که بسیار خوب و انسانی است. انسان بدون آرمان قابل تصور نیست. افراد افق هایی را برای خودشان و سیستم ها تصور می کنند ولی آنها صرفا می توانند تصاویری از آینده را شکل دهند اما برای مدیریت و حکمرانی باید آنچه را که واقعی است، مبنای تصمیمگیری قرار دهیم.
به دلایل پیچیده روانی و تاریخی، ما خیلی با آرزوهایمان زندگی می کنیم نه با واقعیت ها. البته من احساس می کنم که نسل شما و نسل جوان متفاوت است و بهتر واقعیت ها را لمس کرده و با آن زندگی می کند. شما تصور کنید یک جوان دهه سی شمسی در ایران چه تلقیاتی از زندگی و جهان و سیاست داشت و سر از ایده آلیسم چپ در می آورد که می خواست تمام جهان را پر از عدالت کند. اما به نظر من می رسد که امروز اکثریت جوانان ما افراد واقعی هستند و به رشد فردی خودشان فکر می کنند. ذهنشان ذهن واقعیتری است برای همین هم هست که شاید ما به یک تغییر نسل نیاز داریم. این دنیای مجازی هم خیلی موثر است و می تواند اثرات مثبتی بگذارد و انسان ها را واقع بین کند، این است که من مبنای عملیاتی اعتدالگرایی را تصمیم گیری بر اساس واقعیت ها می دانم.
مسئله دوم اینکه در اعتدالگرایی مبنا بر کارآمدی است. کارآمدی در جاده سازی، کارآمدی در بانکداری، کارآمدی در آموزش، کارآمدی در حمل و نقل عمومی، کارآمدی در اتوبوسرانی، کارآمدی در تولید و کارآمدی در تمام شئون زندگی. این باعث می شود که افراد، سیستم ها، بنگاه ها و دولت ها مزیت نسبی خودشان را خوب تشخیص دهند، به روش حساس باشند و با امکاناتی که در اختیار دارند بهترین بهره برداری ها را کنند. این است که ذهن انسان جدید در جهان فرق نمی کند چه در فرانسه، چه در ویتنام، چه در نیجریه، چه در کره جنوبی، متوجه کارآمدی است که بهترین استفاده را از امکاناتی که در اختیارش هست ببرد.
مورد سوم که به نظر من می تواند مشتق همین بحث دوم باشد این است که باید یک توازنی بین مقدورات و اهداف وجود داشته باشد. هر فردی، هر بنگاهی، هر موسسه ای، هر نهادی، هر وزارتخانه و هر دولتی باید بین آنچه که در اختیارش هست، مقدوراتی که دارد و اهدافی که برای خودش تعیین می کند یک تناسب و توازن منطقی وجود داشته باشد.
مولفه چهارم این است که اعتدالگرایی، یک فاصله بسیار جدی با هیجان، احساس و مزاج دارد. اعتدالگرایی که هم اکنون در دنیا هم رایج هست یعنی حداکثر استفاده از قوای عقلی انسان. بی دلیل هم نیست که خداوند عقل انسان را در بالاترین نقطه جسم انسان آفریده است یعنی حاکمیت عقل حتی بالاتر از چشم، بالاتر از گوش، بالاتر از کلام و بالاتر از حس. این است که هر وقت ما سراغ رشد، توسعه، بهبود و تمام مشتقات توسعه یافتگی بخواهیم برویم باید از فکر، عقلانیت و مطالعه استفاده کنیم.
درست در مقابل این عقلانیت، احساسات و هیجان و به خصوص مزاج است. اینها می توانند مشتقاتی در مقابل عقلانیت و اعتدالگرایی باشند.
من در جمع بندی این بحث این نکته را هم اشاره کنم که ما تربیت عقلی را دست کم نگیریم، فکر نکنیم با چند تا کتاب خواندن و مدرک گرفتن و چند تا میزگرد شرکت کردن انسان عقلانی می شود، عقلانی شدن پروسه های بسیار سختی دارد. کره ای ها در نظام آموزشی شان نزدیک نیم قرن سرمایه گذاری کردند تا مردم را در مسیر عقلانی بودن، منطقی بودن و محاسباتی بودن تربیت کنند و آموزش دهند.
تصور نکنیم که عقلانیت از طریق گفتار درمانی به دست می آید. یعنی این که ما هر چقدر بیشتر سخنرانی کنیم جامعه را می توانیم عقلانی کنیم. عقلانی کردن یک جامعه هم از طریق آموزش و از طریق ایجاد سیستم ها به وجود می آید یعنی ما همه جا باید سیستم به وجود بیاوریم تا این که بتوانیم عقلانیت را عمومی کنیم، سیستم در نظم اجتماعی، سیستم در دانشگاه ها، سیستم در ترافیک، سیستم در اقتصاد و سیستم در مدیریت عمومی جامعه. ما به واسطه تاریخ بسیار پیچیده ای که داریم، افراد در جامعه ما بیشتر مهم بودند تا سیستم ها و برای همین هم هست که تربیت عقلانی از طریق فرد انجام نمی شود بلکه از طریق سیستم ها انجام می شود.
