وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

کتاب‌های محبوب بیل گیتس در سال 2013(مردی که سرمایه اش را جهت خدمت به انسانهای ضعیف هدیه می کند)

کد خبر: ۱۷۳۵۹۸
۰۱ دی ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۶
بیل گیتس کتاب‌های مورد علاقه‌اش در سال 2013 را به عادت هر سال معرفی کرد و آنها را در بلاگش به اشتراک گذاشت.

به گزارش آسوشیتدپرس، انتخاب‌های او شامل این عنوان‌ها می‌شوند: «پرقدرت ترین ایده جهان» نوشته ویلیام روزن، «جعبه» نوشته مارک لوینسون و «درو کردن زیست کره» نوشته واسلاو اسمیل.

«پرقدرت‌ترین ایده جهان» می‌خواهد به سئوال‌هایی از این قبیل پاسخ دهد: اینکه چطور این باور که انسان می‌تواند صاحب یک ایده باشد به وجود آمد و چطور این باور نحوه زندگی و کار انسان را تغییر داد. کتاب ویلیام روزن بررسی سرزنده و احساساتی مهندسی و پیشرفت‌های علمی‌ای است که منجر به خلق موتور بخار شد و درباره این موضوع بحث می‌کند که مالکیت عقلانی نه تنها منجر به خلق موتور بخار، بلکه باعث به وجود آمدن انقلاب صنعتی شد. برای انجام این کار، روزن تعداد زیادی شخصیت‌های عجیب و غریب از جمله فیلسوف‌های حقوقی را طرح می‌کند که به باعث پیشرفت بخش بزرگی از جامعه مخترع هزاره شدند و همچنین دانشمندانی مانند توماس نیوکومن، رابرت بویل و جیمز وات که طی سالیان به خلق و تکامل موتور بخار کمک کردند.

کتاب «جعبه: چطور کانتینر ترابری دنیا را کوچکتر ساخت و دنیای اقتصاد را بزرگتر کرد» نوشته مارک لوینسون داستان دراماتیک خلق کانتینر، یک دهه تقلا قبل از همه گیر شدن آن و همچنین عواقب اقتصادی کاهش شدید قیمت‌های حمل و نقل که کانتینری شدن به وجود آورد را تعریف می‌کند. این کتاب که در سالگرد 50 سالگی اولین سفر کانتینری چاپ شده است، اولین داستان کامل درباره پیش زمینه کانتینرهای حمل و نقل است. این کتاب همچنین نشان می‌دهد که چطور انگیزه و قوه تخیل مالکولم مک لین، سرمایه گذار بت شکن معروف کانتینری کردن حمل و نقل را از یک ایده غیرعملی تبدیل به حرکت صنعتی بزرگ کرد که قیمت حمل و نقل را در سراسر دنیا کاهش داد.

او این کتاب را تابستان نیز به عنوان بهترین کتابی که در تابستان خوانده، به دوستدارانش معرفی کرده بود.

در کتاب «درو کردن زیست کره» موضوع اصلی زیست کره است. زیست کره که لایه نازک زندگی زمین است، به حدود چهار میلیارد سال پیش بازمی‌گردد که اولین سازواره‌های ساده به وجود آمدند. بسیاری از گونه‌های مختلف تاثیرات بزرگی روی عملکرد و باروری زیست کره داشته اند، اما هیچ یک از آن‌ها به اندازه انسان‌ها تاثیر نداشته است. در کتاب «درو کردن زیست کره»، واسلاو اسمیل شرح تاثیرات و مطالبه‌های انسان از زمان پیش از تاریخ تا دنیای امروزی بر روی زیست کره را نشان می‌دهد.

