کندوکاو
چرا ایرانیان کمتر کتاب می خوانند؟
نویسنده: علی اصغر سیدآبادی
![]() |
قالیباف: با تفکیک جنسیتی مخالفم
اعتماد| محمد باقر قالیباف، شهردار تهران روز گذشته اعلام کرد با تفکیک
جنسیتی مخالف است. این در حالی است که حدود دو ماه پیش و بعد از بخشنامه
پرحاشیه شهرداری در مورد «تفکیک جنسیتی» او در نماز جمعه تهران با اشاره به
«غیرت دینی» از لزوم جداسازی کارمندان زن و مرد شهرداری با هدف تکریم زنان
گفته بود.سخنان قالیباف اشاره یی مستقیم به تفکیک زنان از مردان بود. اما
او هیچگاه زیر بار این «واژه» نرفت و بعد از آن بارها تاکید کرد که منظور
من جدا کردن زنان از مردان نبوده است. اما هر چه بود سردار چراغ اول را
روشن کرده بود. این بار نوبت برخی از شهرداران مناطق مانند شهردار منطقه 7 و
گروهی از دیگرمدیران شهری بود که با تایید سخنان رییس خود، چند گام جلوتر
از وی بردارند و تفکیک جنسیتی را در دستور کار خود قرار دهند. این موج که
روزبه روز گسترده تر می شد این بار به کرسی نشینان مجلس نیز کشیده شد.
نمایندگان مجلس در نامه یی در این خصوص با اعلام حمایت از تفکیک جنسیتی در
شهرداری، از دولت خواسته بودند این رویه را در سایر ارگان ها و سازمان های
دولتی نیز رعایت کنند. نامه یی که بعدها برخی از امضاکنندگان آن اعلام کرده
بودند که تحت شرایطی خاص و جو حاکم آن را امضا کرده اند. اما بازهم این
پایان ماجرا نبود. چند روز بعد قائم مقام وزارت کار طی نامه یی به انتقاد
از شهرداری این اقدام را مغایر کنوانسیون های جهانی دانست. این نامه که
گویا به مذاق طرفداران شهردار تهران به هیچ عنوان خوش نیامده بود، بهانه یی
شد برای هجوم به دولت و وزیر کار. هجومی که در نهایت با نامه کدخدامنشانه
وزیر کار کم فروغ شد و اندک اندک به فراموشی سپرده شد ولی گویا قرار نیست
این داستان به این زودی ها تمام شود چرا که آقای شهردار هر از چندگاهی
دوباره خود با طرح این موضوع به آن دامن می زند. قالیباف که روز گذشته در
جمع اساتید بسیجی مشهد بوده با بیان اینکه «موافق تفکیک جنسیتی نیست»
دوباره این سوژه را به صدر اخبار رسانه ها بازگرداند: اظهارنظری که برخی آن
را تکراری و گروهی دیگر عقب نشینی ملایم سردار معنا کرده اند.
چرا علم و فرهنگ را نشانه رفته اند؟
اگر اظهارات سال گذشته نامزدهای ریاست جمهوری را مرور کنیم به روشنی می
توان دید که حجم بزرگی از دیدگاه های بیان شده آنان حول و حوش مسائل اصلی
مردم یعنی اقتصادیات و امور اجتماعی و با توجه به شرایط خاص ایران به حوزه
سیاست خارجی مربوط می شد. دولت تدبیر و امید نیز بر همین اساس راهبرد اصلی
خود را بر حل مشکل خارجی، رفع تحریم ها و نیز بهبود وضعیت اقتصادی مردم
قرار داد. اقتصاد و سیاست خارجی دو زمینه یی بودند که در دولت اصولگرایان
افراطی وضع بسیار ناهنجاری پیدا کرده بودند. در عرصه خارجی رفتارهایی کردند
که بهانه هایی را برای دشمنان این مرز و بوم فراهم کرد تا سیاست تحریم را
عملیاتی کرده و به پیش ببرند. در عرصه اقتصاد نیز با سیاست های غلط کاری
کردند که با وجود درآمد های نجومی نفت، رشد اقتصادی به حدود منفی شش درصد
رسید و تورم نیز مرزهای ؟درصد را درنوردید و وضعیت اشتغال نیز نا بسامان
شد و از همه بدتر رواج فساد سازمان یافته یی بود که در آن دولت شکل گرفت و
بنیان های اجتماعی را نشانه گرفت و شد آنچه شد. اکنون این پرسش مطرح است که
طرفداران دولت پیشین در مجلس چرا به جای پرداختن به عملکرد دولت در زمینه
اقتصاد و امور اجتماعی که مهم ترین مسائل مبتلابه جامعه است، فشار اصلی را
روی دو حوزه دانش و علم و نیز فرهنگ گذاشته اند؟ شاید این مساله برای هر
ناظر بیرونی قدری عجیب بیاید ولی واقعیت این است که حوزه های فرهنگ و دانش
تبدیل به سیبل طرفداران دولت پیشین شده اند. علت چیست؟ پاسخ های گوناگونی
را می توان برای این پرسش مطرح کرد. از جمله اینکه گفته شده این دو حوزه
بهترین زمینه برای کاسبی از فتنه هستند.