دنیای مجازی هم یک نوع سیستم است شما اگر بعضی از این پارکینگ های جدید را بروید می بینید که ورود و خروج از پارکینگ بر اساس یک سیستم طراحی شده و حتی یک فرد هم در ورود و در خروج نایستاده است. این نحوه پارک کردن اگر به تمام ابعاد زندگی تسری پیدا کند نقش افراد و مزاج و حس افراد کم می شود و مبانی سیستم ها افزایش پیدا می کند. این، هم باید از مدارس ابتدایی شروع شود و هم از طریق فضای عمومی، تلویزیون و سیستمی که در کل زندگی انسان ها می تواند بر آنها احاطه داشته باشد، ترویج شود.
محمدرضا اسدزاده -
آقای دکتر! ما هم در سیر تطور تاریخ فکری و فلسفی مان و هم در زندگی اجتماعی مان و هم در تربیت فردی و نظام آموزشی مان با پارادوکس های خیلی جدی روبرو هستیم. جدی ترین پارادوکس های موضوع اعتدال گرایی این است که: زندگی آرمانی یا زندگی عقلانی؟ عشق آسمانی یا عشق زمینی؟ از بچگی به کودک می گویند بابایت را بیشتر دوست داری یا بستنی را؟ یعنی یک بستنی هست، یک پدر. یا علم بهتر است به عنوان یک پدیده آرمانی یا ثروت به عنوان یک پدیده واقعی؟ در زندگی اجتماعی و نظام سیاسی هم همین طور است. اعتدالگرایی در جامعه ایران با پارادوکس های متعددی روبروست.
مثلا رویکرد انقلابی یا رویکرد اعتدالگرایی؟ در اقتصاد می گویند توسعه آرمانی یا توسعه غربی؟ می گویند حاصل توسعه دستاورد است. "دست آورد" رویکرد زمینی دارد. اما توسعه آرمانی رویکرد تربیت معنوی انسان را دارد. می بینید باز هم با پارادوکس روبرو می شویم. فکر نمی کنید عقلانیت و خردورزی در جامعه ما دچار یک چنین چالش ها و پارادوکس هایی است؟ عموما جریانی جدی در جامعه ما وجود دارد که به نگاه ها و تحلیل های امثال شما این انتقاد را وارد می کنند که محورها و تحلیل های مورد نظر شما با آرمان گرایی و اهداف آرمانی در حکمرانی کشور ما تطابق ندارد. جای آرمان گرایی در گفتمان اعتدال گرایی کجاست؟ ما با این پارادوکس ها چگونه می توانیم کنار بیاییم؟
محمود سریع القلم - اگر بخواهیم به سوال بسیار خوب شما، یک رویکرد علمی داشته باشیم، اول باید به تعریف از زندگی بپردازیم. تعریف ما از زندگی باید واقعی شود تا اینکه عقلانیت اهمیت پیدا کند. من چند نمونه از مسائل مختلف را خدمت شما عرض می کنم الان ببینید ما با خشک شدن دریاچه ارومیه روبرو هستیم. در جاده های کشور سالانه حدود 25 هزار نفر کشته می شوند. گفته می شود که فقط در تهران هر سال حدود 3 هزار نفر پیک موتوری کشته می شوند، بعد بالاترین نرخ فرار مغزها را در دنیا داریم و نزدیک به صد روز از سال در شهر تهران هوا بسیار آلوده است و طبق آن چه که در طی همین چند هفته اخیر در رسانه های کشور گفته شده تعداد کسانی که به واسطه آلودگی هوا به بیماری سرطان مبتلا می شوند، در حال افزایش است. آیا اینها مهم هست یا نه؟ طبیعی است که باید سعی شود به صورت سیستماتیک این مسائل تعدیل شده و حل و فصل شوند.
آماری خدمتتان عرضه کنم؛ حدود سی سال پیش، 31درصد رشد اقتصادی در جهان نزد کشورهای در حال توسعه بوده و امروز درصد تولید کشورهای در حال توسعه به 74 درصد رسیده است. یعنی این که یک بخشی از این جهان کار کرده، فکر کرده، زحمت کشیده و مردمش خیلی خوب زندگی می کنند. شما اگر ده سال پیش در فرودگاه های دنیا رفت و آمد می کردید به ندرت توریست چینی می دیدید اما امروز همه جای دنیا توریست چینی داریم و در سال 2012 چینیها 102 میلیارد دلار در توریسم پول خرج کردند. امروز درصد رشد اقتصادی جهان توسعه یافته 26 درصد است در حالی که سی سال پیش 69 درصد بوده است.