گیتس روی وبلاگش دلایل انتخاب این کتاب‌ها را نیز چنین توضیح داده است: هر یک از کتاب‌های موجود در این لیست چیزی به من یاد دادند که قبلا نمی‌دانستم. اینکه چطور کانتینرها قیمت حمل و نقل کالا بین آسیا و آمریکای شمالی را تقریبا تا نصف کاهش دادند. اینکه چطور وسایل اندازه گیری پالوده پیش زمینه خلق موتور بخار را به وجود آوردند و اینکه ما چقدر به نابود کردن ماهی‌های کیسه‌ای، ماهی تون و موجودات دیگر نزیک شده‌ایم.

درسی که سریع القلم از داووس آموخت (قابل توجه مسئولین و مدیران وکارفرمایان)

کد خبر: ۱۷۸۵۴۳
۱۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۷
محمود سریع‌القم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی امسال نیز در مجمع جهانی اقتصاد در داوس سوئیس حاضر بوده و در این باره یادداشتی در فیس بوک خود منتشر کرد. 

این یادداشت به این شرح است: 

امسال، برای پانزدهمین بار به سلسله کنفرانس های داوس یا مجمع جهانی اقتصاد، دعوت شده بودم. 265 میزگرد در داوس امسال برگزار شد که طی پنج روز موفق شدم در 24 مورد که به حوزه پژوهشی من مربوط می شد شرکت کنم تا از زاویای مختلف نظام بین الملل در حال ظهور را بهتر درک کنم. در 12 مورد از این میزگردها خود نیز مشارکت داشتم. می‌توان گفت سطح یادگیری از تحولات سیاسی، ژنوپلیتیکی و اقتصادی جهان در داوس بی نظیر است. 2500 نفر کارآفرین، مدیر، سیاست مدار و دانشگاهی گرد هم می‌آیند تا با تبادل آرا از هم بیاموزند. داوس محل تصمیم‌گیری نیست بلکه کانون یادگیری و اثرگذاری است. طی یک هفته در داوس، فرصت کردم تا با ده‌ها کارآفرین، محقق و مدیر صحبت کنم و به عنوان یک دانشگاهی، نمایی مثبت از ایران عزیز به جا گذارم.

اما آنچه که مهم‌ترین درس من از داوس امسال بود در لابه لای جلسات و گفت و شنودها به دست نیامد، بلکه زمانی بود که داوس را ترک کردم. در فرودگاه زوریخ در صف تحویل چمدان ایستاده بودم که ناگهان، کسی مرا صدا کرد. هنگامی که برگشتم؛ پشت سر خود، وزیر خارجه سوئد را دیدم. این بار سوم بودکه او را طی یک هفته می‌دیدم. ضمن اینکه با هم صحبت می‌کردیم ده درصد از توجه من به این مسئله بود که ببینم کسی او را همراهی می کند یا خیر. او هم مانند دیگران در صف ایستاده بود تا چمدان خود را تحویل داده و کارت سوار شدن به هواپیما ر ا بگیرد.

باورم نمی شد. سال ها در رسانه ها خوانده بودم که مسئولین دولتی کشورهای اسکاندیناوی، مانند شهروندان دیگر رفتار می کنند و هیچ مزیتی نسبت به دیگران ندارند و حال، به چشم خودم این واقعیت را تجربه می‌کردم. من و او، چمدان خود را تحویل دادیم و مانند افراد عادی، کارت پرواز گرفتیم و چون به مقصدهای مختلفی می رفتیم از هم خداحافظی کردیم.

از آن لحظه مرتب به این موضوع فکر می کردم که کدام ساختار، قواعد و قوانینی باعث می شود تا به این حد، مسئول مهم یک کشور کم هزینه باشد. سوئد با 9.5 میلیون جمعیت، 550 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و حدود 44000 دلار درآمد سرانه، از منظر شاخص های توسعه یافتگی، جزء پیشرفته‌ترین کشورهای جهان است. این کشور، میزبان حدود صد وسی هزار نفر مهاجر ایرانی نیز می باشد.

