«مریم میرزاخانی» اولین زنی است که مدال«فیلدز» را دریافت کرده
است. این مدال بالاترین و معتبرترین جایزه در رشته ریاضیات بهشمار میرود.
خانم «میرزاخانی» 37سال دارد و ایرانی است. وی دوره «پیاچدی» خود را در
سال 2004 در دانشگاه هاروارد به اتمام رسانده است. در دانشنامهاش چگونگی
محاسبه حجمهای «ویل-پترسون» فضاهای مدولهای سطوح محدود «ریمن» را بررسی
کرده است. علایق مطالعاتی او شامل تئوری «تیک مولر»، هندسه هایپربولیک
(هذلولی)، تئوری ارگودیک و هندسه سیمپلکتیک است. وی در حال حاضر پروفسور
(استادتمام) ریاضیات در دانشگاه استنفورد آمریکاست و بیشتر در مورد
ساختارهای هندسی در سطوح و تغییر شکل آنها تحقیق میکند. انیستیتو ریاضیات
«کِلِی» گفتوگویی را با وی انجام داده است که 12 آگوست 2014 در «گاردین»
منتشر شد. در ادامه این گفتوگو را با هم میخوانیم.
کمی از خاطرات دوران کودکی خود در مورد ریاضیات برایمان بگویید!
بچه که بودم میخواستم نویسنده شوم. خواندن کتابهای داستان
هیجانانگیزترین کار من بود. در واقع هر چیزی را که میتوانستم پیدا کنم،
میخواندم. تا قبل از سال آخر دبیرستان، هرگز فکرش را هم نمیکردم که
تحصیلاتم را در رشته ریاضی ادامه دهم. خانواده من سهفرزند داشتند. پدر و
مادرم حامی و مشوقهای خوبی برای ما بودند. برایشان مهم بود که ما مشاغل
خوب و رضایتبخشی داشته باشیم ولی آنقدر که این موضوع برایشان مهم بود، کسب
موفقیت و پیروزی برایشان اهمیت نداشت. محیط زندگی من، از بسیاری جهات محیط
فوقالعادهای بود، گرچه در آن دوران سخت، جنگ ایران و عراق در جریان بود.
کسی که مرا به طور کلی به علم علاقهمند کرد، برادر بزرگترم بود. او آنچه
را که در دانشگاه میآموخت، برایم بازگو میکرد. شاید اولین خاطره من از
ریاضیات، مربوط به وقتی است که او راجع به مسالهای برایم گفت که چگونه
میتوان اعداد 1 تا 100 را باهم جمع کرد. فکر میکنم که او این مطلب را که
چگونه «گوس» این مساله را حل کرد، در یک مجله علمی خوانده بود. این راهحل
برایم بسیار جالب بود. این اولینباری بود که از یک راهحل زیبا لذت
میبردم، گرچه خودم نتوانسته بودم این راهحل را پیدا کنم.
چه رویدادها یا افرادی بهطور ویژه در آموزش ریاضی به شما تاثیر داشتند؟
من از بسیاری جنبهها، انسان خوشاقبالی بودم. وقتی که دبستان را تمام
کردم، جنگ هم به پایان رسید. اگر من 10سال زودتر به دنیا آمده بودم، هرگز
فرصتهای بزرگی را که بعدها به دست آوردم، نمیتوانستم به دست بیاورم. من
در تهران به مدرسه خوبی به نام «فرزانگان» میرفتم که معلمهای بسیار خوبی
داشت. در همان هفته اول مدرسه راهنمایی، با دوستم «رویا بهشتی» آشنا شدم.
داشتن دوستی که علایق مشترکی با ما داشته باشد، بسیار ارزشمند و به حفظ
انگیزه در انسان کمک میکند. مدرسه ما در تهران در نزدیکی خیابانی قرار
داشت که پر بود از کتابفروشیهای مختلف. به یاد دارم که طیکردن این خیابان
شلوغ و رفتن به کتابفروشی، چقدر برایمان هیجانانگیز بود. ما در تهران
اجازه نداشتیم مثل اینجا کتابها را در کتابفروشی ورق بزنیم و بررسی کنیم
(و در نتیجه کتابی را که واقعا به دردمان میخورد، انتخاب کنیم)، به همین
دلیل، در آخر تعداد زیادی کتاب را به طور اتفاقی میخریدیم و از کتابفروشی
بیرون میآمدیم. مدیر مدرسهمان هم زن بسیار مصمم و باارادهای بود و
بسیار تلاش میکرد تا ما همان فرصتها و امکاناتی را داشته باشیم که مدارس
پسرانه داشتند. بعدها من در المپیادهای ریاضی شرکت کردم که باعث شد درباره
مسایل سختتری فکر کنم. من که در آن زمان نوجوان بودم، از مقابله و
رویارویی با مسایل دشوار خشنود میشدم. ولی مهمتر از همه آنکه، در دانشگاه
شریف با دوستان و ریاضیدانانی آشنا شدم که الهامبخش من شدند. هرچه بیشتر
به ریاضیات میپرداختم، هیجانزدهتر میشدم.