ما در طی یکی دو دهه آینده نیاز به نرخ رشد اقتصادی پنج درصدی داریم تا این که هم جمعیت کشور بیشتر شود، هم ثروت تولید شود و هم مردم خوب زندگی کنند. ثروت یک ملت باعث می شود که حتی فرهنگش هم گسترش پیدا کند و نقش مهم تر فرهنگی در منطقه و جهان پیدا کند.
همین وضع را الان ما در مورد چینی ها می بینیم. هنر چینی، فرهنگ چینی، زبان و ادبیات چینی در دنیا نسبت به سی سال گذشته خیلی معتبرتر شده، چون مردم چین دارند مسائل بنیادیشان را حل می کنند تا به مسائل مهمتر در زندگی توجه کنند. بنابراین، ما این پارادوکس را به این صورت می توانیم حل کنیم که در کشور یک جهت گیری کلان تولید ثروت به وجود بیاید تا اینکه همه، حداقل ها را داشته باشند و هر ایرانی به این نتیجه برسد که ایران بهترین جا برای زندگی و کار هست.
محمدرضا اسدزاده - چون به مدل زندگی اشاره کردید اجازه بدهید با یک مثال از تحقیقات خود شما به صورت مصداقی به همان موضوع چالش ها و پارادوکس های اعتدالگرایی و آرمان گرایی برسم. شما 30 ویژگی را برای یک زندگی عقلانی و شخصیت فرد عاقل در جامعه امروز استخراج کردید که خیلی در مجامع فرهنگی بازتاب داشت.
جریانی در مقابل این نوع تفکر و اندیشه های شما این را مطرح می کند که همه فرازهای همان 30 ویژگی عقلانی، از فرهنگ لیبرالیستی گرفته شده است. انتقاد می کنند که پس جایگاه دینداری و سبک زندگی دینی در مدل هایی که شما مطرح می کنید، کجاست؟مثلا کسی مطرح کرده است که در این 30 ویژگی مطرح شده توسط آقای سریع القلم، شنیدن موسیقی هست، دیدن تاتر هست، طبیعت گردی هست اما مثلا نماز نیست. صدقه نیست. بعد می گویند اندیشه های شما برای سبک زندگی و مدل توسعه اقتصادی و سیاسی در ایران، غربی و لیبرالیستی است. مطرح می کنند که ما برای تعیین مسیر توسعه ایران به اندیشه های بومی و اسلامی نیاز داریم نه افکار آقای سریع القلم که غربی است. به نظر خودتان این نوع انتقادها چقدر وارد یا درست است؟
محمود سریع القلم - اجازه بدهید من فرازهایی از آن سی ویژگی را خدمتتان عرض کنم بعد از دوستانی که این سوالات را مطرح کرده اند، سوالاتی را می پرسم. فرض کنید من بخواهم در مورد فردی قضاوت کنم. اگر من بگویم که شناخت عمیقی باید از آن فرد پیدا بکنم و سپس در مورد او قضاوت کنم آیا این با مبانی دینی ما در تناقض است؟
اگر از من سوالی بشود و من پاسخی برای آن سوال نداشته باشم چون اطلاعات کافی و دانش کافی نداشته باشم و بعد در جواب او بگویم که من نمی دانم باید مطالعه کنم، باید بپرسم، باید به کتابخانه بروم، باید مشورت کنم، آیا اینها با تفکر عقلانی در دین ما تناقض دارد؟
اگر من هر روز برنامه ای بگذارم که در مورد موضوعات مختلف مطالعه کنم و سطح دانش خودم را بالا ببرم، آیا این با دیانت در تضاد است؟ اگر کسی که با من معاشرت می کند و من بیشتر سعی می کنم از او سوال کنم تا اینکه سطح دانش خودم را بالا ببرم آیا این با دیانت ما در تناقض است؟ هدف از نماز خواندن چیست؟ هدف از دیندار بودن چیست؟ هدف این است که انسان راستگو باشد. درست عمل کند. پیش قضاوت نکند.