چرا سوئد امکانات وسیعی در اختیار مدیران خود نمی گذارد؟ به عنوان مثال، بسیاری از مدیران این کشور با اتومبیل شخصی یا حمل و نقل عمومی به محل کار خود می روند. آیا این نتیجه نظام قانونی این کشور است؟ ولی همه کشورها، قانون دارند. چینی ها سخت ترین نظام های قانونی را طراحی کرده اند و در عین حال، در سال 2013 نزدیک به 182000 مسئول دولتی را به موجب سوء استفاده مالی و اداری مجازات کرده اند.

آیا وضعیت سوئد به خاطر فرهنگ، دانش و آگاهی مردم این کشور است؟ شاید اینگونه باشد. اما با استمداد از نظریه های توسعه یافتگی احتمال بیشتر را به این نکته می دهم: در سوئد ساختاری به وجود آمده که مردم فقط از دولت و حکومت، انتظار ایجاد امنیت و نظارت بر قانون را دارند. حکومت و دولت، کانون ثروت و ثروت یابی نیست. می توان دقیق‌ترین نظام قانونی را طراحی کرد ولی وقتی نود درصد ثروت یک کشور نزد حکومت و دولت است، حداقل از لحاظ نظری نمی توان در انتظار توزیع ثروت و عدالت اجتماعی نشست. توسعه یافتگی نتیجه تفکیک قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی یک کشور است. چون مردم سوئد مسئول معاش خود هستند، از حکومت و دولت بی نیازند و می توانند بدون نگرانی، حقوق اجتماعی خود را درخواست کنند و مدیران را به سمت پاسخگویی سوق دهند. همینکه انسان نیاز مالی و اقتصادی پیدا کرد، مجبور است به خاطر بقای خود، بسیاری مسایل را کتمان کند. بی نیاری بنیان آزادی است. بی نیازی بنیان رشد است. بی دلیل نیست که کشورهای اسکاندنیاوی از بالاترین سطح توزیع ثروت و عدالت اجتماعی برخوردارند. اینجاست که نظریه ها و تجربۀ کشورهای دیگر به کمک ما می آیند تا بهتر رفتار مسئول سوئدی را بفهمیم. خاطرم هست هنوز ده سالم نشده بود که پدر بزرگم که فردی کارآفرین و بسیار متدین بود، مرتب تذکر می داد: تا می توانید درآمدتان در زندگی نتیجه زحمات شخصی شما باشد. هم فکرتان مال خودتان می شود و هم تدین شما واقعی.

از سانسور فریبکارانه تا تصویر دامن خانم کارگردان! (واقعا صدا وسیما چه می کند)

کد خبر: ۱۷۹۸۵۵
۲۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۴
محمد رضا اسدزاده در خبرآنلاین نوشت:

دم خروس تان را باور کنیم یا قسم حضرت عباستان را؟ فکر کنید "عصبانی نیستم"، اما واقعا در صدا وسیما ممنوع التصویر نداریم؟ واقعا سانسور نداریم؟ واقعا مردم از پخش زنده!! مراسم دیشب جشنواره فیلم فجر از صدا و سیما عصبانی نیستند؟ این "قصه ها" البته ادامه دارد...

اما ای کاش سیاست گذاران صدا و سیمایی که باید ملی باشد، در رستاخیزی تازه و انقلاب گونه - همچون نفس های مبارک انقلاب اسلامی، از "شیار "143 یا شیارهای آزادی 1357- چه فرقی می کند؟- راهی می جستند به "چ" به چه؟ به تلویزیونی که مخاطبانش را عصبانی نمی کند و برای همه گروه های مردمش احترام قائل است و به آنها نگاه ابزاری و پاره پاره و قشری ندارد.