میتوانید تفاوتهای آموزش ریاضی در ایران و آمریکا را برایمان شرح دهید؟
پاسخدادن به این سوال برایم مشکل است زیرا من در آمریکا فقط در چند
دانشگاه تحصیل کردم و چیز زیادی درباره آموزشهای دبیرستانی اینجا
نمیدانم. باید بگویم نظام آموزشی در ایران به گونهای نیست که مردم اینجا
تصور میکنند. وقتی در هاروارد فوقلیسانس و دکترا میخواندم، باید دایم به
مردم توضیح میدادم که من در ایران اجازه داشتهام با وجود زنبودنم، وارد
دانشگاه شوم. درست است که در ایران، پسران و دختران باید در مدارس جداگانه
درس بخوانند، ولی این موضوع مانع از شرکت آنها در المپیادها یا اردوهای
تابستانی نمیشود. ولی با اینهمه نظام آموزشی در ایران و در آمریکا
تفاوتهای بسیاری با هم دارند. در ایران باید قبل از ورود به دانشگاه،
رشتهات را انتخاب کنی. یک آزمون سراسری برای ورود به دانشگاهها وجود
دارد. همچنین بیشتر روی حل مساله کار میکردند تا گرفتن دروس پیشرفته،
حداقل در کلاس دانشکده ما که اینطور بود.
چه چیزی شما را به سوی مسالههای ویژهای که مورد مطالعه قرار دادهاید، جذب کرد؟
من قبل از ورود به هاروارد، بیشتر روی اتحادها و جبر کار کرده بودم. همیشه
از تحلیلهای پیچیده لذت میبردم ولی چیز زیادی از آنها نمیدانستم. به
گذشته که نگاه میکنم میبینم کاملا ناتوان بودم. باید موضوعات زیادی را
یاد میگرفتم که بیشتر دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاههای خوب آمریکا
آنها را میدانند. کمکم در سمینارهای غیررسمی شرکت کردم که «کورت مکمولن»
آنها را ترتیب میداد. البته من در بیشتر اوقات، حتی یک کلمه از حرفهای
سخنرانان را هم نمیفهمیدم؛ ولی میتوانستم برخی نظرهایی را که «کورت»
میداد، بفهمم. از اینکه او چگونه میتوانست همهچیز را ساده و ظریف مطرح
کند، لذت میبردم؛ بنابراین برخی اوقات سوالهایی را با او مطرح میکردم و
راجع به مسالههایی که از این بحثهای مفید به دست میآمد، فکر میکردم.
آیا ممکن است تحقیقات خود را به زبان ساده توضیح دهید؟ آیا این تحقیقات در سایر حوزههای علوم هم کاربرد دارند؟
بیشتر مسالههایی که من روی آنها کار میکنم، به ساختارهای هندسه سطحی و
تغییرشکلهایشان مربوط است، بهخصوص فهم سطوح هایپربولیک (هذلولی) برایم
جالب است. گاهی خواص یک سطح هایپربولیک ثابت را با مطالعه یک فضای مدولی که
همه پارامترهای ساختارهای هایپربولیک را در یک سطح توپوگرافیک خاص مشخص
میکند، بهتر میتوان درک کرد. این فضاهای مدولی، ویژگیهای هندسی زیادی
نیز دارند و به شکل طبیعی و مهمی در هندسه جبری، هایپربولیک و دیفرانسیل
ریشه دارند. پیوندهایی هم با فیزیک نظری، توپولوژی و اتحادها دارند. برایم
بسیار جالب است که یک مساله را از دیدگاههای مختلف بررسی و تحلیل کنم.
چه موقع حس میکنید پاسخ زحماتتان را گرفتهاید؟
بهترین بخش کار، لحظهای است که میگویم «آهان» (یعنی همان لحظهای که به
راهحل یا جواب مساله برسم)، یعنی وقتی از کشف فهم یک چیز جدید به هیجان
میآیم و لذت میبرم و این درست زمانی است که احساس میکنم به نوک قله
رسیدم و مفاهیمی را که قبلا نمیدانستم، برایم کاملا روشن شده است. ولی در
بیشتر اوقات، ریاضیات برای من شبیه راهرفتن در مسیری طولانی است که حدود و
پایانی ندارد. بحث درباره ریاضیات با همکارانی که سوابق و گرایشهای
مختلفی دارند، یکی از بهترین روشهای پیشرفت است.
برای کسانی که میخواهند در زمینه ریاضیات بیشتر بدانند، چه توصیهای دارید؟ ریاضیات چیست و نقش آن در جامعه چگونه است؟
سوال سختی است. من فکر نمیکنم همه باید ریاضیدان شوند، ولی معتقدم بسیاری
از دانشآموزان آنطور که باید و شاید به ریاضیات نمیپردازند. من در دوره
راهنمایی حدود دو سال ریاضیاتم خوب نبود. حوصله فکرکردن درباره آن را
نداشتم. میدانم که ریاضیات ممکن است خشک و بیروح و بیفایده به نظر آید.
ریاضیات، زیبایی خود را فقط به کسانی نشان میدهد که با صبر و بردباری آن
را دنبال کنند.
-----------------------------------------------------