وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

مشارکت زنان نیازی ضروری در توسعه کشور(زنان را دریابیم)

مشارکت زنان نیازی ضروری در توسعه کشور(زنان را دریابیم)

افزایش نرخ مشارکت و اشتغال زنان نیاز توسعۀ کشور


دکتر پویا علاءالدینی* نرخ نازل مشارکت زنان ایران در نیروی کار و بیکاری گستردۀ آنان تا حد زیادی متاثر از سطح پایین مشارکت در نیروی کار و اشتغال در کل جمعیت کشور است.
به رغم ازدیاد نفوس و توسعۀ شتابان شهرنشینی در ایران، اقتصاد کشور طی سالیان متمادی از رشدی نسبتاً کم (یا ناپایدار) برخوردار بوده و آن هم اغلب از طریق افزایش قیمت نفت یا سرمایه‏‌گذاری در فعالیت‏‌های سرمایه‏‌بر (در مقابل کاربر) میسر شده است.

در کل، سیاست‏‌های اقتصادی اتخاذ‏شده در ایران طی چند دهۀ گذشته نه باعث بهبود سرانۀ تولید ناخالص داخلی (به قیمت‏‌های واقعی) شده و نه توانسته برای خیل جمعیت جوان کشور اشتغال مناسب فراهم آورد. در عین حال، ترویج فرهنگ به ظاهر سنتی مردمحور (از طرق غیررسمی و رسمی و به تلویح و تصریح) و دادن اغلب اولویت‏‌های استخدام به مردان نیز تاثیرات منفی گسترده‏‌ای بر مشارکت زنان در نیروی کار و سطح اشتغالشان گذاشته است.
از این رو، علی‏رغم میزان نازل مشارکت زنان در نیروی کار (یعنی هرچند تعداد متقاضیان زن برای کار در اصل به دلایل ساختاری-تاریخی، اجتماعی-فرهنگی و سیاسی-حقوقی بسیار کم است) نرخ بیکاری آنان، از جمله نزد زنان تحصیل‏‌کرده، بیشتر از مردان است. البته بیکاری خود سبب یاس و عدم مشارکت زنان (و مردان) در نیروی کار می‌‏شود.

اما توسعۀ ایران در گرو اشتغال مناسب همۀ سرمایه‏‌های انسانی موجود قرار دارد. اگر بخش بزرگی از جمعیت که در سنین مولد قرار دارد به شکلی درست در اقتصاد کشور به کار گرفته نشود، تولید و سرمایه‏‌گذاری ناکافی و تحقق اهداف توسعه غیرممکن خواهد بود. عملاً نیز اقتصاد و جامعۀ ایران به شدت وابسته به درآمدهای نفتی و واردات از یک سو و کم‏‌توان در دست و پنجه نرم کردن با چالش توسعه از سوی دیگر است.

حال اگر هدف را توسعۀ کشور قرار ندهیم، کاهش نرخ مشارکت در نیروی کار، یعنی تعداد کمتر متقاضی کار، به ظاهر ابعاد مشکل بیکاری را کوچک‌تر می‌‏سازد (یعنی بخشی از صورت مساله را پاک می‌‏کند). احتمالاً تداوم موانع فرهنگی و به ظاهر سنتی اشتغال زنان خالی از چنین مقاصدی نیست. حداقل آنکه عدم جدیت دولت در کاهش موانع اشتغال زنان با تکیه بر گفتمان فرهنگی نقش سنتی آنان در جامعه و خانواده مشکل بیکاری را به شکلی مقطعی و معیوب کوچک می‌‏کند. البته خود گفتمان فرهنگیِ نقش سنتی زنان در جامعه و خانواده فاقد پشتوانۀ منطقی و درک درستی از رابطۀ فرهنگ و اقتصاد ایران در ادوار قبلی است. اولاً در یک قرن پیش اکثر مردم ایران ساکن روستا و تقریباً همه بی‏سواد بودند و در عین حال زنان روستایی نقش برجسته‏‌ای در تولید داشتند. به سخن دیگر، قبل از دوران مدرن، اکثر زنان ایرانی به رغم فقدان تحصیلات در شمار شاغلان قرار می‌‏گرفتند.

برخی تحلیل‏گران با برجسته ساختن موضوع کاهش نرخ رشد جمعیت ایران در سال‌های اخیر ترویج دیدگاه‏‌های فرهنگی غیرمشوق اشتغال زنان و تمهیدات تبعیضی را توجیه می‌‏کنند. به زعم آنان، حضور کمتر زنان در بازار کار یا خروج زود رسشان از آن نه تنها فرصت‏‌های شغلی مردان را افزایش می‌‏دهد، بلکه موجب افزایش تمایل خانواده‏‌ها به فرزندآوری می‌‏شود. اما این طرز فکر منطق درستی ندارد.
در واقع، در ایران، به رغم میزان بسیار کم مشارکت زنان در نیروی کار (که در چند دهۀ اخیر هم افزایشی نداشته)، نرخ باروری کاهش یافته و حتی کمتر از کشورهایی شده است که میزان فعالیت اقتصادی زنانشان بسیار بیشتر از ایران است. مثلاً نرخ باروری کل در ایران کمتر از فرانسه و آمریکا است، در حالی که میزان فعالیت اقتصادی زنان این دو کشور بسیار بیشتر از زنان ایران و نزدیک به مردانشان است. همچنین، کیفیت تربیت فرزندان در کشورهای توسعه‏‌یافته بدون شک پایین‏‌تر از ملل کمتر‏ توسعه‏‌یافته مانند ایران نیست.

پس ادعای کاهش نرخ باروری و بروز آثار منفی بر تربیت فرزندان به سبب افزایش فعالیت اقتصادی زنان در جامعۀ ایران یا امکان افزایش نرخ باروری و ارتقای کیفیت تربیت فرزندان از طریق نگه داشتن زنان در خانه اساس درستی ندارد. احتمالاً، قضیه برعکس و سطح پایین اشتغال زنان در ایران خود موجب کاهش باروری است.
اگر اشتغال زنان که نیمی از جمعیت مستعد فعالیت را تشکیل می‌‏دهند افزایش یابد، وضع اقتصادی خانوار‌ها بهتر و امکانات بالقوۀ فرزندآوری و تربیت کودکانشان بیشتر خواهد شد. مثلاً وقتی زنان تحصیل‏کرده (که بیشترین میزان بیکاری هم در این گروه مشاهده می‌‏شود) موفق به احراز شغل مناسب شوند، نه تنها بخش بزرگی از هزینه‌‏هایی که مملکت برای آموزششان کرده هدر نمی‌‏رود، بلکه می‌‏توانند همراه همسرانشان در فراهم آوردن شرایط اقتصادی مورد نیاز برای تشکیل خانواده و پرورش فرزندان سهم داشته باشند؛ به خصوص اگر برنامه‌های ویژه، دقیق و موثری برای کمک به زنان شاغل و همسران‌شان جهت نگهداری از کودکان و ایجاد انگیزه در آنان به داشتن فرزند صورت‌بندی و اجرا شود (از قبیل تمهیدات دولت‌های رفاه گستر کشورهای شمال اروپا).
متاسفانه اکنون اوضاع نقریباً برعکس است و زنان جوان تحصیل‏کرده از یک طرف قرار نیست نقش چندانی در کسب درآمد برای خانواده داشته باشند و از طرف دیگر به دلیل ارتقای تحصیلاتشان توقعات اقتصادی بسیار بیشتری هم دارند؛ یعنی بار اقتصادی بالقوه‏‌ای که بر دوش مردان جوان و مستعد ازدواج قرار گرفته دوچندان شده و احتمالاً بسیاری از مردان و زنان جوان را از تشکیل خانواده یا داشتن فرزند باز داشته است.

گمان نمی‌‏رود کسانی که نگران افزایش سن ازدواج و کاهش نرخ باروری در کشور هستند بخواهند دختران و زنان ایرانی را محروم از تحصیل و محکوم به بی‏‌سوادی یا کم‏‌سوادی کنند. خوشبختانه کمتر کسی در جامعۀ ایران حامی چنین دیدگاه‏‌هایی است. پس بهتر است راه حل را در اتخاذ سیاست‏‌هایی جست که پیش‏نیازهای توسعۀ کشور را، از جمله افزایش قابل ملاحظۀ نرخ مشارکت در نیروی کار و اشتغال مردان و زنان هردو، فراهم سازد. سیاست‏‌های فرهنگی و اجتماعی نیز باید حامی و تسهیل‏‌گر چنین سیاست‏‌های اقتصادیی باشند.

* دانشیار گروه برنامه‌‏ریزی اجتماعی دانشگاه تهران


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.