به چه؟ به همه قصه های نوشته شده ی دیشب برای پخش مراسم جشنواره فیلم فجر. به قصه هایی که ممکن است روزی این نسل را چنان عصبانی کند که هم از "چ" و هم از " شیار 143" عبور کنند... روزی که دیگر فریاد حاتمی کیا ها برای عبور از آرمان ها شنیده نخواهد شد و نوشته های وحید جلیلی ها علیه "قصه ها" خوانده نخواهد شد. ای کاش این دو بزرگوار و امثال اینها همان قدر که بلدند برای شیارها و قصه ها فریاد بزنند، علیه این همه سانسور و فریبکاری در رسانه ملی - که همه ضد آرمان های انقلاب اسلامی است-  هم فریاد می زدند...

آنچه دیشب به نام برنامه زنده جشنواره فیلم فجر پخش شد

آنچه دیشب از صدا و سیما به نام برنامه زنده جشنواره فیلم فجر پخش شد، نمایش تمام عیار سانسور، ریاکاری و دوچهره گی بود. اتفاقاتی که چهره ضد اخلاقی، ضدمردمی و ضد انقلابی آن در شام سالگرد پیروزی انقلاب مردمی ایران، کام مردم را تلخ کرد؛ چنانکه تصویر مشمئزکننده آن آبروی مدیریت رسانه و مشی ملی و مردمی بودن رسانه را مخدوش می کرد.
آن هم در روز پیروزی انقلابی که تاریخ ما آن را به نام ستیز با هرچه ضد آزادی و ضد سانسور و ضد دوچهره گی هاست می شناسد. عجبا که امروز همین رسانه ملی مدعی انقلاب و مبلغ آرمان های انقلابی، پیشتاز حذف مردم و نمایشگر سانسور شده است.

اول : شیوه پخش برنامه که با قطع مدام مراسم زنده، به نام خروج از سالن و سر زدن به محیط بیرونی و پخش یک مصاحبه بیهوده و مسخره انجام می شد، چیزی جز یک رفتار فریبکارانه نبود. رفتاری که به دلیل پخش نکردن حرف های هنرمندان درباره برخی فیلم ها همچون " عصبانی نیستم" و " قصه ها" انجام می گرفت.
اما مدافعان آرمان ها باید بدانند به فرض بد بودن این دو فیلم - که آنان به هزار شیوه حذف و توهین و نقد و فحش و فشار ... این فیلم ها را کوبیدند و کنارگذاشتند- آنچه منافع ملی ما را هدف قرارداده، این نوع فیلم ها نیستند بلکه رفتارهای فریبکارانه رسانه ملی ماست که در آینده باورهای نسل نو به آرمان های آزادی خواهانه انقلاب اسلامی را با خطری جدی روبرو کرده و خواهد کرد.

دوم: زشت ترین بخش این اتفاق زمانی بود که پخش تصاویر نرگس آبیار کارگردان فیلم شیار 143 روی سن را با تصاویر حضور دیگر هنرمندان زن روی سن مقایسه می کردید. همچنانکه می دانیم تصویربرداران صدا وسیما در تلویزیون موظفند تصاویر زنان را با پوشش دامن نشان ندهند و در برنامه دیشب نیز تصاویر عموم زنان حاضر با پوشش دامن یا سانسور می شد یا روی سن از نمای دور پخش می شد. اما تلویزیون در استفاده ای ابزاری از خانم نرگس آبیار، هنگام سخن گفتن او تصاویری باز و نزدیک از فضای پوشش او را به نمایش گذاشت! چرا؟ چون او درباره دفاع مقدس فیلم ساخته بود؟ چون او حرف های ارزشی می زد؟ چون او مورد توجه و سفارش برخی عناصر خودی بود؟

اگر پخش پوشش دامن در تلویزیون بد است، پس باید برای همه بد باشد و اگر نه، پس چرا ما در برنامه دیشب، تصویر هیچ زنی را از نزدیک با پوشش دامن جز او ندیدیم؟ این استفادهای ابزاری از افراد در تلویزیون - خصوصا در زمان انتخابات یا چنین برنامه هایی- بسیار رایج و شایع است و استدلال های نخ نمایشان این است که تصور می کنند با پخش اینها می توان مردم را اقناع کرد که " مردم ببینید یک زن دامن پوشیده مانتویی هم از انقلاب و آرمان های آن دفاع می کند"! حالا باز دم خروس تان را باور کنیم یا قسم حضرت عباستان را؟

سوم: همه این اتفاق زمانی زشت تر و ضد اخلاقی تر جلوه می کند که دقیقا 22 روز پیش در یکم بهمن ماه، رئیس دستگاه همین رسانه در گفت وگو با ایسنا سخن از آزادی و انعطاف در رسانه و ممنوع التصویر نبودن هنرمندان می زند!

