خشونت خشونت را ایجاد می کند
نگاه آخر
خشونت، خشونت می آورد
نویسنده: دکتر غلامحسین معتمدی
به نقل از فرارو؛ دیوید گاتنفلدر، رئیس بخش عکاسی خبرگزاری آسوشیتدپرس در آسیا یکی از پربار ترین مجموعه تصاویر از کشور رازآمیر کره شمالی را عکاسی و منتشر کرده است. دیوید گاتنفلدر، عکاس برجسته جهان و رئیس بخش عکاسی خبرگزاری آسوشیتدپرس در آسیا از سال ۲۰۰۰ تاکنون بیش از بیست بار به کره شمالی رفته و عکس های متعددی از زندگی در این کشور رازآمیز تهیه کرده که تاکنون چندین جایزه بین المللی را نیز برای وی به همراه داشته است. او از معدود عکاسانی است که توانسته از ممنوعیت های تهیه عکس و گزارش در کره شمالی عبور کند و با قطار مخصوص حزب حاکم کمونیست به این کشور سفر کند و زندگی شهروندان عادی این کشور را از نزدیک ببیند.
به گفته وی، تصاویر حاصل از این سفر برای کسانی که از خارج به این کشور کمونیستی مینگرند و همواره شاهد مارشهای نظامی و تصاویر بزرگ مقامهای ارشد این کشور بودهاند، مغایرت دارد. وی از سال 2000 ، 17 بار به کره شمالی سفر کرده است و میگوید: این کشور سختترین کشوری بود که در آن به عکاسی مشغول شدم. در ادامه ایمیل نگاهی می اندازیم به تعدادی از آخرین عکس های او از زندگی در حصار کره شمالی …
عصرایران؛ جعفر محمدی: زمانی هیچ کدام از برنامه هایی که از ماهواره پخش می شدند، به زبان فارسی نبودند. در آن سال ها، هر چند گیرنده های ماهواره ای در خانه های ایرانیان حضور داشتند اما چیزی به نام پارازیت (لااقل در این حجم وجود) نداشت. پارازیت ها هنگامی در فضای ایران به طور جدی حاضر شدند که شبکه های ماهواره ای فارسی زبان یکی پس از دیگری شکل گرفتند. در آن زمان عده ای تصور کردند که اگر ایرانی ها پای برنامه های ماهواره ای فارسی زبان بنشینند، هم اجتماع از هم می پاشد و هم حکومت دچار چالش می شود. پارازیت؛ ضدعقل، ضدنظام، ضدسلامت؛ تمامش کنید!
واقعیت اما چیز دیگری بود. مردم برنامه های ماهواره ای فارسی را برغم پارازیت ها دیدند، گاه صاف و گاه کج و معوج، اما نه جامعه ایران فرو پاشید و نه جمهوری اسلامی ایران به بن بست رسید. اتفاقاً بسیاری از برنامه هایی که اپوزیسیونی ها ساختند و روانه آنتن کردند بیشتر وهن خودشان بود تا تضعیف نظام.
آنچه مردم را در ماجرای ماهواره آزرد و بدبین کرد، نه برنامه های ماهواره ای که اتفاقاً همین پارازیت هایی بود که داخلی ها برای مهار امواج ماهواره ای ارسال کردند. در واقع، آنچه اتفاق افتاد، دقیقاً مصداق بارزی از نقض غرض بود.
فرض کنید برنامه ای قرار است از فلان شبکه ماهواره ای پخش شود. ممکن است این برنامه سیاسی باشد، یا یک برنامه خنثی باشد یا حتی یک برنامه مفید و آموزنده. در فرض نخست، ممکن است هدف سازندگان برنامه این باشد که بیننده بعد از دیدن برنامه، علیه جمهوری اسلامی موضع بگیرد. حال ممکن است بعد از دیدن برنامه، آنها به هدف شان برسند یا نرسند.
اما وقتی بیننده ایرانی بعد از روشن کردن تلویزیون، به جای برنامه مورد علاقه، با پارازیت مواجه می شود، برنامه هر چه باشد، به دلیل آن که احساس مزاحمت می کند، موضع می گیرد و این یعنی کمک به سازندگان برنامه های ماهواره ای که حتی بدون دیدن برنامه هایشان هم افراد علیه نظام موضع بگیرند! حال آن که اگر برنامه را می دیدند، شاید این اتفاق می افتاد و شاید هم نمی افتاد. پارازیت، نسیه آنها را نقد می کند!
نکته بعدی این است که پارازیت نمی تواند دائمی باشد کمااینکه همین الان هم دائمی نیست و لذا مردم نهایتاً آنچه را که می خواهند می بینند. حتی اگر شده، برنامه های ضبط شده ماهواره ای دست به دست می گردد تا آنهایی که ماهواره ندارند هم بتوانند ببینند، مانند مستند اخیر یک شبکه ماهواره ای درباره انقلاب که احتمالاً بیشتر از بینندگان مستقیم اش، تماشاچی غیر مستقیم داشت.
از این گذشته، پارازیت ها دایره ای به اندازه کل کشور ندارند و به جز شهرهای بزرگ و برخی شهرهای متوسط، تقریباً بقیه مردم در اکثر نقاط کشور و اکثر زمان ها قادر به دریافت امواج ماهواره ای به بهترین وجه ممکن هستند.
