دکتر سعید نیاکوثری و دل نوسته ای برای خسرو آواز ایران استاد محمد رضا شجریان(برای سلامتی استاد بزرگ آوازدعا می کنیم)
دلنوشته یک موسیقیدان: بغض موسیقی ملی ایران با پیام نوروزی خسرو آواز شکست
دکتر سعید نیاکوثری موسیقیدان ، آهنگساز و پژوهشگر استان فارس در دلنوشته ای فــّــر ماندگار ، آوای همایونی و صلابت صدای استاد شجریان را ستود و برای خسرو آواز ایران آرزوی شفا و تندرستی کرد.
به گزارش ایرنا در این نوشتار چنین می خوانیم : عقاب تیز پرواز و بلند آوازه ی آواز ایران ،در نخستین طلیعه بهار،از حال خویش گفت و دلهای بسیاری پریشان کرد.صلایی که با صلابت از دلی پر شور و جانی آگاه بر خاست و چون زخمه ای بر دستان ساز شکسته هنر بنشست تا در سپیده فروردین ،از نای مرغ سحر ناله ها بر آرد و با آه شرر بار اهل هنر ، دیگر بار قفس تنگ کم لطفی ها را به شعله کشد، باشد که در بهاری نه چندان دور،شرم کهنه زمستان بر زغال تعصب دگم اندیشانی نشیند که از هنر عاری اما در شکستن حرمت آن بسیار بی پروا و جری هستند.
داستان رنج و تعب موسیقی و دردِ محنت هنرمندانی که قلم به راستی نگاشتند و قدم به صدق برداشته اند،سرگذشت تازه ای در تاریخ فرهنگ و هنر نیست.
سرنوشت اندیشه های متعالی و تاوان بزرگی روحهای سترگ است که همواره آزرده گزند تنگ نظری حاسدان باشند و زخمی بیداد حاقدانی که تاب آفرینشهای هنری ندارند و سخت بیمناک طراوت شاخسار فرهنگ اند. آنان که درکویر تفتیده اندیشه هایشان،جز گز و تاق حقارت نروید و خارای احساس دگم شان را جز خرق تعصب راه نیابد.
از خدنگ قلمهاشان جز تیر ملامت نگریزد و از جام اندیشه هایشان جز شوکران نفرت نریزد و عجبا که چه خرسندند که نایره کلامشان،بوستان هنر را به خاکستر نشاند و تیغ قلمشان،قامت فرهنگ را تبر زند ، بی پروا از لعن تاریخ و دلخوش به برگ ریزان پائیز. اما هنر را از این طوفان سهمگین چه باک؟ که در هر عصر و روزگاری،هنرمندان راستینش جان به شعله های او افروزند و مشکات دل به بارقه های آن روشن بدارند.نه از بیستون محنت گریزند و نه از فتنه کباده کش های حقیر هراسند.
از باده صبر جرعه می نوشند و از مجمر عشق شعله بر می گیرند، نشان میخانه وحدت را در کوی دلدادگی جویند و هفت وادی عشق را در پرده دستان ساز پویند. چون صبا افتان و خیزان میروند تا کوی دوست. و در این سلوکِ معنا از پیر ادب ،غزلها به امانت گیرند و ازملال تیه طریقت، مثنوی ها به عاریت، تا سیمرغ الحان جانشان بر بلندای قاف معرفت ،گنج ایقان یابد و صدف وجودشان از ترنم باران هنر درّ سعادت.
و چنین است که مردان هنر ، قلندران طریقت و خنیاگران نغمه دوست، بی اعتنا به زخارف دنیا ، بی پروا از دام محیلان و بی نیاز از مکنت دوران رو به وسعت بیکران هنر آرند تا کام جان از چشمه های روشن حیات سیراب دارند ، چتر فرهنگ بر سر گشایند و طیب طرب از شاخسار موسیقی گیرند.
شاهبال اندیشه در آبی بیکران موسیقی بگسترانند و مشام جان از نفحات صبح فرهنگ تازه دارند و این قصیده بلند، در پیام کوتاه خسرو آواز سروده شد تا در انبوه غمی که جان دوستدارانش را بخست و بغضی که در گلوی موسیقی ملی شکست، نوید فرداهای روشن به شب نوردان خستگی ناپذیری دهد که جوهره فرهنگ ملی را پاس می دارند ، شکوه موسیقی ایرانی را ارج می نهند و در فرا داشت آن مجدانه می کوشند.
بی گمان آنها که شور شیدایی هنر در دل دارند و با تاریخ فرهنگ این سرزمین دمساز بوده اند،با فراز و فرودش همراه و با بهار و پائیزش همگام،به خوبی می دانند،میراث گرانسنگ فرهنگ و ودیعه ی گرانبهای هنر با چه زخمها و رنجهایی پاسداری شده است.
پای هر آفرینشی بدیع و پشت هر اثری فاخر،چه خون دلها که خورده شد تا امروز بهاری چنین دیبا و فریبا بر شاخسار موسیقی ملی بر دمد ، آری اینک بوستان هنر جلوه گاه بهاری است که شاخسار فرهنگ را با شکوه وصف ناپذیر دولت جاوید موسیقی ملی ایران آراسته است.شکوهی جاودان ، فرّی ماندگار و دولتی فرخنده که بر هر شاخه سبزش،بهاری تازه می خندد و دست باغبان پیر می بوسد.
دریغا در چنین بهاری لطیف و زیبا ، که نسیم هنر،عطر جانبخش موسیقی را در فضای فرهنگ مان می افشاند و آوای همایونی مرغان چمن، اوج نغمات موسیقی ملی را در گوشه های دستان پرده به پرده به تصویر می کشد، باغبان در کوتاه حدیثی از مهمان پانزده ساله ای سخن گفت که سالها در سرای سکوت او به عزلت نشسته و با نوای جانش در آمیخته .میهمانی که دیگر آن همه سکوت را تاب نیاورد و در آغازین ساعات بهار همراه با بغض موسیقی ملی شکسته شد تا حدیث تلخ مردان بزرگ موسیقی که پای سپیدارهای فرهنگ این مرز و بوم رنجها کشیدند و لب به دندان گزیرند،قامتشان تیشه خورد اما پای عمران عمارت هنر ایستادند و شرافتمندانه سالها عمر و سلامت خود را فدیه آستان هنر کردند را فریاد زند.
اینک بر هر شاخساری که هزار دستان به نغمه پردازد، با دعای شب خیزان ناله ها برانگیزد: ای شکنج گیسویت،مجمع پریشانی ، جمع کن به احسانی ، نغمه پریشانی....محتسب نمی داند، قدر خسرو آواز...مرغ آشنا داند ناله سحرگاهی... در بهار شور انگیز، ساز دل تمنا کرد، صحت همایونی،از خدای رحمانی.
* دکتر سعید نیاکوثری : موسیقیدان و آهنگساز برجسته شیراز