این که انسان در مورد موضوعی که اطلاع ندارد و دانش ندارد و حرف های کلی می داند اظهارنظر نکند عین تربیت و اخلاق دینی است. اما بستگی دارد که دیانت را چه تلقی می کنیم، من دیانت را صرفا مجموعه ای از آداب فردی ظاهری نمی دانم که هیچ اثری بر رفتار انسان نداشته باشد. آداب دینی باید بر رفتار ما اثر داشته باشد. اگر ما بین خودمان مطرح کنیم که باید به محیط زیست ایران توجه کنیم و آشغال بیرون پرت نکنیم آیا این با دیانت ما در تناقض است؟
اگر من از حضرتعالی بخواهم که ده درصد از وقتتان را در حوزه تخصصی تان رایگان برای جامعه صرف کنید که در همان سی ویژگی آمده است، آیا این با دیانت ما در تناقض است؟ اگر یک پزشک، یک مهندس، یک استاد دانشگاه، یک خبرنگار، یک متخصص تغذیه، هر کسی در هر حرفه ای، ده درصد از تخصص، انرژی و وقتش را رایگان برای مردم یک جامعه صرف کند، آیا این خارج از دیانت است؟
بنابراین فکر می کنم دوستانی که نقد می کنند باید به ابعاد اجتماعی متدین بودن توجه کنند. ما یک رسالتی در سطح اجتماعی نسبت به جامعه و مردم داریم. بنابراین، من تصورم این است که باید برای جامعه مان وقت بگذاریم. ضمن اینکه من در آن تحقیق فقط سی ویژگی نوشته بودم و معتقدم این بخشی از ویژگی هاست که استعداد این را دارد که سیصد ویژگی بشود. در عین حال، چرا وقتی کسی مؤدب است، منظم است، معطر است، دقیق است، راستگو است، به فکر جامعهاش است، به منافع ملی فکر میکند و بسیار زحمت میکشد، ما او را غربزده تلقی میکنیم؟ اینها عین فرهنگ اصیل ملی و دینی ماست.
محمدرضا اسدزاده - آقای دکتر این فرمایش شما کاملا متین و درست است. اما مساله این است که جریان مقابل، با یک شعار و تابلوی دیگری، روبروی شما می ایستد و در جواب این پاسخ ها، باز در مجموع می گوید، شما یک لیبرال مسلمان هستید. عده ای معتقدند سیاست های توسعه و فرهنگ سازی در ایران باید لیبرالیستی باشد و عده ای دیگر معتقدند باید ایرانی - اسلامی یا به تعبیر دیگر بومی باشد. همین ها ریشه های تعارضات جدیدی را به وجود آورده است. نظر شما چیست؟
محمود سریع القلم - در کار علمی میگویند بحث، جدی میشود وقتی ما وارد جزئیات میشویم. عموم رویکردها و رهیافت ها باید وارد جزئیات شوند تا محتوا دقیقتر شود. در غیر این صورت، عدالت، آزادی، معنویت، انصاف و همه خصایص خوب را عموم رویکردها مدعی هستند. چه بومیگرایی و چه غیر بومیگرایی باید ریز و جزئی شوند تا خود را نشان دهند. عموما افراد متخصص و مجرب میتوانند این جزئیات را مکتوب کنند. به همین دلیل، عامگرایان و حرفهای کلی مساعدتی به رشد نمیکند.
محمدرضا اسدزاده - مساله بعدی که به عنوان مانع اعتدالگرایی مطرح می شود، انقلابی گری است. جامعه ما روی این کلمه خیلی حساسیت دارد. انقلابی بودن سال هاست که هم به عنوان یک فکر و هم به عنوان یک راهبرد مطرح است. در جامعهای که انقلاب کرده و تفکر انقلابی حاکم است همه چیز منتهی به انقلابی بودن یا ضد انقلابی بودن می شود و همه افراد در این دو دسته بندی خلاصه می شوند. در چنین جامعه ای که رویکرد انقلابی دارد، چقدر اعتدالگرایی و گفتمان اعتدال می تواند محقق شود و اساسا آیا این موضوع مانع تحقق گفتمان اعتدالگرایی نیست؟
محمود سریع القلم - بله. پرسش مهمی است. من دانشجوی سال دوم دانشگاه بودم که انقلاب شد و تلقی من از انقلاب این بود که ما با جامعه ای روبرو خواهیم شد که در آن آحاد مردم می توانند یک زندگی معقول داشته باشند. تلقی جهان از ما یک تلقی خواهد بود که ایرانیان می خواهند یک سیستم جدیدی را بسازند که در آن عدالت اجتماعی و توزیع ثروت باشد، انسان های معنوی در آن وجود داشته باشند، حقوق شهروندان رعایت شود، یعنی انقلابی گری خارج از این مبانی نیست هدف از انقلاب این است که یک سیستم بهتر، یک جامعه معقول تر، یک انسان پیشرفته تر و معنوی تر به وجود بیاید. مگر اینکه ما از انقلابی گری یک تعریف دیگری داشته باشیم یعنی نسل ما که در معرض انقلاب قرار گرفت همه در پی کیفیت ها بودند، کیفیت زندگی بهتر، نه صرفا مادی بلکه معنوی، انسانی و خیلی مسائل دیگر.