رئیس صدا و سیما که حتما در هنگام مصاحبه با ایسنا فضا و شیوه مدیریت دستگاه زیرمجموعه اش را فراموش کرده بوده، بد نیست یک بار به عنوان "مخاطب" یا همان "مردم" به برنامه دیشب بنگرد تا فراموش نکند که هم ممنوع التصویر داریم، هم سانسور و هم فریبکاری و استفاده ابزاری.

فراموش نکند که نه فقط خیل انبوه چهره های سیاسی حق حضور در رسانه "ملی" را ندارند بلکه حتی حسین پاکدل ها و سهیل محمودی ها و ساعد باقری ها و بی شماری از چهره های علمی و فلسفی هم ممنوع التصویر هستند. دایره این ممنوع التصویرها نه فقط به خطوط سیاسی و جریان های فکری ختم می شود بلکه حتی بین کسانی که منتقد صدا و سیما در خط خودی های جمهوری اسلامی هستند، گسترش داشته و دارد.

آقای ضرغامی! واقعا دم خروس تان را باور کنیم یا قسم حضرت عباستان را؟ این قصه ها البته ادامه دارد...

از چاله خیابان جمهوری تا مدیریت جهانی (وعده های که هیچوقت عملی نمشود)

کد خبر: ۱۷۹۳۸۶
۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۴:۰۴
کنشگران اجتماعی و فرهنگی در سپهر رسانه ها کمتر در مورد جزئیات گفتگو می کنند. این امر ناشی از مسئله ای فرهنگی است.

در بررسی ویژگیهای فرهنگی جامعه مطالعه "توجه یا عدم توجه به جزئیات "در جوامع یکی از شاخص های نظریه های نوین مطالعات فرهنگی است.

با وجود اینکه ما در گذشته های دور در هنر مینیاتور را داشته ایم در حقوق بشر، منشور کورش را. در سیره نبوی توجه به جزئیات موج می زند(پیامبر هرگز در ظرف ترک خورده آب نمی نوشیدند ).

توجه به جزئیات، جزئی نگری و تعویض حاشیه با متن نیست. توجه به جزئیات به معنی دیدگاه خرد، بسته و سطحی نگری نیست. به معنی جزئی نگری و غفلت از کل نیست .توجه به جزئیات یعنی دیدن کامل یک تصویر با تمام ظرافت ها و جزئیات اش یعنی دیدن به تمامی، به کمال نه تصویری کلی مبهم و سر سری.

توجه به جزئیات یعنی وقت و زمان محدود است بهتر است بجای کل نگری غیر مفید با توجه کردن به جزئیات اطراف خود آنگونه که می توانیم بهتر زندگی کنیم.

شما در تاکسی هم وقتی در مورد موضوعی سخن می گویید در مورد کلیات می گویید و می شنوید. در مورد اقتصاد کلان در مورد سیاست هسته ای در خصوص هرآنچه در جهان می گذرد ما از بالا و کلی سخن می گوییم و تحلیل می کنیم. اگر از راننده تاکسی سوال کنیم که به نظر شما چگونه صندلی ای برای شما مناسب است، پاسخ روشنی ندارد اگر بپرسیم که بیماریهای شایع رانندگان در شهر های بزرگ کدام است و یا اینکه شما برای کاهش آسیب های شغلی خود چه برنامه ای دارید، چه ورزشی برای شما مناسب است و یا تغذیه شما چگونه باشد، سخنی نخواهید شنید. پاسخ ها باز هم کلی است.

عموم ما ایرانیان عادت کرده ایم که در گفتگو هایمان توجه کمتری به جزئیات داشته باشیم.

رسانه ها عموما توجه به جزئیات را از رسالت های نشریات زرد می دانند. جوامع دانشگاهی نیز از پرداختن به موضوعات جزئی و البته گاهی مهم ابا دارند.

کنشگران اجتماعی این روزها که آلودگی ها مسئله ای ملموس شده است به تکاپو افتاده اند تا این مسئله را از نگاه سیاسی فرهنگی و کلان بررسی کنند.

در راهروی مترو متن هایی چند خطی قراردارد که امکان مطالعه برای سیل مسافران عجول وجود ندارد. یا بعد از باجه بلیط فروشی سطل آشغالی وجود نداردو بلیط های استفاده شده منظره زشتی به وجود می آورند. اینها نشان از بی توجهی مدیران به جزئیات است.

در پارک ها قسمتی که زمین بازی کودکان است فقط یک یا دو نیمکت دارد. در حالی که این بخش از پارک شلوغ ترین قسمت پارک هاست.

مسئولین هم معمولا به چیزی کمتر از تحول بنیادین قانع نیستند. ما معمولا عادت کرده ایم مسائل را بدون توجه به جزئیات به طور کلی اصلاح کنیم و اصلاح جزئیات کارمان پیش پا افتاده و دون شان محسوب می شود.

اگر وزیر راه برنامه استراتژیک اش ایجاد دستشویی های استاندارد بین راهی باشد، تصور کنید در جلسه رای اعتماد چه اتفاقی می گیرد.

یا وزیر آموزش و پرورش برنامه اش علاوه بر اداره روتین وزارتخانه بجای تحول بنیادین. اصلاح صندلی مدارس و نهادینه کردن نحوه نشستن دانش آموزان باشد.

محققان آموزشی و بهداشتی ما پژوهشی جامع در مورد کفش مناسب برای کودکان ندارند و البته همین جزئیات است که گاه مهم می شود همانگونه که چاله ای در خیابان باعث مرگ خانمی در آتش سوزی خیابان جمهوری می شود و یا عمل نکردن سنسور نردبان.
برنامه اصلی عمرانی آیزنهاور در دولت اش ساختن بزرگراه بود او در دولت اش حدود 76000 کیلومتر بزرگراه ساخت تا این کشور امروز هم از ساختن بزرگراههای جدید بی نیاز باشد.
فرهنگ "توجه به جزئیات" در کشور ژاپن در عالی ترین سطح است. سوئیس از ژاپن هم جلوتر است. آنها ثانیه ها را به اسارت گرفته اند شاید برای ما تاخیر 5 دقیقه ای مترو یا چاله ای در خیابان مهم نباشد اما همین جزئیات باعث تفاوت کارایی مدیریت ما و آنهاست.
شما تصور کنید برنامه اجرایی رئیس جمهوری در ایران ساختن بزرگراه برای 40 سال آینده باشد. همین یک کار چه میزان از مرگ و میر ایرانیان می کاهد؟ چه مقدار از ثروت ملی را حفظ می کند
.
یکی از دلایلی که رؤسای جمهور در ایران محبوب می آیند و مغضوب می روند همین کلیات است. آنها برای تمام مصائب بشر راه حل و برنامه دارند. و با انبوهی از مشکلات در حوزه های مختلف درگیر می شوند و در تمام مناقشات حضور دارند. از سبد کالا بگیرید تا توافق ژنو و البته هم مردم. مسوؤلین گویا این نقش های متناقض را پذیرفته اند.

