سیاست زدگی و سیاست زدایی از دیدگاه استاد علوم سیاسی
سیاست زدایی و سیاست زدگی: محصول جوامع بسته
نویسنده: احمد بنی جمالی*
طبیعتا وقتی صحبت از سیاست زدایی می شود مقصود کنشی ارادی است که از سوی
دولت ها انجام می گیرد. این مفهوم چند مفروض را در بر دارد: یکی اینکه اگر
سیاست به مفهوم خاص آن در نظر گرفته شود می توان گفت به عمد دست به سیاست
زدایی زده است. نکته بعد این است که در این نقطه از دنیا که ما ایستاده ایم
همه حکومت ها سیاست زدایی را می پسندند و آن را انجام می دهند، چرا که به
نوعی به خلوت شدن حوزه عمومی منجر می شود. دوم اینکه طبیعتا سیاست زدایی
قصد دارد فضاهای سیاسی را مسدود کند تا امکان انتخابات آزاد، مطبوعات آزاد،
رقابت های حزبی آزاد در آن با مشکلاتی مواجه شود.
باید تعریف مشخصی
از سیاست ارایه شود. اگر منظور از سیاست به مفهوم اخص آن باشد یعنی حضور و
مشارکت در حوزه های سیاسی، حوزه های قدرت، روابط قدرت، حضور در انتخابات
و... ممکن است این فرض که سیاست زدایی درسال های گذشته یکی از انتخاب ها
بوده درست باشد اما اگر بخواهیم از امر سیاسی به معنای موسع آن یاد کنیم در
واقع می تواند حوزه های زیادی از جمله حوزه های ظاهرا خصوصی را هم
دربربگیرد و معنای سیاست را گسترده تر کند، بسیاری از کنش ها و کردارهای
فردی و حتی خصوصی ما هم رنگ و بوی سیاسی پیدا می کند.
در نتیجه به
این معنا شاید سیاست زدایی به راحتی امکان پذیر نباشد. البته تاکید می کنم
این یک حکم کلی نیست. حاکمیت در کشور ما یکپارچه نیست و دارای نیروهای
سیاسی و اجتماعی مختلفی است که در بلوک قدرت قرار دارند و هر یک ملاحظات
خود را دارند و به نحوی در سیاستگذاری تاثیرگذار هستند.
همه این
نیروها یک جور فکر نمی کنند و یک حزب سیاسی خاص نیز مورد بحث ما نیست. در
واقع یکی از ویژگی های مثبت در ایران وجود گروه های قدرت متعددی است که
هرکدام نگاه متفاوتی به حوزه قدرت و سیاست دارند و درست نیست بگوییم کل
حاکمیت در ایران به دنبال سیاست زدایی است. در واقع یک خواست عمومی در همه
حکومت ها در این نقطه از دنیا برای سیاست زدایی کردن وجود دارد اما لزوما
اتفاق نیفتاده است. وقتی شما معنای امر سیاسی را عام بگیرید سیاست خود را
در حوزه های دیگر نشان می دهد، پس می توان گفت چندان هم سیاست زدایی نشده
است.
فاصله ای وجود دارد بین اینکه ما می خواهیم این اتفاق بیفتد و
آنچه که در عمل رخ می دهد. ممکن است گفته شود به دلیل محدودیت هایی که
وجود دارد بخشی از جامعه سرخورده شده و به جای مشارکت سیاسی به سمتی رفته
است که حوزه خصوصی و سبک زندگی خود را انتخاب کند. از طرفی انتخابات ریاست
جمهوری اخیر نیز نشان داد که نظر برخی روشنفکران خیلی هم درست نیست. در این
انتخابات بخش بزرگی از طبقه متوسط شهری به صحنه آمد و از بین انتخاب های
موجود رای خود را داد و انتخاب کرد. این نشان می دهد که توده مردم در برخی
از بزنگاه های سیاسی هوشمندانه تصمیم می گیرند و عمل می کنند و ماشین حساب
هزینه و فایده آنها زودتر از برخی روشنفکران عمل می کند. می توان گفت که
توده مردم حداکثرخواه نیستند و سعی می کنند از همین حداقل های موجود
استفاده کنند تا کم کم بتوانند با تغییرات تدریجی تا حد امکان مطالبات خود
را جا بیندازند. در جوامعی که فضاهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خیلی باز
نیست برخلاف تاکیدی که بر سیاست زدایی می شود سیاست زدگی هم صورت می گیرد.
جایی که فضای سیاسی امکان فعالیت سیاسی را باز نمی گذارد طبیعتا افراد از
لحظه خروج از منزل با امر سیاسی مواجه می شوند. یعنی هر کنش و تصمیم افراد
از اتوبوس سوار شدن تا حضور در محل کار، گذراندن اوقات فراغت و حتی حوزه
های خیلی شخصی تر مثل لباس پوشیدن، روابط شخصی، گوش دادن به موسیقی، فیلم
دیدن و حتی غذا خوردن می تواند خصلت های سیاسی به خود بگیرد، چرا که معنای
سیاست به معنای اخص آن مسدود است، بنابراین خواست های سیاسی به سمت سایر
حوزه ها سرریز می کند. به ویژه اگر شرایطی وجود داشته باشد که بخواهد برای
همه این حوزه ها برنامه ریزی و تعیین تکلیف کند. اگر نقطه بحث مسائلی باشد
که اخیرا پیرامون فوت یک خواننده پاپ شکل گرفت که آن را به سیاست زدایی
جامعه ربط می دهند، به نظرم- وقتی سیاست از مجاری مرسوم خود که مطبوعات،
احزاب، انتخابات و نهادهای مدنی است اجازه حضور و فعالیت نیابد طبیعتا در
حوزه ها و فضاهای دیگر و به سبک های متفاوتی خود را نشان می دهد. این نکته
را نباید فراموش کرد که در یکی دو دهه اخیر در کل دنیا و نیز در ایران
مفهوم امر سیاسی تغییراتی داشته است و بیش از اینکه برداشتی رادیکال یا به
معنای اخص از آن استنباط شود، این خواست سیاسی در فضای عمومی و در فضای
جامعه شهری بیشتر در قالب درخواست برای آزاد بودن در جهت انتخاب سبک زندگی
خود را نشان داده است. یعنی لزوما یک کنش سیاسی به این معنی نیست که افراد
به خیابان بیایند یا حتما در انتخابات شرکت کنند یا اعتراض سیاسی کنند یا
اینکه لزوما خواهان سهمی از قدرت سیاسی باشند آن چیزهایی که در معنای
کلاسیک خود به معنای امر سیاسی معروف است. در حقیقت سیاست به معنای رادیکال
آن که دوستان چپ علاقه زیادی دارند بر آن تاکید کنند را لزوما نمی بینیم.
درخواست و مطالبه حق شهروندی در انتخاب سبک زندگی که می تواند خود را در
موسیقی گوش دادن، لباس پوشیدن و حتی سفر رفتن افراد خود را نشان دهد هم
نوعی کنش سیاسی محسوب می شود. در جوامع هم می توان با رکود سیاسی مواجه شد
به این معنا که سرزندگی سیاسی وجود ندارد یا کمرنگ شده است و هم می توان
نوعی تورم سیاسی را داشت یعنی تراکم مطالبات سیاسی جامعه که وقتی در حوزه
های فرهنگی و اجتماعی منافذی باز می شود خود را در آن قالب نشان می دهد.
این روند همیشه وجود داشته است و اختصاص به وضعیت فعلی هم ندارد، از گذشته
بوده و در جوامع همسایه ما هم وجود داشته است.
*استاد علوم سیاسی
□