زندگی بهتر با 18 اصل استاد ملکیان
نیلوفر:
زیستنی معنوی و عقلانی، آرزویی است که بسیاری از انسان ها در جست و جوی
آن هستند. در روزگار ما استاد مصطفی ملکیان در ترسیم و بیان ابعاد نظری
چنین زیستنی و شیوه حصول به آن، کوشش های زیادی کرده است که حاصل آن
سخنرانی ها، مقاله ها و کتاب هایی است که معنابخش بسیاری از ساعات زندگی
مخاطبانش بوده است. متن حاضر 18 اصل راهنما برای زندگی بهتر است که توسط
استاد ملکیان نوشته شده است:
باید:
1)
عشق بورزم، یعنی به دیگران نیکی بی حساب و کتاب(هم به معنای بدون محاسبه
گری و هم به معنای بی حد و حصر) بکنم تا شادی ژرف نصیب ام شود.
2) زندگی این جایی و اکنونی داشته باشم تا هم از سلامت روانی بیشتر و هم از کمال اخلاقی بیشتر بهره مند شوم.
3) به ارزش داوری های دیگران به کلی بی اعتناء شوم تا به خود شکوفائی کامل دست یابم.
4) تا می توانم به خودام
وفادار باشم، یعنی به رویای شخصی خودام پشت نکنم، هر چند این پشت کردن
مطلوب های اجتماعی برایم به ارمغان آورد.
5) هرگز به حل مساله ی نظری ای نپردازم که حل آن در عمل من هیچ تاثیری ندارد، یعنی به من ربطی ندارد.(حکمت «به من چه؟»)
6) از زندگی اصیل، یعنی خودجوشانه و خودانگیخته دست نکشم، یعنی خودام باشم و ساده و طبیعی زندگی کنم.
7) بدانم که به عمیق ترین معنای کلمه، تنهایم.
8) در غوغا و هیاهوی زندگی فقط به ندای آرام و آهسته وجدان اخلاقی خود ام گوش دهم.
9) خودام را هر چه بیشتر بشناسم و بیش از احوال هر کس دیگر احوال خودام را بپرسم.
10) هدفم را فقط اصلاح خودم قرار دهم و بدانم که فقط در نتیجه ی این کار دیگران را ، کمابیش، اصلاح می کنم.
11) بدانم که فقط تغییر و اصلاح خود هم ممکن است و هم مطلوب.
12) خوبی زندگی را بر خوشی زندگی ترجیح دهم.
13) بزرگترین کاری را که می توانم بر عهده گیرم، نه کاری بزرگتر از آن را، و نه کاری کوچکتر از آن را.
14) بدانم که همه چیز ناپایدار و گذرا است، چه خوشی ها و چه ناخوشی ها.
15) هرگز از صداقت (= مطابقت
پنج ساحت باورها، احساسات، عواطف و هیجانات، خواسته ها، گفته ها و کرده ها
با یکدیگر)، تواضع (= در خوشی ها خود را دیگری انگاشتن)، و احسان( = در
ناخوشی ها دیگری را خود انگاشتن) دست نکشم.
16) چنان زندگی کنم که گویی
در یک قدمی مرگ ام، یعنی در هر لحظه مشغول به کاری باشم که اگر در همان
لحظه مرگ درسد نه احساس پشیمانی کنم، نه احساس اندوه و نه احساس حسرت.
17) فقط به وقت ضرورت و به قدر ضرورت سخن بگویم.
18) اهل آرامش به هر قیمتی نباشم.
مصطفی ملکیان
بت های اندیشه
تفکر بدون پیشداوری
نویسنده: دکتر سعید اسلامی*
به زبان ارسطویی نطق یا اندیشه حد فارق انسان با موجودات دیگر است. لیکن
همین اندیشه در کاربست خویش رهزنان و بت های بسیار دارد. گرچه امروزه از
این پدیده به عنوان محصولات گفتمانی یاد می کنند. اما فرانسیس بیکن
(1626-1561) می گفت:
پژوهنده حقیقی کسی است که هم روش دقیق پژوهش را بداند و به کار بندد و هم از پیشداوری ها آزاد باشد. از این رو او خطاها و موانع پژوهش را «بت» نامید. سپس
بت های پژوهش را به چهار دسته تقسیم و سپس آنان را بت قبیله، بت غار، بت بازار و بت های نمایش نامگذاری کرد. مراد بیکن از بت قبیله خطاهایی است که بنیادش در طبیعت انسان است. بت غار به خطاهایی اشاره دارد که بنیادش در طبیعت فردی تربیت و دلبستگی شخصی است. بت بازار به عقاید نادرست و ناسنجیده و همچنین به واژه های گمراه کننده برمی گردد. بت های نمایش رمز سیستم هایی است که ساخته شده و نظریه هایی است که پرداخته می شود و سازندگان آن ساخته های خود را حقیقت می گیرند و به دیگران می نمایانند. (نقیب زاده: 1374: 38:) بیکن مدعی است این بت ها که بنیاد خطاها هستند ما را به فلسفه های غلط می کشانند، لذا راه نجات از این بت ها رو کردن به خود پیشامدهای واقعی است. او می گوید برای پی بردن به حقایق کارها از یک سو باید از داده های تجربی آغاز کرد و از سوی دیگر آن داده های تجربی را به نیروی اندیشه منظم کرد. از این رو بیکن کسانی را که فقط به گردآوری اطلاعات می پردازند «مورچگان» می نامد وکسانی که تنها اندیشه خود را به کار می برند «عنکبوت» می خواند. او نتیجه می گیرد که تنها زنبور عسل کار درست را انجام می دهد، چرا که با مکیدن شیره گل های طبیعت با کار خود آن را به عسل تبدیل می کند. او گروه مورچگان را «جزمی» و عنکبوتیان را استدلالی می داند. لیکن زنبوران عسل راه میانه در پیش می گیرند. آنها مصالح طبیعت را به نیروی خود دگرگون می کنند... یعنی پیوند تجربه دقیق وهمچنین اندیشه هدایت شده با اتکا به روشی که بیکن از آن با عنوان روش «تفسیر طبیعت» یاد می کند. او بر این باور است که تنها با چنین روشی است که می توان به دور از پیشداوری به شناخت رسید....
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی*