طرح استانیشدن انتخابات مجلس پس از مطرحشدن در صحن علنی و البته مخالفت نماینده دولت روحانی، راهی کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس شده است. برابر ماده یک این طرح در انتخابات مجلس محدوده جغرافیایی هر استان به عنوان حوزه استانی انتخابات محسوب میشود. برابر ماده اول طرح، در صورت تصویب، من بعد حوزههای منفرد شهرستانی در استانها نداریم و به تعداد نمایندگان فعلی جمع شهرهای هر استان، نمایندگان استانی خواهیم داشت و مردم حوزههای انتخابیه فعلی باید به کل کاندیداهای استانی رأی بدهند. کاندیداها هم باید حداقل ١٥ درصد از کل آرای استان را کسب کنند یا بالاترین رأی را در کل استان به دست آورند. در بادی امر، ظاهرا تجمیع انتخاب در حوزه استانی به نفع مردم استان خواهد بود و جمع نمایندگان یک استان با توجه به اینکه نماینده کل استان هستند با دید کلاننگر به استان و مسائل آن نگاه خواهند کرد و از رقابت درونسازمانیای که امروزه باعث جلب منابع بودجهای برای یک حوزه انتخاباتی میشود، جلوگیری خواهد شد. مثلا در استانی مانند زادگاهم، کرمان که دارای ١٠ حوزه انتخابیه است و هماکنون نمایندگان هر حوزه کوشش میکنند طرحهای ملی و استانی را در حوزه انتخابیه خود جلب و جذب کنند، دیگر این تقسیمبندیها وجود ندارد و کل نمایندگان استان به عنوان ید واحده برای کل استان خدمت خواهند کرد.
این طرح میتواند در کشورهایی موفق باشد که کار نمایندگان مجلس تنها قانونگذاری باشد. متأسفانه در ایران کاربرد نمایندگی مجلس تنها به تصویب قوانین نیست بلکه مردم حوزههای انتخابیه از نماینده خود توقعاتی دارند که منابع مالی برای حوزه انتخابیه دست و پا کند به همین اعتبار است که بعضی از نمایندگان دورههای متوالی نماینده شهر خود هستند و در بسیاری از حوزهها که نماینده نمیتواند خواستههای مردم حوزه انتخابیه خود را برآورده کند بیش از یک دوره توان جلب آرا را ندارد. استانی بودن انتخابات در کشورهایی که به روش حزبی اداره میشود مطلوب است؛ زیرا مردم استان به برنامههای حزب رأی میدهند و حزب هم بهترین و شناختهشدهترین فرد را برای نمایندگی به مردم معرفی میکند. در کشوری مانند ایران که هم توقع مردم از نماینده جدای از شرح وظایف نمایندگی بوده و هم هزینه انتخاباتی برعهده کاندیداهاست، امکان انتخاب اصلح و افراد مورداعتماد محدود خواهد شد. زیرا امکان شناخت افرادی که در مناطقی از استان دارای حسن شهرت هستند در کل استان امکانپذیر نیست و بالطبع افرادی انتخاب خواهند شد که به کانون ثروت و قدرت وابسته باشند. وقتی سخن از پولهای فاسد در انتخابات و هزینههای انتخاباتی میشود تصویب چنین طرحی به باور نگارنده، راه کسانی را که قدرت و ثروت و وابستگی به قدرت و ثروت دارند، برای حضور در مجلس هموار خواهد کرد. هزینه انتخابات، امروزه که انتخابات در حوزههای شهرستانی استانها برگزار میشود، کمرشکن است. حال فرض کنید این تبلیغات در کل استان صورت بگیرد. فکر میکنید چه کسانی قادر خواهند بود از پس هزینه فعالیت انتخاباتی برآیند؟ هم اکنون داریم نمایندگانی که با آرای کمی از حوزه انتخابیه خود حتی زیر ٥٠ هزار رأی وارد مجلس شدند و به همین میزان خرج انتخاباتی داشتهاند. حالا همین نماینده وقتی باید در کل استان فعالیت تبلیغی کند، آیا امکان معرفی و تعرفه خود را در کل استان دارد؟ راه دور نرویم، همین تهران بزرگ را در نظر بگیرید. شهر تهران دارای ٣٠ نماینده است که با توجه به تعداد رأیدهندگان تهرانی، آرای کاندیداها صدها هزار رأی میشود. آیا امکان دارد نمایندگان فعلی شهریار، دماوند، فیروزکوه، ورامین، پاکدشت و قیامدشت در دوره پیشرو از پس آرای کاندیداهای تهرانی برآیند؟ با این طرح، چهرههای محبوب و شناختهشده محلی هرگز و هرگز وارد مجلس نخواهند شد مگر اینکه خود را به کانونهایی که تأمینکننده هزینههای انتخاباتی هستند، نزدیک کنند. مگر کاندیدای نمایندگی فلان شهرستان کوچک قادر خواهد بود کل سطح استان را زیر پوشش فعالیت انتخاباتی خود قرار دهد؟ بهاینترتیب مجلسی یکدست خواهیم داشت و نماینده قشر ثروتمند استانها، دیگر محبوبیت محلی و حتی بستگی قومی و قبیلهای محلی که شاخصه تعدادی از نمایندگان فعلی شهرستانها است، جا و نقشی در انتخابات نخواهد داشت.