به نظر می رسد که ما تعاریف مختلف از این مفاهیم داریم و تا زمانی که با هم دیالوگ نداشته باشیم و با ذهنیت قضاوت کنیم نه با تبادل فکر، نمی توانیم به تفاهم برسیم. من فکر می کنم کسی که می گوید من یک فرد انقلابی هستم یعنی یک فردی است که معقول رفتار می کند، به فکر کشورش هست، از ماشینش آشغال بیرون پرت نمی کند، دوبله پارک نمی کند، اگر ماشینش به یک ماشین پارک شده برخورد کرد حتما شماره تلفنش را روی برف پاک کن آن ماشین می
فریده عنایتی: در ایران بیش از 20 هزار شعبه بانکی فعالیت می کنند که بسیاری از آنها نسبت به دهه گذشته، تغییر چهره داده اند. تاسیس شعبه جدید در بانکها منوط به داشتن شرایط خاصی است؛ تنها در صورتی مجوز تاسیس شعبه جدید به بانکها داده می شود که بانک مورد نظر برای هر 5 شعبه یک بازرس داشته باشد. بانکها برای تاسیس شعب جدید باید نسبت میزان سرمایه و تعداد شعب را نیز رعایت کنند؛ یعنی در هیچ مقطع زمانی، حجم مانده دارایی ثابت یک بانک نمیتواند از 30 درصد حساب سرمایه تجاوز کند. بنابراین بانکی با سرمایه بیشتر میتواند شعبه های بیشتری داشته باشد، منابع سپردهای بیشتری جذب کند و به تبع آن، امکانات مالی بیشتری برای اعطای تسهیلات و مشارکت داشته باشد اما بانکی با سرمایه کمتر، نمیتواند به راحتی شعبههای خود را گسترش دهد و باید میزان ساختمانهای محدودی در اختیار داشته باشد. از سوی دیگر، خود بانک مرکزی هم باید به ازای هر 15 تا 20 شعبه بانک موجود در کشور یک بازرس داشته باشد که این میزان بسیار بیشتر از تعداد بازرسان فعلی است. با این حال، این روزها میبینیم که در خیابانهای اصلی شهرها، شعبه های رنگارنگ بانکهای مختلف افتتاح میشوند و آن طور که رونق بانکها در ایران نشان میدهند، به نظر میرسد دوران شکوفایی بانکداری در ایران همچنان ادامه خواهد داشت.
در صنعت بانکداری اصطلاحی وجود دارد که «قیمت تمام شده پول» است و این میزان، به خوبی میتواند نشان بدهد که آیا بانکداری در ایران بصرفه است یا نه. به عبارت دیگر، این میزان تا حدی میتوان بهای تمام شده خدمات بانکی در بانکهای ایران را مشخص کند. مولفه هایی که قیمت تمام شده پول را مشخص می کنند، به دو دسته مستقیم و غیر مستقیم تقسیم میشوند. مولفه مستقیم تعیین قیمت تمام شده پول، سود سپردههایی است که بانکها به مردم برای سپردهگذاری آنها پرداخت میکنند. هر چه این سود بیشتر شود، قیمت تمام شده پول هم برای بانک بیشتر خواهد بود. مولفه های غیر مستقیم موثر بر این قیمت هم هزینه های جاری بانک مثل هزینههای اداری، حقوق کارکنان و استهلاک املاک است. اگر بانکها بخواهند که هزینههای خود را کاهش دهند، باید یا سود سپردهها را کم کنند یا این که از هزینههای جاری خود بکاهند. هزینه های جاری معمولا در کمترین میزان خود در سالهای اخیر بوده است و سود سپرده ها را هم بانکها نمی توانند با توجه به نرخ تورم بالا در کشور، کاهش دهند. بنابراین بانکها تا حدی میتوانند قیمت تمام شده پول را پایین بیاورند و اختیار تعدادی از مولفه های کاهش قیمت در دست آنان نیست. برخی مدیران بانک ها گفته اند که قیمت تمام شده پول در بانکهای دولتی ایران حدود 13 تا 15 درصد و در بانکهای خصوصی با توجه به هزینه های آنها و جذابیتهای هزینهبری که برای جذب مشتری باید داشته باشند، تا 21 درصد هم میرسد.