با این اوصاف، پارازیت، عملاً نقشی در ممانعت از دسترسی مردم به شبکه های ماهواره ای ندارد و فقط، بر نظام هزینه تحمیل می کند. در واقع، ارسال پارازیت، عملاً یک اقدام بیهوده است: مردم شبکه های ماهواره ای را می بینند و این وسط، نظام به واسطه کاری که برخی نهادها در ارسال پارازیت می کنند، متحمل هزینه مادی و معنوی می شود.
نکته بعدی درباره پارازیت ها، تأثیرات منفی آن بر سلامتی انسان هاست. اخیراً سازمان محیط زیست که متولی سلامت محیط زیست است اعلام کرد که تحقیقات نشان می دهند پارازیت ها احتمال ابتلای انسان ها به سرطان را افزایش می دهند. پیشتر نیز برخی متخصصان نسبت به آثار منفی پارازیت ها هشدار داده و از جمله بر تبعات ناگوار آن بر جنین و نوزادها تأکید کرده بودند. در مقابل گروهی می گویند که آثار منفی پارازیت بر سلامت انسان ها ثابت نشده است.
در این باره باید گفت که اگر آثار منفی پارازیت ها بر سلامت انسان ها ثابت شده، ادامه ارسال پارازیت ها با هر بهانه و توجیهی، یک جنایت آشکار علیه انسان هاست. در شرع و قانون و عرف، فرقی نمی کند که فرد، با چه وسیله ای به دیگران آسیب برساند و مثلاً آنها را بکشد، روزگاری با سنگ و چوب این کار را می کرد، زمانی با دشنه و شمشیر و سپس با تفنگ و بمب و شاید با امواج! در هر حال آسیب رساندن به دیگران ممنوع است و مستوجب مجازات و ای بسا قصاص.
اما اگر هنوز زیان پارازیت ها ثابت نشده باشد نیز، باید ارسال آن تا زمان اثبات قطعی بی ضرر بودنشان متوقف شود. هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد میلیون ها نفر را در برابر امواج پارازیت قرار داد و در پاسخ منتقدان گفت: “هنوز زیانبار بودنش ثابت نشده است!”
اخیراً هم سازمان هواشناسی رسماً اعلام کرده است که یک سوم تصاویر ماهواره ای هواشناسی، به دلیل تأثیرپذیری از پارازیت ها، نامفهوم هستند. در واقع، میلیاردها تومان سرمایه گذاری فنی و نیروی انسانی شده تا سازمان هواشناسی بتواند خدمت رسانی کند ولی به راحتی پارازیت ارسال می شود تا این امکانات بلااثر شوند! این کار معنایی جز عملیات علیه نیروهای خودی ندارد.
نتیجه چنین وضعیتی نیز در وقایعی مانند توفان بهار امسال در تهران خود را نشان می دهد که به دلیل اثرات پارازیت ها بر سامانه های هواشناسی، پیش بینی توفان میسر نشد و دستکم 5 نفر به همین دلیل و به همین سادگی، جان خود را از دست دادند.
مخلص کلام این که:
– ارسال پارازایت، عملاً دسترسی مردم به شبکه های ماهواره ای را از بین نبرده و نمی برد و لذا از این بابت کاملاً بی فایده است.
– مردم را از نظر سیاسی نسبت به نظام بدبین می کند، پس از نظر سیاسی هم مضرّ است.
– از منظر سلامت عمومی نیز، متهم است که مردم را به انواع بیماری ها دچار می کند.
– ضمن اینکه به برخی سامانه های خودی از جمله سیستم های هواشناسی آسیب می زند.
پس عقل سالم، با یک محاسبه سرانگشتی، همه فهم و خردمندانه، حکم به حذف پارازیت ها می کند.
ارسال پارازیت، به معنای تلاش برای پاک کردن صورت مسأله است. هیچ کس نمی تواند منکر آثار مثبت و منفی شبکه های ماهواره ای بر جامعه ایران باشد. روش منطقی و آینده نگرانه در تعامل با این پدیده گریزناپذیر این است که به مردم آموزش های لازم داده شود و مثلاً به والدین آموخته شود که چگونه برخی شبکه ها را از دسترس فرزندان خود دور کنند، یا به آنها یاد داده شود که هنگام تماشای برخی برنامه ها، باید در کنار فرزندان خود باشند تا بتوانند هر جا لازم شد توضیحاتی دهند یا همان جا به سؤالات آنها پاسخ دهند، یا در مقابل برخی برنامه های ماهواره ای، برنامه های مناسب در داخل تولید شود و … ولی همه این ها وقتی که صورت مسأله با پارازیت پاک می شود، به محاق می رود و جالب اینجاست که در واقع، صورت مسأله هم پاک نشده است و تنها توهم پاک شدنش وجود دارد!
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب. نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز از آدامسهایش نمی خری. نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ای کوتاه معطلت کند. نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند !
به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که گاهی مواقع چرت می زند،
به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،
به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که با کیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی
نـخـنـــد …
نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!
که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!
آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بار می برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جار می زنند،
سرما و گرما می کشند،
و گاهی خجالت هم می کشند …
انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است
و دلی که می خندد و آشکار است.