کاش احمدی نژاد در آن هشت سال فقط مسکن مهر را درست و با کیفیت و با توجه به جزئیات اجرا می کرد. تا یکبار برای همیشه عقب ماندگی تاریخی مسکن حل می شد. آیا او نمی توانست با 180 هزار میلیارد دلار اینکار را بکند و میراثی ماندگار از خود بجای بگذارد. اما هدفمندی ناقص. کاهش سود بانکی تغییر ندادن ساعت و مدیریت جهانی و فراموش کردن جزئیات او را مغضوب کرد.
امید که دولت تدبیر و امید به جزئیات مهم توجه کند.
 
 سید محمد مرد، دانشجوی دکتری علوم تربیتی (مدیریت آموزشی)

صل 44 به شکاف طبقاتی دامن زده است(دکتر راغفر)

دکتر حسین راغفر در گفتگو با فرارو
کد خبر: ۱۷۹۴۸۴
۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۵
فرارو- گزارشهای رسمی حاکی از سهم 16 درصدی کارمندان و کارگران در درآمدهای مالیاتی دولت است اما فعالان کارگری سهم حقوق بگیران را در درآمد مالیاتی دولت بیش از 70 درصد می دانند. این در حالی که آمار های غیر رسمی از فرار نیمی از مالیات دهندگان خبر می دهند.

با این حال بنا بر لایحه بودجه ی مصوب مجلس قرار است در سال آینده مالیات بر ارزش افزوده یک درصد بیش از قانون اخذ شود و بر این اساس مصرف کننده نهایی می بایست در سال 93 هشت درصد قیمت کالا را به عنوان مالیات پرداخت کند. 

این در حالی است که میزان معوقات بانکی در یک سال گذشته از 50 هزار میلیارد تومان به 100 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است و بنا به گفته سخنگوی دستگاه قضا هیچ عزم جدی ای برای بازپسگیری آن وجود ندارد. او حتی از یک پرونده 8 هزار میلیاردی نام برد که هیچ شکایتی از آن وجود ندارد.

دکتر حسین راغفر استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی در گفتگو با فرارو معتقد است که دولت اساسا موضوعات دیگری را بر رفاه شهروندان ترجیح می دهد و این تنها مورد نیست.

دکتر راغفر با اشاره به این نکته که بیش از نیمی از اقتصاد کشور اصلا مالیات پرداخت نمی کنند گفت: «دولت می توانست با اخذ مالیات از این افراد نظام حمایتی خود را به نفع افراد با درآمد های پایین گسترش دهد و وضع اشتغال در جامعه را بهبود ببخشد.»

این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به افزایش دو برابری معوقات بانکی افزود: «تمامی این افراد کسانی هستند که با ارتباط های پشت پرده موفق به دریافت وام های کلان می شوند و از پرداخت آن سر باز می زنند.»

وی تصریح کرد: «بازگشت منابع بانکی و اخذ مالیات از این افراد منوط به رایزنی رئیس دولت با سطوح بالای حکومتی است و رئیس جمهور می بایست بر این نکته تاکید کند که با این شرایط نمی توان کشور را اداره کرد.»

این کارشناس مسائل اقتصادی با طرح این نکته که اجرای اصل 44 به شکاف بیشتر طبقاتی و افزایش فقر و نابرابری منجر شده است گفت: «آنچه که به عنوان هدف اصلی این طرح عنوان شده گسترش فضای رقابت بوده است اما در عمل فضای ناعادلانه ای به وجود آمده است که بخش خصوصی حاضر به مشارکت نیست.»

دکتر راغفر ادامه داد: «با خالی شدن فضا از بخش خصوصی بخش های دولتی و نیمه دولتی کار را به دست می گیرند و از پرداخت مالیات طفره می روند. رانت موجود به گسترش شکاف طبقاتی دامن زده است.»  
تا زمانی که از دانه درشتها و گردن کلفتها مالیات گرفته نشود همچنان این کارمندان و کارگران زحمت کش هستند که باید مایات را نقد قبل از گرفتن حقوق به حساب دولت بریزند تا مفت خوران فراری از مالیات ثروت خود را افزایش دهند به این می گویند عدالت در پرداخت و مصرف!؟