در چند سال اخیر، سامانههای اینترانتی (شبکههای داخلی رایانهای) و اینترنتی توانستهاند صنعت بانکداری ایران را بهبود بسیاری بخشند و به کاهش هزینههای خدمات بانکی کمک بسیاری برسانند. طبق تحقیقی که در سال 1385 با همکاری بانک ملی و موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی صورت گرفت، مشخص شد که اگر مدت زمان لازم برای انجام هر تراکنش در بانک ملی به روش سنتی 100 نفر دقیقه باشد، این زمان در صورت استفاده از روشهای اینترانتی 25 تا 51 نفر دقیقه و در صورت استفاده از روشهای اینترنتی 1 نفر دقیقه خواهد بود. بنابراین متوسط بهای تمام شده خدمات بانکی، با توجه به حجم اسناد مربوط به هر خدمت در بانکداری سنتی و نیمه مکانیزه تقریبا 2 برابر هزینه تمام شده در بانکداری اینترانتی است. همچنین مقایسه دو سیستم بانکداری سنتی و نیمه مکانیزه با بانکداری اینترنتی، بیانگر این حقیقت است که بهای تمام شده هر تراکنش در بانکداری سنتی و نیمه مکانیزه، بیش از 100 برابر هزینه تمام شده هر تراکنش در بانکداری اینترنتی است.
بانکهای خصوصی به استفاده از روشهای نوین بانکداری الکترونیک بیشتر علاقه نشان دادهاند. این بانک ها در سالهای اخیر، برای استفاده از پدیده هایی مثل پول دیجیتالی، چک الکترونیکی، کیف پول الکترونیکی، امضای دیجیتالی در بستر موبایل بانک ها و اینترنت بانک ها، با یکدیگر رقابت می کنند و برنامه های پژوهشی و اجرایی فراوانی در زمینه کاربرد این ابزار در بانکداری ایران دارند. اما همچنان مشکلاتی از جمله مسایل امنیتی و ضریب نفوذ وسایل نوین الکترونیکی، وجود دارد که مانع گسترش مویرگی این امکانات در مناطق دور از مرکز کشور میشود.
آیا بانک ها باید سرمایه گذاری کنند؟
معمولا بانکهای ایران شرکت هایی تاسیس می کنند که در آن، مستقیما مشغول فعالیت های اقتصادی می شوند. در اقتصادهای پیشرفته دنیا، بانکها به دو شاخه کلی بانکهای تجاری و بانکهای سرمایه گذاری تقسیم می شوند؛ بانک تجاری یک موسسه مالی است که به کسب و کارها، سازمانها و افراد، خدماتی را ارایه می کند. این خدمات همان قدر که شامل حسابهای بانکی جاری، پسانداز و سپرده می شود، وام دادن به کسب و کارها را نیز در بر می گیرد. یک بانک تجاری، بانکی تعریف میشود که کسب و کار عمده آن پرداختن به حسابهای بانکی و وام ها است. اما بانک سرمایهگذاری یک بانک با طیف وسیعی از خدمات ویژه به شرکتها و سرمایهگذاران بزرگ است که شامل تضمین کردن و حمایت از اوراق بهادار، دیگر انواع افزایش سرمایه، ادغام و تصاحب شرکتها، تجارت در بازار سرمایه، مشاوره مدیریتی، تحقیق و سرمایهگذاری در خرید سهام شرکتها میشود. کسب و کار بانکهای تجاری در مقایسه با فعالیت ناپایدار بانکهای سرمایه گذاری، نسبتا با خطر کمتری مواجه است. عملکرد بانک های تجاری خیلی زیاد به رشد اقتصادی و میزان برداشت از حساب های بانکی وابسته است در حالی که عمکرد بانکهای سرمایه گذاری به اندازه قابل توجه به عملکرد بازار سهام بستگی دارد.
در برخی کشورها، بانکهای تجاری و بانکهای سرمایه گذاری به صورت قانونی از هم جدا شده اند؛ برای مثال، در ایالات متحده آمریکا، قانونی مصوب سال 1933، بانکهای تجاری را وارد شدن به حوزه فعالیتهای بانکهای سرمایهگذاری و کسب و کار بیمه ممنوع کرد. این قانونگذاری پاسخ مقامات آمریکایی به سقوط وال استریت در سال 1929 - رکود بزرگ- بود که در آن جا ادعا شد سفتهبازی عظیم بانکها با اوراق بهادار دلیل سقوط بوده است. قانونگذاری مشابهی در سال 1948 در ژاپن انجام شده بود. اما مرز جدایی بین بانک های تجاری و بانکهای سرمایهگذاری، در سالهای بین 1990 تا 2007 که دوره آزادسازی مالی و جهانی شدن بود، مدام کمرنگتر شده است. از سالهای 8-2007 که بحران بانکی در غرب رخ داد، تعداد کمی از بانک هایی که فقط بانک سرمایه گذاری هستند، باقی ماندهاند و بقیه در بانکهای تجاری ادغام شدهاند.
