خشونت خشونت را ایجاد می کند
نگاه آخر
خشونت، خشونت می آورد
نویسنده: دکتر غلامحسین معتمدی
|
|
درنده خویی حیوانات بخشی از طبیعت آنان محسوب می شود. وجود چنین رفتارهایی
در میان بشر اولیه قابل تصور است. از دیدگاه روانشناسی تکاملی انسان نیز
همچون اکثر پستانداران در موقعیت های خاصی برای حل برخی مسائل انطباقی خود
به سبعیت متوسل می شود. شاید از این روست که برخی صاحبنظران بر این باورند
خشونت در بشر ذاتی است. این عقیده البته مخالفانی هم دارد. ولی به فرض
پذیرش نیز ثابت شده است که ساز و کارهای طبیعی زیادی برای همیاری با همنوع،
مهار تعارضات و کنترل تمایلات پرخاشگرانه در انسان وجود دارد. بنابراین
خشونت حتی اگر ذاتی باشد غیرقابل اجتناب نیست. علاوه بر آن فرآیندی به نام
تمدن نیز در کار است که انسان تمدن ساز را از گونه های اولیه خود متمایز می
سازد. بسیار شنیده ایم که انسان قرن بیستم در خشونت ورزی روی نیاکان خود
را سفید کرده است. علم، تکنولوژی، سیاست، حکومت ها و حتی فرهنگ و تمدن همگی
شریک جرم به شمار می آیند. کاربرد سلاح های انهدام جمعی و اخبار رسانه ها
بهترین شاهد این مدعا قلمداد می شود. از زمان روسو تاکنون تصویر وحشی نجیب و
ساده قرون اولیه بشر در برابر تصویر مخدوش انسان متمدن امروزی قرار می
گیرد و نوستالژی بازگشت به گذشته های پاک و طبیعی را دامن می زند. اما
یافته های تاریخی و آماری و شواهد باستان شناختی و مردم شناسانه روایت
دیگری را به دست می دهند. همه فراموش کرده اند که زمانی آدم ها همدیگر را
می خوردند، در بازارها گوشت انسان به فروش می رسید و نابودی کامل قبایل
توسط یکدیگر امری رایج و معمولی بود. تصویر اسیری که در دیگ پخته و خورده
می شد تنها به کاریکاتور قبایل آفریقایی تعلق ندارد. در همین ایران برخی
پادشاهان مغول تبار وزیران خود را پختند و خوردند. نسل کشی در جنگ ها چنان
متعارف بود که حتی تاریخ نویسان زحمت ذکر آن را به خود نمی دادند. قربانی
کردن، مثله کردن، چشم درآوردن، شکم دریدن، سوزاندن و انواع شکنجه ها در
ملاء عام شایع بود. آمارها و شواهد حاکی از آن است که تظاهرات گوناگون
خشونت از قبیل تجاوز، قتل، جنگ و بیرحمی با حیوانات همگی در طول قرن بیستم
کاهش داشته است. در شرایطی که در همسایگی ما جانیان داعش به سر می برند و
شاید گفتن اینکه بشر امروزی به مراتب از اجداد خود کمتر خشونت می ورزد و
حتی اخلاقی تر است عجیب به نظر آید ولی واقعیت دارد. اما این تمام ماجرا
نیست و خشونت را نباید تنها در قتل و جنگ خلاصه کرد و حتی دراین موارد هم
تاثیر آن را نباید تنها به آمار مرگ و میر محدود دانست. شناخت و دانش ما از
چرایی و چگونگی خشونت به جایی رسیده که می توانیم انواع گوناگون و گاه
نهفته آن مانند گروهی، بین فردی، سیاسی، اقتصادی، ساختاری، کلامی، معطوف به
خود، محرومیت ها و حتی خشونت فرهنگی را شناسایی کنیم. خشونت خشونت می آورد
و امروزه خشونت نسبت به طبیعت چنان ابعادی به خود گرفته است که کل حیات
انسانی و حتی کره زمین را تهدید می کند. در حقیقت این جلوه های پنهان خشونت
است که در کنار نوع عریان آن یکی از مهم ترین موانع توسعه اجتماعی و
اقتصادی محسوب می شود. اما همان طور که در طبیعت بشر سازو کارهای مقابله با
خشونت تعبیه شده است، برای پیشگیری و رویارویی با آن نیز استراتژی های خرد
و کلان اجتماعی، آموزشی و بهداشتی شناخته شده یی وجود دارد که در صورت
اعمال اراده فردی و جمعی توسط مردم و دولت ها در کاهش خشونت موثر است و می
توان مانند گاندی معتقد بود که انسان ها توانایی امحای خشونت فردی و
سازماندهی جوامعی را دارند که عاری از خشونت باشد.