در حالی که در موارد دیگر
شرایط برای کاسبی فراهم نیست. یا اینکه گمان می کنند این دو عرصه جزو
اولویت های دولت نیست پس راحت تر می توانند به آن حمله کنند و با دفاع
قدرتمندی هم مواجه نشوند یا اینکه گمان می کنند حمله به این دو زمینه باعث
جمع آوری نیروهای بیشتری پشت سر حمله کنندگان خواهد شد. اگرچه هر کدام از
این پاسخ ها می تواند شواهد و قرائنی را در خود داشته باشد ولی به نظر می
رسد که علت اصلی چیز دیگری است. علت ضعف مفرط جناح مذکور در این دو زمینه و
کوشش آنان برای تخریب آن به هر قیمتی است. در زمینه علم و دانش مساله
بسیار روشن است. در شرایطی که چند میلیون دانشجو داریم و بیش از 200 هزار
نفر در آزمون های سطوح بالاتر از کارشناسی شرکت می کنند، چرا باید افرادی
را با معدل ؟بورسیه کرد؟ روشن است که این گروه در میان این صدها هزار نفر
از داوطلب، حتی به تعدادِ اندک، افرادی با معدل بالای ؟ندارد که آنها را
بورسیه کند و لذا دست به تغییر ضوابط و اعمال سلیقه می زند. در زمینه علوم
اجتماعی می توان به سیاهه کتاب ها و یادداشت های مقالاتی که در این زمینه
نوشته می شود، مراجعه کرد تا دید که این گروه افراطی تا چه حد فقیر است. با
فلسفه هم که کمابیش نوعی دشمنی پیدا کرده اند و حذف آن را در دستور کار
خود قرار داده اند. حتی در زمینه آموزش موضوعات فرهنگی و هنری هم دست آنان
خالی است. در زمینه فرهنگ نیز وضع همین طور است. کتاب های آنان به جز موارد
استثنا به واسطه خرید های دولتی با بودجه های خاص فروش می رود، سقف فیلم
آنان هم فیلم هایی است فاقد مضامین عمیق و صرفا برای پر کردن اوقات فراغت،
از موسیقی و تئاتر و هنرهای تجسمی هم که به دلایلی بیرون هستند. در حوزه
رسانه چه چیزی می توان گفت تازگی داشته باشد. رسانه های خصوصی آنان هتاک،
رانتی و متکی به حمایت های ویژه هستند، رسانه های عمومی آنان هم با وجود
داشتن امکانات وسیع و گسترده، قادر به رقابت با سایرین نیستند بنابراین
چندان عجیب نیست که شمشیر افراطیون علیه دو حوزه فرهنگ و دانش از نیام
کشیده شود. ولی ذکر یک نکته را نباید فراموش کرد و آن اینکه اگر در هشت سال
گذشته توانستند این دو عرصه را به تصرف خود درآورند، در آینده هم خواهند
توانست. این جماعت گمان دارند که مدرک یعنی علم! و دلیل دیگر نیز مصرف کردن
ارقام نجومی در حوزه های فرهنگی برای نورچشمی های خودشان است که این پول
ها نه تنها گرهی از کار فروبسته آنان باز نکرده بلکه آنان را هرچه بیشتر به
منابع مالی وابسته و فاسدتر کرده و می کند.