اما مشکل بزرگی که بانک های ایرانی به وجود آورده اند، این است که آنها خود وارد بازار کار می شوند و در بسیاری از حوزه های اقتصادی و تولیدی، دست به فعالیت اقتصادی میزنند. برخی از کارشناسان میگویند که بانکها حق ندارند به طور مستقیم در فعالیت های اقتصادی شرکت کنند چون این امکان وجود دارد که در این فعالیت ها زیان کنند و سرمایه بانک ها که از منابع مردم و جامعه است، از بین برود. در حقیقت، وظیفه اصلی بانکهای ایران که تقریبا همه بانک های تجاری هستند، تامین منابع مالی بنگاه های اقتصادی است نه این که خود در سرمایه گذاریها شرکت کنند.
فعالیت های اقتصادی غیر مرتبط با امور بانکداری نزد بانک های ایرانی، در دو سال اخیر به اوج خود رسیده بود. حتی کار به جایی رسید که در بحران ارزی سال 90 و 91، بانک های خصوصی دست به نوعی احتکار ارز زدند. در اواخر مهر ماه امسال، عباس شاکری، اقتصاددانی که رییس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی هم است، گفت که «در بحرانهای ارزی در طول بیش از یک سال گذشته، بانکها به دلالان ارزی تبدیل شدند به طوری که انگار برای چنین روزهایی تاسیس شده بودند». او گفت: «به محض این که اقتصاد با کاهش منابع ارزی روبهرو شد، همه به معامله ارز روی آوردند به گونهای که موسسات مالی و بانکهای خصوصی وارد بازار شدند و این ادعا را میتوان از نتایج مالی و سودهایی که از این بانکها در سازمان بورس اعلام میشود اثبات کرد.» بسیاری از نهادهای دیگر نیز این ماجرا را تایید کردهاند. حتی در اوج بحران ارزی، کمیسیون ویژه حمایت از تولید ملی مجلس، گزارشی رسمی از بحران ارایه کرد و در آن، یکی از موارد سوء مدیریت بانک مرکزی در بحران ارزی را «تعدد موسسات مالی و اعتباری و حتی صرافی های بانکها و تلاش این موسسات به همراه سایر عواملی که تلاش کردهاند برای حفظ ارزش دارایی های خود، داراییهای ارزی را به سبد داراییها و سهام (پورتفوی) خود اضافه نمایند» دانست. برخی اطلاعات نشان می دهد که بانک های کشور طی سال های گذشته با منابع مردم اقدام به فعالیت های ساختمانی کرده بودند. همین جریان حتی اعتراض دولت را نیز به همراه داشت.
مقایسه برخی شاخص های بانکداری ایران و کشورهای جهان
نام کشور | تعداد بانک | تعداد بانکها در فهرست 1000 بانک برتر دنیا | متوسط سرمایه پایه یک بانکهای برتر (میلیون دلار) | نسبت تولید ناخالص داخلی به تعداد بانکها |
آمریکا | 9441 | 183 | 5720 | 1.52 |
ژاپن | 203 | 102 | 4029 | 26.8 |
آلمان | 2400 | 72 | 4282 | 1.38 |
ترکیه | 62 | 15 | 3806 | 11.9 |
عربستان | 23 | 11 | 3838 | 19.2 |
ایران | 24 | 13 | 1302 | 14.8 |
شما در هیچ جای دنیا چنین تلویزیون مفرحی را پیدا نمیکنید که برای همه چیز کشور تعیین تکلیف کند از سیاست گرفته تا پخش زنده صحبتهای ریاست جمهوری، از فوتبال گرفته تا ممنوعالتصویر کردن مربی سابق تیم ملی، از کلاه قرمزی گرفته تا پخش خبر ویژهبرنامه عید 93، بدون اطلاع سازندهاش و از پورنگ گرفته تا کلید دروغ ساختن و البته تبلیغ ماکارونی در برنامه کودک!
آدم لذت میبرد وقتی که تلویزیون را عصرجمعهای روشن میکند و در برنامه مناظره، مرتضی حیدری، سه بار این دو سؤال را مطرح میکند که اساساً نیاز داریم که در این کشور سینما داشته باشیم؟! مگر همه کشورهای دنیا سینما دارند؟! و کارشناس سینمایی برنامه، آقای دکتریست که توی همهی عمرش، به روایت سایت شخصیاش، فقط یک مقاله نوشته در مورد سینما و آن هم...بگذریم![یک نفر بپرسد نگذرم چه کنم؟!]
اینکه آدم بشنود که مایلی کهن برای دومین بار ممنوعالتصویر میشود یا خواهد شد و بعد رجوع کنیم به مورد قبلی و بفهمیم که بار قبلی به خاطر اختلاف قیمت ملک خودش با ملک آقای ضرغامی بوده، خُب مفرح است دیگر! نیست؟«بار قبل وقتی بود که وی در پاسخ یکی از گزارشگران سیما که به باغ هشتصد میلیون تومانی وی در کرج اشاره کرده بود گفت متاسفم که آقایان این گفته را از رسانه ملی پخش کردند. باغ 800 میلیونی من جنب ویلای پنج میلیاردی ضرغامی است.»[روزنامه فرهیختگان]
من کلاً با این اجراهای بیرمق فعلی عمو پورنگ، حال میکنم مخصوصاً حالا که به قول مدیر شبکه دو، این برنامه دارد کالایی را تبلیغ میکند که ما هفتهای یک بار میخوریم!
برادر من! چرا این برنامه نان بربری را تبلیغ نمیکند که ما هر روز میخوریم؟ چرا همراه اول را تبلیغ نمیکند که هر روز با آن حرف میزنیم؟ اصلاً مگر بحث ضرورت یک کالاست؟ بچه میآید برنامه کودک نگاه کند، توی مغزش کاشته میشود که باید فلان چیز را بخوری! بعد میگویند که منظور از کلید دروغ عموپورنگ، کلید روحانی نبوده و توی اخبار شبکه یک هم معترض میشوند که ای بابا! بچهها را وارد دعواهای سیاسی نکنید! آقایان یادتان رفته که چهار سال در این مملکت، بچههای نازنازی جلوی دوربین، حق نداشتند گوجه سبز بخورند چون ممکن بود تداعی شود اهل فتنهاند؟!
به گزارش ایبنا به نقل از بوک نیوز، بر مبنای آماری که مرکز شاخص امتیاز فرهنگ جهانی ارایه کرده هندیها با صرف بیش از 10 ساعت از وقتشان در هفته به کتابخوانی، کتابخوان ترین مردم جهان هستند.
در این فهرست ارقام بر مبنای میزان زمانی که در یک هفته صرف کتابخوانی میشود فراهم آمده است و نظرات 30 هزار نفر از افراد 13 سال به بالا ملاک رسیدن به این آمار بوده است.
بر مبنای این آمار، این ارقام ارایه شده است:
1.هند- 10 ساعت و 42 دقیقه
2. تایلند- 9 ساعت و 24 دقیقه
3. چین- 8 ساعت
4. فیلیپین- 7 ساعت و 36 دقیقه
5. مصر- 7 ساعت و نیم
6. جمهوری چک- 7 ساعت 24 دقیقه
7. روسیه 7 ساعت و 6 دقیقه
8. سوئد 6 ساعت و 54 دقیقه
8 فرانسه- 6 اسعت و 54 دقیقه
10- مجارستان 6 ساعت و 48 دقیقه
10- عربستان سعودی - 6 اسعت و 48 دقیقه
12. هنگ کنگ. 6 ساعت و 42 دقیقه
13. لهستان- 6 ساعت ونیم
14.ونزوئلا- 6 ساعت 24 دقیقه
15. آفریقای جنوبی- 6 اسعت و 18 دقیقه
15. استرالیا- 6 ساعت و 18 دقیقه
17. اندونزی- 6 ساعت
18. آرژانتین - 5 ساعت و 54 دقیقه
18. ترکیه- 5 ساعت و 54 دقیقه
20. اسپانیا- 5 ساعت و 48 دقیقه
20. کانادا- 5 ساعت و 48 دقیقه
22. آلمان- 5 ساعت و 42 دقیقه
22. آمریکا- 5 ساعت و 42 دقیقه
24. ایتالیا- 5 ساعت و 36 دقیقه
25. مکزیک- 5 ساعت و نیم
26. بریتانیا- 5 ساعت و 18 دقیقه
27. برزیل- 5 ساعت و 12 دقیقه
28. تایوان- 5 ساعت
29. ژاپن- 4 ساعت و 6 دقیقه
30. کره- 3 ساعت و 6 دقیقه
مسلما جایگاه ایران در پایین ترین سطح قرار دارد واین نشان از فقر فرهنگی است در جامعه ما که متولیان به ان فکر هم نمی کنند وقتی اگاهی باشد وقتی جامعه ای با سواد و کتاب خوان باشد وقتی فرهنگ کتاب خوانی در جامعه جا بیفتد وقتی نسل جوان ما به سوی کتاب کشیده شود وقتی در خانواده ها اموزش کتاب خوانی برای فرزندان تهبیه شود مسلما انواع واقسام معضلات اجتماعی حل خواهد شد و حاشیه امنی برای انها باقی نخواهد ماندوقتی به دلیل مشکلات اقتصادی زمان کتاب خوانی در جامعه ای کم باشدُ نتیجه ان حضور افرادی در قدرت و نهادهای اجتماعی خواهد بود که هم سطح اگاهی اش از جهان و محیط اطرافش کم است هم منطقه اشُ امید انکه حداقل ایرانیها در روز یک ساعت مطالعه کنند تا جا پای افرادی که نه اگاهی دارند و نه تخصص کم کم کاهش پیدا کرده تانسل اگاه و فرهیخته ما به در همه عرص ها عرض اندام کنند.