وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

تفکر دینی اصالتاً ضدپوپولیسم است (با دقت بخوانید)

دکتر محمود سریع القلم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی یادداشتی درباره "پوپولیسم" و نسبت امام موسی با این پدیده سیاسی منتشر کرده است. 

پوپولیسم، واژه‌ای ‌است که در امریکای لاتین متولد شده و از واژه «پوپولاسم» گرفته شده است. این واژه در مقابل خردگرایی، عقلانیت و نخبه‌گرایی است؛ به عبارتی زمانی که در جامعه‌ای بخواهند درباره موضوعی تصمیم بگیرند به جای این‌که سراغ خردمندان، بزرگان فکر و اندیشه و کارشناسان و افراد دارای تخصص بروند، با توجه به مزاج عمومی تصمیم می‌گیرند. در واقع پوپولیسم یک نوع مزاج کوتاه مدت است؛ تصمیم‌گیری بر اساس آنچه که امروز و احتمالاً دیروز و شاید هم فردا می‌خواهد اتفاق بیفتد! پوپولیسم فاقد دوره زمانی است، نه با گذشته کاری دارد و نه با آینده، نه با استدلال و نه با مطالعه؛ بلکه نوعی عوام فریبی است در جهت راضی نگاه داشتن مردم جامعه برای مثلاً سه هفته آینده! یک دوره زمانی است برای این‌که گروهی یا شخصی بتواند آنچه را که در ذهن دارد پیاده کند و مردم را در یک فضای محدود زمانی، مکانی و فلسفی محصور کند تا بتواند اهداف خود و گروه خاص خود را پیش ببرد.

این مفهوم ارتباطی تنگاتنگ با دیکتاتوری امریکای لاتین دارد؛ به‌طوری که در آن منطقه رهبران سیاسی اقتدارگرا برای این‌که بتوانند حمایت مردم را در دوره کوتاهی داشته باشند به پوپولیسم روی آوردند.معمولاً پوپولیسم بی‌ثباتی بسیاری به همراه دارد. در دوران نازیسم در آلمان و همچنین در ژاپن، این وضع را شاهد بوده‌ایم. زمانی یک سیستم، یک شخص، یا یک گروه، فضاهای روانی جامعه را تحت انحصار خود در آورده و به قدری اغراق می‌کنند و مسائل را خارج از تناسب ارائه می‌دهند که می‌توانند روح مردم را تسخیر کنند و قوه استدلالی آنان را به تعطیلی بکشانند. پوپولیسم برای دنیای پیچیده امروز جریان فکری و سیاسی بسیار خطرناکی است و می‌تواند مردم یک کشور را هر چند در دوره‌ای کوتاه، راضی نگاه دارد؛ اما در واقع آینده آن کشور را تخریب می‌کند و موجب می‌شود از پیش‌بینی‌های منطقی فاصله بگیرند و وارد فضاهایی شوند که بعضاً برگشت ناپذیرند. در این مقاله تلاش شده است تا ضمن این‌که پوپولیسم به لحاظ مفهومی و نظری بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، از زاویه زندگی، اندیشه و عمل امام موسی صدر نیز بررسی شود. ضمن این‌که به این پرسش اساسی بپردازد چرا ما در فرهنگ ایرانی، یک لایه خفته و بعضاً فعال پوپولیستی داریم و گاهی اوقات تحت تأثیر این پوپولیسم قرار می‌گیریم. 

پوپولیسم در ایران حداقل دو منبع یا دو ریشه تاریخی دارد؛ نخست، «فقر اقتصادی» و دوم، «فقر فرهنگی و فکری». 

اگر سوابق کمونیست‌های ایران را طی هشتاد سال گذشته مورد توجه قرار دهید، خواهید دید که بسیاری از کمونیست‌های ایرانی از خانواده‌های بسیار فقیری بوده اند؛ از مناطق دورافتاده کشور و همراه با دغدغه و نارضایتی از اوضاع اجتماعی. آنان که از شرایط به تنگ آمده بودند در فضاهایی که خلأ وجود داشت به سراغ کمونیسم رفتند تا بتوانند آن فلسفه و چارچوب عملی خود را پیدا کنند. کمونیسم در لهستان، مانند کمونیسم در ایران عمل نکرده است، بلکه در آنجا تبدیل به جریانی اجتماعی شد؛ در حدی که از آن چارچوب، تشکل به وجود آمد و با ملی‌گرایی لهستانی مخلوط شد و در نهایت زمانی که شرایط لازم به وجود آمد، موفقیت لهستانی‌ها را برای ایجاد نظام دموکراتیک و جامعه مدنی موجب شد اما کمونیسم در ایران با پوپولیسم همراه شد؛ در تاریخ عملکرد کمونیست‌های ایرانی می‌بینیم که به میزان بسیاری به سمت پوپولیسم روی آوردند؛ چرا که ما همواره در کشور و در طول تاریخ امپراتوری ایرانی، به علت حاکمیت ظلم و ستم و سرکوب اقوام و جامعه خود دغدغه «توزیع نابرابر» را داشتیم؛ توزیع نابرابر امکانات و درآمدها و... این‌که ما ایرانیان به واژه «عدالت» علاقه مندیم، هم بعد واقعی دارد و هم روانی؛ و این از ظلمی سر چشمه می‌گیرد که در بسترهای عمیق این جامعه و تاریخ این کشور حضور داشته است. 

کمونیسم گرچه در ایران ریشه‌ای پیدا نکرد نه تنها برای کمونیست‌های ایرانی یک چارچوب فلسفی نشد بلکه بستری شد برای مبارزه با نظم و وضع موجود و علاقه آنان به این‌که امکانات کشور باید بومی شود و ما باید از جهان فاصله بگیریم. مبارزه با امپریالیسم از نوع کمونیستی در کنار لایه‌های پوپولیستی چپ ایرانی آمد و به اینجا رسید که آن نگاه‌ها حتی شاید با منطق سوسیالیستی کمونیست‌ها در ایران هم نتوانست پیاده شود و با همان سبک و سیاق احساسی ایران، این جریان کمونیستی ادامه پیدا کرد. 

اما منبع دوم که «فقر فرهنگی» است، ریشه در آن دارد که ایرانیان از نظر تعامل فکر و اندیشه با یکدیگر مشکل دارند و این مشکل به دلیل برخورداری از افکار متفاوت نیست؛ برای کشوری که از قدمت تاریخی سترگی برخوردار است، نباید تا به این اندازه سخت باشد که مردمانش دیدگاه‌هایی متفاوت را بپذیرند؛ اما مسأله «شخص» و «متکی بودن افراد به آنچه که خودشان می‌خواهند» است که این بازتاب تاریخ استبداد و شاهنشاهی در ایران است. فقدان تعامل فکری، ریشه شخصیتی و خلقی در میان ایرانیان دارد به عنوان مثال حتی در کشوری مانند چین که در آن دموکراسی وجود ندارد، مردم به راحتی دور یکدیگر جمع می‌شوند، حرف هایشان را می‌زنند، به حرف و نظر یکدیگر احترام می‌گذارند و در نهایت بر اساس یک هرم حزبی یا خانوادگی یا اجتماعی به یک نظر متمایل می‌شوند و به آن عمل می‌کنند اما متأسفانه در فرهنگ کشور خودمان به محض این‌که با یکدیگر اختلافات فکری پیدا می‌کنیم از یکدیگر فاصله می‌گیریم؛ و نتیجه این می‌شود که نتوانیم با یکدیگر کار کنیم، حزب تشکیل دهیم، تشکل ایجاد کنیم، به تفاهم برسیم، اجماع ملی ایجاد کنیم و به همین دلیل است که تاریخ انشعاب در میان هر آنچه که «تحزب» در ایران بوده بسیار جدی است. 

کسی که برای تحقق بخشیدن به باورهایش، زمان صرف کرد 
مسأله پوپولیسم بازمی گردد به تصمیم‌گیری در مدیریت و حکمرانی. ما چگونه تصمیم می‌گیریم؟ در مدیریت یک سازمان، شهر، خانواده، سیستم و در نهایت یک کشور؛ چگونه حکمرانی می‌کنیم؟ 
امام موسی صدر، شخصیتی است که 16سال کار فکری، تربیتی، عقیدتی و اجتماعی کرد و این نشان دهنده برخورداری وی از یک منظومه فکری است. اگر نگاهی به جامعه خود بیندازیم، افرادی با ظاهر دینی را می‌بینیم که عملشان در تناقض با دینداری است و عملکرد آنان به صراحت این باطن را به نمایش می‌گذارد. عملکرد امام موسی صدر بیانگر آن است که وی به‌طور جدی برای باورها و اعتقادات زمان صرف کرد و نه برای حفظ ظاهر. در آن مقطع با نظم فکری خود، برنامه‌ای عملی و علمی داشته و به دنبال کادرسازی، یا به عبارتی تربیت گروهی بوده است تا اهداف بزرگی را که در سر می‌پروراند، تحقق بخشد. امروز در جامعه ایران تحولاتی روی داده است که با آن دوره قابل قیاس نیست چرا که حتی تا همین چند ماه پیش شاهد آن بودیم که هر کسی به راحتی می‌توانست از هرم مدیریت بالا برود و اگر کسی از این مهارت برخوردار بود که ظواهری را حفظ کند و هر چند وقت یکبار حرف‌هایی را بر زبان آورد به راحتی صعود می‌کرد. ظرفیت‌ها و توانمندی‌های شخصی آنچنان معیار تعیین‌کننده‌ای در رشد افراد نبود. 

پوپولیسم در تقابل با مشورت 
پوپولیسم، ضد مشورت است و همچنین ضد تبادل فکر و با استدلال کار کردن. امام موسی صدر به‌طور دائم میان افراد و جریان‌ها در حال رفت و آمد بودند تا این‌که موضوعی را به اجماع برسانند. وی سعی می‌کرد که به ارتباط افراد با یکدیگر استحکام بخشد و این درست نقطه مقابل پوپولیسم است. امام موسی صدر تمام تلاش خود را به کار می‌گرفت تا همگی را به سمت اجماع دعوت کند. وی تعبیری دارد که در آن مخالفین خود را خطاب قرار داده است و می‌گوید: «من تحمل نخواهم کرد اگر خاری در چشم یکی از مخالفان من باشد.» 

در علوم انسانی، کسانی می‌توانند بهتر عمل کنند که از انسان، شناخت عمیق تری دارند. مستقل از جغرافیا، نظام فکری، تاریخ و ویژگی‌هایی که در یک ساختار می‌تواند باشد، فهم «خود انسان» بسیار مهم است. این‌که ما درک کنیم چرا انسان طغیان می‌کند، چرا راستگو نیست چرا خود محور است و بسیاری از چراهای دیگر. 

یکی از ویژگی‌های امام موسی صدر، انصاف وی است؛ به قول مرحوم دکتر صدیقی، جامعه شناس بزرگ کشور ما، انصاف کالایی بسیار کمیاب و خصلتی است که در میان ایرانیان ضعیف است. در این دوران کمتر کسی را می‌توان یافت، همچون امام موسی صدر از این توانایی برخوردار باشد که تمام وجوه یک نفر را باهم ببیند. به عنوان مثال، بگوید فلانی بد قول است، اما خطاط برجسته‌ای است؛ سیاه و سفید بودن ذهن ما، بسیار آسیب رسان است و موجب شده شناخت ما از افراد، شناخت ناقصی باشد. باید از روانشناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی مدد گرفت تا این خصلت را در میان خود اصلاح کنیم. انسان‌های عمیق، آنانی هستند که تفاوت‌ها را خوب می‌بینند و این خصلت امام موسی صدر بود. 

امام موسی صدر قواعد را به خوبی رعایت می‌کرد 
پوپولیسم یعنی این‌که ما در زندگی قاعده نداریم. امام موسی صدر قواعد را به خوبی رعایت می‌کرد. تشکیل حرکت‌المحرومین از کارهای با ارزش او بود که یک ویژگی غیر ایرانی و غیر خاورمیانه‌ای در آن دیده می‌شود و آن عبارت است از این‌که وی می‌گفت: «هرکس که «محروم» است؛ حال تفاوتی ندارد سنی باشد یا شیعه، مسیحی باشد یا غیر مسیحی؛ و مهم این است که به عنوان یک انسان باید مورد توجه ما باشد.» امام موسی صدر به همه افراد احترام می‌گذاشت که این خصلتی غیر خاورمیانه‌ای است و ما همه در یک جغرافیای فکری بسیار محدودی، خوب یا بد بودن انسان‌ها را مورد قضاوت قرار می‌دهیم؛ در حدی که حاضر نیستیم به دیگر ویژگی‌های فرد نیز توجه کنیم. پوپولیسم ضد قاعده است و نهایتاً بازمی‌گردد به خواسته‌های یک فرد یا گروه برای این‌که بتواند در یک مقطع کوتاهی به اهداف خود برسد.

امام موسی صدر نشان می‌داد که حداقل به صورت یک نقشه ذهنی، نگاهی دراز مدت به مسائل دارد و این در مخالفت با پوپولیسم است. ویژگی دیگری که در پوپولیسم وجود دارد این است که اگر یک سیاستمدار پوپولیستی ببیند که مردم حرف اشتباهی را می‌زنند، وی نیز با آنان همراه می‌شود برای این‌که اهداف خود را در قالب آن تعریف کند؛ چرا که خودمحوری ملاک است. در حالی که امام موسی صدر فکر و روش اشتباه مردم را با روش و مرام خود اصلاح می‌کرد و این نشان می‌دهد که وی پوپولیست نبود. 

تربیت عقلی کجاست؟ 
بنده به عنوان یک دانشجوی علم سیاست که به کشورهای بسیاری سفر کرده‌ام سؤالی همواره ذهنم را درگیر کرده است و آن این‌که ما ایرانیان در کجا تربیت عقلی می‌شویم؟ در مدارس بسیاری از کشورهای پیشرفته، صندلی دانش‌آموزان به گونه‌ای دور هم چیده شده است که آنان روبه روی یکدیگر می‌نشینند و از هفت سالگی به‌طور ناخودآگاه این آموزش را می‌بینند که سرنوشت و زندگی هر کدامشان در تعامل با دیگران گره خورده است! در این کشورها حتی از نحوه چینش صندلی‌ها استفاده می‌کنند تا تعامل انسان‌ها را به آنان آموزش دهند.

چرا که می‌خواهند انسان تربیت کنند و قوه عقلانی را تحریک کنند. تنها این نیست که معلم، داده‌هایی را به دانش‌آموزان منتقل کند، همه بنویسند، حفظ کنند و سه ماه بعد هم امتحانی بدهند و بروند! به همین علت است که من نوعی، در دانشگاه باید دائم تلاش خود را به کار گیرم تا به دانشجویان بگویم: «لطفاً سؤال کنید؛ لطفاً مرا نقد کنید و بگویید که من اشتباه می‌کنم؛ بگویید که من به اندازه کافی استدلالم مستحکم نیست؛ تمام دانشجویان به من نگاه می‌کنند و کمتر کسی سؤال می‌کند! چرا که ما ایرانیان سؤال نمی‌کنیم و هرگز جایی نبوده است که سؤال کردن را آموزش ببینیم؛ چه کسی و کجا به من یاد می‌دهد، که دوبل پارک نکنم، در صف به جلو نروم و حق کسی را تضییع نکنم؛ تربیت عقلی کجاست؟ ما در خانواده‌های خود فرزندانمان را بشدت، احساسی تربیت می‌کنیم. والدین عموماً فرزندان خود را تأیید می‌کنند و نقد نمی‌کنند. 

نقد نیز به معنای حمله کردن نیست؛ نقد به این معناست که من بگویم در چه جاهایی با «عمل» و «فکر» یک نفر موافقم، در کجا با آن مشکل دارم، و به چه دلیل؛ تا جایی که از همکاران خود در علوم تربیتی شنیده و خوانده ام، سقف تربیت عقلی انسان 12 سالگی است. به عبارتی اگر قرار است که من یاد بگیرم به کشور خود تعهد داشته باشم این آموزش باید پیش از سن 12 سالگی صورت بگیرد و نه این‌که در سن 45 سالگی به فکر فهم منافع ملی بیفتم! ایرانیان در دوجا تعهد دارند؛ نخست به خانواده‌شان و دوم،به گروهی که در آن هستند؛ من، کجا یاد می‌گیرم که به کشور تعلق داشته باشم؟! 
در چه جایی منطقی بودن را به من آموزش می‌دهند؟ در کشور ما تربیت عقلی بسیار ضعیف است. در خانواده که بسیار کمرنگ است، در مدرسه که جایگاهی ندارد، در صحنه عمومی و رسانه‌ها هم که دیده نمی‌شود! در نتیجه بسیار طبیعی است که من نوعی، احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت شوم. 

عقل یا هوش! 
بدیهی است که میان واژگان، تفاوت معنایی بسیاری وجود دارد. واژه «عقل» با «هوش»، تفاوت چشمگیری دارد. یک «هوش تحصیلی» داریم که از این نظر، ایرانیان جزو بهترین‌های دنیا هستند؛ و یک «هوش اجتماعی»، که مردم جامعه ما از این نظر بسیار با ضعف مواجهند؛ امام موسی صدر، با «اخلاق» و همچنین با «تربیت»، هوش اجتماعی را در دوره خود تقویت کرد. هوش اجتماعی ما ایرانیان پوپولیستی است. هوش اجتماعی به این معناست که جایگاه من در این جامعه چیست؟ کجاها حق ورود دارم؟ کجاها حق ندارم وارد شوم و اظهار نظر کنم؟ 

فاصله میان فکر و عمل 
یکی از برجسته‌ترین و مهم‌ترین ویژگی‌های امام موسی صدر این است که فاصله میان «عمل» و «فکر» در وی بسیار کم است. زمانی که عملکرد امام موسی صدر را مورد توجه قرار می‌دهید و وقایع را کنار یکدیگر می‌گذارید، می‌بینید که چقدر با نظام عقیدتی که وی دارد و آنچه که من و شما به عنوان مسلمان در متون دینی خوانده‌ایم، تناسب دارد. فاصله «فکر» و «عمل» در میان ایرانیان بسیار زیاد است. 

این در سیره امام موسی صدر نشان می‌دهد که وی معتقد بود نه تنها باید به صحنه اجتماعی وارد شود، بلکه خود نیز مقید بود که درست عمل کند؛ امام موسی صدر تعبیری دارد که می‌گوید: «دین نباید در قرنطینه باشد؛ دین آمده است برای تغییر.» اگر کل سیره امام موسی صدر را در یک واژه خلاصه کنیم، آن واژه «تغییر» است. او به دنبال تغییر بود و برای «تغییر»، صرفاً از سخنرانی استفاده نمی‌کرد؛ ساختار می‌ساخت و خود نیز سعی می‌کرد درست عمل کند. اگر ما در یکی دو قرن اخیر، مصلحان دینی و اجتماعی را جست وجو کنیم، چند نفر را می‌یابیم که متدین بودند، عملکردشان نیز به دین نزدیک بوده است، و از خود یک الگو بر جای گذاشته اند؟!

نپذیرفتن تفاوت ها 
یکی از ویژگی‌های پوپولیسم نپذیرفتن تفاوت‌هاست؛ پوپولیسم، همه را یکسان می‌بیند؛ انسان‌ها را در یک چارچوب مشترک می‌بیند؛ اما در منظومه فکری امام موسی صدر دیده می‌شود که هر فردی، هر گروهی، یا هر طایفه‌ای و... جایگاه خاصی دارد و او از روش‌های متفاوت در برخورد با افراد متفاوت استفاده می‌کرد که چنین کاری نیاز به حضور ذهن بسیار دارد. در برخی از نقل‌ها گفته شده است که امام موسی صدر در آن واحد، چندین مسأله را مدیریت کرده و جزئیاتش را دنبال می‌کرد، که این ویژگی‌ها همگی ضد پوپولیسم است. پوپولیست‌ها افرادی هستند که می‌خواهند همه چیز را یکسان‌سازی کنند؛ در نگاه آنان انسان‌ها یکسانند، جریان‌ها یکنواختند، و در کل، پوپولیست‌ها، یک خصلت را می‌گیرند و آن را به همه اطلاق می‌کنند. 

در روش تحقیق علوم انسانی گفته می‌شود که اوج متدولوژی در علوم انسانی این است که هر موردی را خاص ببینید و خود را قائل به آن بدانید که تا می‌توانید آن مورد را تعمیم ندهید. اگر کسی می‌خواهد به‌طور دقیق، موضوعی را بفهمد نباید تعمیم دهد، تعمیم می‌تواند شکل بگیرد اما فوق‌العاده جزئیات می‌خواهد. پوپولیست‌ها بسیار تعمیم می‌دهند بدون این‌که آن تفاوت‌ها را ببینند. 

پوپولیست‌ها به روش اعتقاد ندارند. اگر جزئیات سفرهای امام موسی صدر را به اروپا بخوانید خواهید دید که برای مردم احترام قائل بود و به فکر آنان بود. برای مشکلات مردم برنامه‌ریزی می‌کرد؛ گره‌های زندگی بسیاری را باز می‌کرد؛ سفر می‌کرد تا منابعی را به دست آورد، برای مردم هزینه کند و مشکلاتشان را حل کند؛ اما زمانی که به حوزه فکر و برنامه‌ریزی می‌رسید با بهترین‌ها مشورت می‌کرد. این مرز بین کسی است که پوپولیست است با کسی که پوپولیست نیست. کسانی که نزدیک به امام موسی صدر بودند همگی اجماع نظر دارند که وی برای هر تصمیمی با ده‌ها نفر مشورت می‌کرد و موضوعی را مدت‌ها در ذهن خود نگاه می‌داشت تا این‌که به یک جمع بندی برسد و به آن عمل کند. 

نمونه عقلانیت 
پوپولیست‌ها کسانی هستند که با دانشگاه، متن‌های علمی و نخبگان فکری کاری ندارند؛ با نظر کارشناسی کاری ندارند. این در حالی است که امام موسی صدر در کلیسا سخنرانی می‌کرد یا این‌که در دانشگاه لبنان و خلاصه این‌که وی با همه گروه‌ها ارتباط داشت و برای هر کدام جایگاهی را تعریف می‌کرد. اگر این نظام فکری را مبنا قرار دهید می‌بینید که امام موسی صدر خود یک نظام حکومتی بود؛ به این معنا که به‌طور همزمان مسائل اقتصادی، نظامی و... را پیگیری می‌کرد، فکر و مشورت می‌کرد، تصمیم می‌گرفت و با گروهی نسبتاً کوچک بسیاری از مسائل را پیش می‌برد. این بعد از شخصیت فکری امام موسی صدر که واقع بین بود و در آن مدار اهداف خود را پیش می‌برد بسیار منحصر به فرد است، چرا که کمیاب است یافتن کسی که هم مجتهد دین باشد؛ اهداف بلندی داشته باشد؛ اوضاع زمان هم او را به دایره لبنان برای عملکرد آورده باشد و در ضمن با تمام منطقه هم ارتباط داشته باشد. بنابراین این نشان دهنده آن است که امام موسی صدر نمونه عقلانیت است؛ عقلانیت نه تنها عرفی، بلکه دینی که بسیاری از کارهای بزرگ را در این چارچوب می‌توانست انجام دهد. 

تغییر در نگاه امام موسی صدر 
همچنین گفته شده است که امام موسی صدر بسیار به تغییر علاقه داشت؛ پوپولیست‌ها به تغییر علاقه‌مند نیستند و به دنبال حفظ وضع موجود و بهره‌برداری از امکانات برای منافع فردی و گروهی خود هستند. امام موسی صدر به دنبال تغییر بود و برای این کار علاوه بر این‌که عده‌ای را تربیت می‌کرد، ساختار نیز می‌ساخت و این‌ها نشان دهنده آن حدود متمایز وی با مسائل و نگاه‌های پوپولیستی است. 
و نتیجه این‌که، تفکر دینی اصالتاً ضد پوپولیسم است و پوپولیسم نشأت گرفته از استبداد تاریخی ایران و سنت‌های استبدادی انباشته شده در تاریخ ایران است.

 وپولیسم و بی‌توجهی به خرد و فکر و برنامه‌ریزی و آینده نگری موجب می‌شود که آینده را از دست بدهیم و از گذشته عبرت نگیریم. پوپولیسم در واقع چارچوب‌های منطقی تصمیم‌گیری را مختل می‌کند؛ مردم را برای یک دوره زمانی کوتاه راضی نگاه می‌دارد و منابع را تلف می‌کند و از این جنبه، زمانی که مجموعه‌ای از عملکردها، سخنرانی‌ها و ویژگی‌های امام موسی صدر را مورد توجه قرار می‌دهیم، می‌بینیم که او در دوره خود جهان را در حد عالی فهمیده است، برنامه‌ریزی کرده و قدم به قدم به دنبال اهداف عالی خود گام برداشته است. 

بنابراین نه تنها ما نظام فکری امام موسی صدر را پروسه محور و عقل محور می‌بینیم؛ بلکه این گونه برداشت می‌کنیم که وی برای هر امری قدم به قدم و با برنامه‌ریزی‌های انباشتی حرکت می‌کرد. این وجوه ذهن امام موسی صدر برای من دانشجوی علم سیاست که جهان جدید صنعتی آی تی محور را مطالعه کردم بسیار جذاب بوده است، چون هیچ کدام از این ادبیات در زمان امام موسی صدر نبوده؛ و این‌که یک فردی با دانش اقتصاد دانشگاه تهران در اوایل دهه 30 شمسی بتواند این نظم فکری را پیدا کند و این‌گونه عمل کند نه تنها در عصر خود حائز اهمیت است، بلکه می‌تواند برای همه ما در دوره‌های فعلی و آینده الگو باشد. 

منبع: روزنامه ایران

ارزیابی دکتر فرشاد مومنی اقتصاد دان مطرح کشور در مورد لایحه بودجه 93 دولت تدبیر و امید

فرشاد مومنی، اقتصاددان نهادگرا که از منتقدان سیاست‌های اقتصادی هر دو دولت گذشته و کنونی است یادداشتی در ارزیابی لایحه بودجه 93 در روزنامه شرق منتشر کرده است. بخش نخست این یادداشت از نظر شما می‌گذرد:

مساله ارزیابی لایحه بودجه در هر سه‌سطح تحلیل اقتصادی موضوعیت دارد یعنی موقعی است که ما بودجه را از زاویه مطالعات سطح خرد مورد بررسی قرار می‌دهیم. در آنجا دولت به‌عنوان یک ابرسازمان یا ابربنگاه در نظر گرفته می‌شود و با قاعده‌‌هایی که در چارچوب تحلیل‌‌های سطح خرد وجود دارد رفتار‌های این ابربنگاه را از منظر کارایی و بهینگی مورد ارزیابی قرار می‌دهیم و بر اساس آن داوری و پیش‌بینی می‌کنیم. وقتی به بودجه از منظر سیاست‌‌های سطح کلان نگاه می‌کنیم در آنجا این مساله را بررسی می‌کنیم که این سند که مهم‌ترین ابزار دولت برای اعمال سیاست‌‌های اقتصاد کلان است تا چه میزان قابلیت دارد که اهداف کلان اقتصاد ملی را برآورده کند؟

وقتی از منظر ملاحظات سطح توسعه به بودجه نگاه می‌کنیم دو همراستایی بسیار کلیدی را مورد آزمون و بررسی قرار می‌دهیم. این دو عبارتند از اینکه رویکردی که دولت در سند بودجه به‌مثابه برنامه یک‌ساله برای توسعه کشور اتخاذ کرده چقدر هم‌راستایی دارد با مسایل دورمدت کشور؟ و همراستایی دوم این است که ببینیم ساختار انگیزشی معرفی‌شده در این سند چقدر قابلیت دارد که همراستایی میان منافع فردی و جمعی را محقق کند؟

در چارچوب تحلیل‌‌های سطح خرد بر اساس آموزه فردگرایی روش‌شناختی چنین تصور می‌شود که اگر تعادل‌‌های لحظه‌ای را که دغدغه محوری مطالعات سطح خرد است رعایت کنیم و اگر منافع فردی را که (اینجا یعنی منافع کوتاه‌مدت این ابربنگاه) رعایت کرده باشیم بر اساس آن آموزه چون فرض می‌کنند که افق بلندمدت چیزی جز مجموع تک‌تک این لحظات نیست و از آنجا که فرض می‌کنند که «جمع»، هویت و اصالت ندارد و منافع جمعی هم چیزی جز منافع تک‌تک واحد‌ها نیست این دو همراستایی دغدغه‌ای ندارند اما با پیشرفت‌های نظری خارق‌العاد‌ه‌ای که در ساحت علم پدید آمده الان مفروضات بنیادی فردگرایی روش‌شناختی دیگر چندان خریدار ندارد و همگان می‌دانند به لزوم، منافع فردی را حداکثرکردن به‌معنای تحقق منافع جمعی نیست و هر تعادل لحظه‌ای هم نیروی محرکه تعادل‌‌های بلندمدت نخواهد بود.

در اقتصاد ایران به اعتباری و در کل جامعه ایران به اعتبار دیگر با پدید‌ه‌ای غم‌انگیز و نگران‌کننده روبه‌رو هستیم که در کلی‌ترین شکل آن را با عنوان «غربت اندیشه توسعه» و «غربت دغدغه‌‌های توسعه‌ای» صورت‌بندی می‌کنم. در اقتصاد‌های رانتی با سلطه نظام‌وار کوته‌نگری روبه‌رو هستیم و در اینجا منظور این است که ساختار نهادی به‌گونه‌ای سامان پیدا کرده که به‌صورت نظام‌وار ملاحظات و دغدغه‌‌های دورمدت و جمعی تحت‌الشعاع ملاحظات و منافع فردی و کوتاه‌مدت قرار می‌گیرد و افراد کوته‌نگر برای حداکثرکردن فوری منافع خود مصالح ملی را به سهولت نادیده می‌گیرند. این یک خطر بزرگ است و به اعتبار این سلطه غیرمتعارف کوته‌نگری است که با پدید‌ه‌ای به نام «پارادوکس ایران» روبه‌رو هستیم.

 منظور این است که وقتی از بیرون به اقتصاد ایران نگاه می‌کنید ملاحظه می‌کنید که همه ظرفیت‌‌ها و نهاده‌‌ها و امکانات مورد نیاز برای اینکه این کشور به توسعه دست پیدا کند وجود دارد اما وقتی به کارنامه عملی نگاه می‌کنید ملاحظه می‌کنید که مرتبا با اقتضائات شرایط توسعه‌یافتگی فاصله بیشتری پیدا می‌کنیم. بحث بر سر این است که تا زمانی که این سیطره مخرب کوته‌نگری در ایران به صورت نظام‌وار شناسایی نشود و تمهیدات نهادی لازم برای حل‌وفصل آن تدارک نشود اگر ده‌‌هابار نیز دیگر فرصت‌‌هایی از قبیل فرصتی که در هشت‌‌سال گذشته نصیب اقتصاد ایران شد و به‌طور متوسط سالانه حدود صد‌میلیارددلار درآمد ارزی داشتیم دوباره در اختیارمان قرار بگیرد باز هم آنها را تلف خواهیم کرد.

 برای اینکه ببینید این مساله چقدر معنی‌دار است شما را ارجاع می‌دهم به کیهان سوم آبان 1355، دوستان می‌دانند که چهارم آبان روز تولد محمدرضاشاه بود و او هر‌ساله روز سوم آبان مصاحبه‌ای می‌کرد و در کادر فهم خود از اقتضائات مملکت‌داری ارزیابی خود را از عملکرد گذشته مطرح و راهبرد‌هایی برای آینده معرفی می‌کرد. وی در مصاحبه‌اش در تاریخ مزبور از این تعبیر استفاده کرده بود که اگر بار دیگر چنین فرصتی نصیب ما شود (منظور جهش قیمت نفت بود) این‌بار دیگر پول‌‌های خود را آتش نخواهیم زد. شما باید تجربیات و مطالعاتی در زمینه اقتصاد سیاسی داشته باشید تا درک کنید که باید چه اتفاقی افتاده باشد که چنین فردی به این صراحت بپذیرد که آنچه اتفاق افتاده آتش‌زدن ثروت ملی بوده. در شوک نفتی آخری که داشتیم. اما مرکز پژوهش‌‌های مجلس گزارشی در مهرماه 1392 منتشر کرده و در آن می‌گوید در دوره هشت‌ساله مسوولیت آقای احمدی‌نژاد در مقایسه با دوران مسوولیت جناب آقای سیدمحمد خاتمی برای دستیابی به هر یک واحد رشد اقتصادی 500‌درصد دلار‌های نفتی بیشتر هزینه شده. این نشان می‌دهد وقتی سیطره کوته‌نگری در فرآیند‌های تصمیم‌گیری و تخصیص منابع اتفاق می‌افتد حتی فرصت‌‌ها را هم به تهدید تبدیل می‌کنیم چه رسد به اینکه با تهدید‌ها مواجهه اصولی داشته باشیم. در ادبیات توسعه می‌گوییم وقتی کوته‌نگری سایه سنگین داشته باشد به‌جای اینکه با روند‌های همگرایی و بالندگی و رشد و بلوغ روبه‌رو باشیم با روند‌های فزاینده و نگران‌کننده واگرایی روبه‌رو خواهیم شد. از این زاویه به گمان من مهم‌ترین نوع برخورد با بودجه‌‌های سالانه نگاه به بودجه از منظر مطالعات سطح توسعه است ولی با کمال تاسف آنچه من غربت اندیشه توسعه خطاب می‌کنم باعث شده تقریبا میزان اعتنای توسعه‌ای به این سند حیاتی نزدیک به صفر باشد.

 نتیجه عملی این خواهد بود که وقتی برمی‌گردید و به روند‌های گذشته اقتصاد نگاه می‌کنید، می‌بینید روند‌های واگرایی همچنان ابعاد نگران‌کننده خود را حفظ کرده و بهره‌وری را به محاق برده و توان رقابت اقتصاد ملی را ضعیف کرده و جایگاه نظام ملی را در کل جهان مرتبا تنزل می‌بخشد. فقط برای اینکه تصوری داشته باشید یکی، دو نمونه مطرح می‌کنم. ما الان با پدید‌ه‌ای روبه‌رو هستیم که عنوان بحران ملی بهره‌وری را برایش انتخاب کرد‌ه‌ام که می‌گوید در فاصله 1355 تا‌ سال‌‌های میانی دهه 1380 سهم دانش‌آموختگان دانشگاهی در ساختار اشتغال کشور 500‌درصد رشد کرده یعنی ظرفیت‌‌های انسانی که ما بالفعل به کار می‌گیریم افزایش پیدا کرده نسبت به دوره پهلوی.
در همین مدت موجودی سرمایه فیزیکی کشور بیش از سه‌برابر شده اما بهره‌وری در ایران با مقیاس TFP سقوط چشمگیری کرده است. مثال دیگر این است که اکثر اسلام‌شناسان بزرگ ما می‌گویند بزرگ‌ترین ویژگی انسان‌‌های مومن در برابر انسان‌‌های غیرمومن افق دید وسیع‌تر آنهاست. اهل ایمان باید دورنگر باشند. اما این ساختار نهادی و اقتصاد رانتی ما را در چنگال کوته‌نگری اسیر کرده. الان که توان رقابت یک مساله امنیت ملی شده برآورد‌های مربوط به گزارش‌‌های رسمی کشوری در زمینه سرشماری جمعیت نشان می‌دهد در فاصله‌ سال‌‌های 1335 تا 1385 قدرت کارفرمایی ما یک سقوط وحشتناک کرده به‌طوری که در سال 1335 هر کارفرما به‌طور متوسط 32 نفر را تحت مدیریت خود داشته. این نسبت در سال 1385 به چهارنفر رسیده است. دقت کنید این یکی دیگر از وجوه بحران ملی بهره‌وری است چرا که نشان می‌دهد مقیاس تولید در ایران شدیدا کاهش پیدا کرده و وقتی این سقوط اتفاق بیفتد تخصصی‌شدن امور، تقسیم کار عقلایی و صرفه‌‌های ناشی از مقیاس موضوعیت خود را به شکل متناسب از دست می‌دهد. 


 در سطح نظری می‌گوییم چه اتفاقی باید افتاده باشد که این فاجعه رخ داده؟ پاسخ این است که از منظر کارآیی حقوق مالکیت و هزینه مبادله چه اتفاقی افتاده؟ کلید آنجاست. روند‌های مزبور به‌وضوح نشان‌دهنده این است که امنیت حقوق مالکیت و کارایی ساختار نهادی در دفاع از حقوق مالکیت نزول چشمگیر کرده و این محصول غفلت‌‌های کوته‌نگرانه در یک دوره زمانی طولانی است. از این قبیل موارد حدود 10 روند شدیدا نگران‌کننده در زمینه واگرایی‌‌ها را شناسایی کرد‌ه‌ام و در زمانی مناسب درباره آنها سخن خواهم گفت.

 مضمون همه این حرف‌‌ها این است که وقتی دورنگری را کنار می‌گذاریم و به اکنون‌زدگی و امروز را به فردارساندن و روزمرگی خو می‌گیریم در افق‌‌های میان‌مدت و بلندمدت هزینه‌‌های بسیار سنگینی به نظام ملی تحمیل می‌کنیم. در یک اقتصاد رانتی مناسب‌ترین نقطه عزیمت برای اصلاح کجاست؟ پاسخ این است که تا زمانی که در یک اقتصاد رانتی نظام بودجه‌ریزی اصلاح نشود امکان حرکت به سمت توسعه‌گرایی وجود نخواهد داشت. باید تلاش کنیم به همه کسانی که در نظام تصمیم‌گیری و تخصیص منابع به کوته‌نگری خو گرفته‌اند گوشزد کنیم که اگر برای برون‌رفت از این شرایط کمک نکنند امنیت ملی کشور را به مخاطره خواهند انداخت.

 از این زاویه تصور من این است که اندیشه توسعه و تحلیل‌‌های سطح توسعه مهم‌ترین نیاز فکری امروز ایران است و باید امیدوار بود حالا که هزینه‌‌های کوته‌نگری نظام‌وار را پرداخت کرد‌ه‌ایم تا دیر نشده به‌هوش بیاییم. اقتصاددانان نهادگرای توسعه که با رویکرد تاریخی مسایل توسعه را دنبال می‌کنند، یکی از سوالاتی که مطرح کرد‌ه‌اند این است که با وجود آنکه در ربع پایانی قرن 18 اکثر کشور‌های اروپایی از نظر بنیه تولیدی و سطح توسعه اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی با یکدیگر همتراز بود‌ه‌اند چرا اول‌بار انقلاب صنعتی در انگلستان رخ داد؟ چرا این کشور پیشگام شد در انقلاب صنعتی؟ در آنجا با وجود آنکه نزدیک 15 عامل در مقام توضیح این پدیده مورد استفاده قرار گرفته در میان آنها متغیری که به‌عنوان ابرتعیین‌کننده مورد توجه قرار گرفته این است که دلیل این مساله این بود که انگلستان اولین کشوری بود در اروپا که در آن رفتار‌های بودجه‌ای دولت به‌قاعده و هنجار شد. برای یک فرد غیرمتخصص اصلا قابل درک نیست که توسعه فناوری چه ربطی به رفتار‌های مالی دولت دارد؟
اما در دستگاه نظری نهادگرایی که برای حقوق مالکیت نقش تعیین‌کنند‌ه‌ای برای توسعه در نظر گرفته می‌شود پاسخ اینگونه ارایه شده که دولتی که رفتار‌های مالی‌اش هنجار شده باشد اهتمام به تعرض به حقوق مالکیت مردم و بازیگران اقتصادی به حداقل می‌رسد. توضیح داده می‌شود که فراموش نکنید دولت‌‌ها امتیاز انحصاری اعمال خشونت بر اساس قانون را در اختیار دارند بنابراین وقتی کفگیر خزانه به ته دیگ می‌رسد به خود اجازه می‌دهند به سهولت به حقوق مالکیت تعرض کنند.

 به نظر من یکی از درخشان‌ترین مطالعات در این زمینه به کار احمد اشرف درباره ریشه‌یابی دلایل توسعه‌نیافتگی ایران در دوره قاجار برمی‌گردد. وی مجهز به دستگاه نظری نهادگرایی نبود ولی به اعتبار دانش عمیقی که در حوزه جامعه‌شناسی داشت، می‌فهمید که انباشت سرمایه انسانی و فیزیکی که مهم‌ترین نیروی محرکه توسعه فناوری است در یک ساختار ناامن و با یک دولت تعرض‌کننده به حقوق مالکیت چگونه دچار اختلال و چالش می‌شود.

چند سال پیش کاری را روی اقتصاد دوره رضاشاه در قالب یک پژوهش فشرده انجام دادم و نشان دادم گرچه در آن دوره بزک‌‌های شبه مدرنیستی بسیاری (به تعبیر کاتوزیان) اتفاق افتاده اما از آنجا که رضاه‌شاه به طرز غیرمتعارفی آزمندانه و سیری‌ناپذیر به حقوق مالکیت مردم تعرض می‌کرد ما از همه فرصت‌‌های آن زمان نیز برای ارتقای بنیه تولیدی محروم ماند‌ه‌ایم.می‌خواهم بگویم شکل و شمایل کنونی تعرض به حقوق مالکیت از نظر دولت از مهم‌ترین اولویت‌‌های پژوهشی ماست. وقتی آثار آن را می‌بینیم مثلا ظرفیت کارفرمایی ما به این طرز نگران‌کننده سقوط کرده یا بیش از 50‌درصد بنگاه‌‌های ایران یک نفره است، بیش از 80‌درصد بنگاه‌‌های اقتصادی دونفره است و بیش از 90‌درصد بنگاه‌‌های اقتصادی در ایران زیر پنج‌نفر است اینها به این معناست که اختلال‌های معنی‌داری در نظام حقوق مالکیت ما وجود دارد و دولت آگاه یا ناآگاه تعرض‌های مهلک به حقوق مالکیت می‌کند. به‌عنوان یک زمینه مطالعاتی شما را ارجاع می‌دهم به صفحه 412 کتاب آدام اسمیت، یعنی ثروت ملل. در آنجا در سال 1776 اسمیت تصریح می‌کند که اگر حکومتی به سمت دستکاری قیمت‌‌ها تمایل نشان دهد این حکومت فضای اقتصاد ملی را از تولید محوری دور کرده و به سمت تمایل‌های رانت‌جویانه هدایت خواهد کرد. به گمان من طی ربع قرن اخیر هیچ سمی مهلک‌تر برای توسعه ایران از رویه‌‌های شوک درمانی درباره قیمت‌‌های کلیدی نبوده. برآورد شخصی‌ام این است که کانون اصلی ضربه‌‌هایی که از این ناحیه خوردیم، این بود که شوک‌های قیمتی کانون اصلی شیوه‌‌های جدید تعرض به حقوق مالکیت است هم در مورد سرمایه‌‌های انسانی و هم در مورد سرمایه‌‌های فیزیکی.بعد از این مقدمه این مساله را مطرح می‌کنم که برآیند شوک درمانی در اقتصاد‌های توسعه‌نیافته به صورت رکود تورمی ظاهر می‌شود و رکود تورمی به‌طور همزمان هم به حقوق مالکیت مربوط به دارایی‌های انسان لطمه می‌زند و هم به سرمایه‌‌های فیزیکی و همانطور که اسمیت اشاره کرده رانت‌محوری، فسادمحوری، ربامحوری و سوداگری محوری را جایگزین تولید محوری می‌کند. اگر دقت کرده باشید در سطح نظری گفته می‌شود وقتی رکود تورمی طی دوره طولانی زمانی استمرار پیدا می‌کند با پدید‌ه‌ای روبه‌رو می‌شویم که اصطلاحا از آن با عنوان «دور باطل» رکود تورمی نام برده می‌شود.

به محض اینکه دور باطل موضوعیت پیدا کرد به این معناست که با ابزار‌های متعارف غلبه بر این رکود تورمی که فلاکت‌بار و فلاکت‌زاست، نمی‌شود برخورد کرد. وقتی دولت جدید در کشور سر کار آمد به اعتبار اینکه نقد‌های جدی و قابل‌اعتنایی به رویه‌‌های به طرز افراطی کوته‌نگرانه دولت قبلی کرده بود امیدوار بودیم آن نقد‌ها که ظاهرا منعکس‌کننده فهم آنها از ریشه‌‌های ناکارآمدی، فساد و فلاکتی است که در هشت‌ساله گذشته به ایران وارد شده باید در سند لایحه بودجه 1393 منعکس شود، با وجود اینکه سند مزبور در مقایسه با بودجه‌‌های هشت‌ساله گذشته امتیازات قابل اعتنایی دارد اما این امتیازات از منظر ملاحظات سطح توسعه به هیچ‌وجه برای عبور از دور باطل رکود تورمی کفایت نمی‌کند.

 می‌دانیم که مجموعه جدید دولت چند ماه بیشتر فرصت نداشت لایحه بودجه را تقدیم مجلس کند، بنابراین کاستی‌های جدی بودجه از منظر توسعه را حمل بر این می‌کنیم که اینها فرصت کافی نداشتند و الان از موضع صمیمیت به امید اینکه مطالبات توسعه‌خوا‌هانه وجهه همت نماینده‌‌های مجلس قرار بگیرد برخی از آنها را مطرح می‌کنیم. یکی از پاشنه آشیل‌های کارآمدسازی بودجه ما به طرز برخورد با پروژه‌‌های عمرانی مربوط می‌شود.

 با کمال تاسف، با وجود تلاش‌‌های اندک دولت، برخورد‌هایی که از سوی برخی نماینده‌‌ها صورت گرفت کاملا در کادر کوته‌نگری بود. همچنین اگر از منظر توسعه‌گرایی به لایحه بودجه نگاه کنیم یکی از مهم‌ترین مولفه‌‌ها سهم نسبی امور حاکمیتی و امور تصدی‌گری در بودجه کل است. بنا به تعریف گفته می‌شود هر قدر گرایش به توسعه در دولت بیشتر باشد باید سهم امور حاکمیتی بیشتر و سهم امور تصدی‌گری کمتر باشد.
 با کمال تاسف در سند لایحه بودجه از این زاویه آنچه ملاحظه می‌شود عکس ماجراست. امور حاکمیتی دولت در بودجه عمومی منعکس می‌شود و از آنجا که در بودجه عمومی اهتمام دولت به امنیت، نظم، سرمایه‌‌های انسانی، سلامت و زیرساخت‌های فیزیکی اختصاص پیدا می‌کند هر قدر این نوع مداخله دولت که بسترساز توسعه و ‌برانگیزاننده بخش خصوصی مولد است بیشتر باشد این باید گرامی داشته شود و هرچقدر سهم هزینه‌‌های تصدی‌گری افزایش پیدا می‌کند یعنی دولت به واسطه سهل‌انگاری‌هایی که در زمینه بهبود کیفیت حقوق مالکیت و غفلت از کاهش هزینه‌‌های مبادله انجام داده ریسک‌گریزی بخش خصوصی مولد را افزایش خواهد داد. در سند بودجه 1393 متاسفانه ملاحظه می‌شود که بودجه عمومی کشور روندی نزولی و بودجه شرکت‌‌های دولتی روندی صعودی گرفته است.


در یک دولت توسعه‌گرا واکاوی ریشه‌‌های افزایش سهم تصدی‌های دولتی مساله بسیار حیاتی است ولی ببینید چقدر تکان‌دهنده است. دو پارادوکس کلیدی را در این زمینه مطرح می‌کنم با این امید که اهل نظر مساله را با دقت دنبال کنند. تا پایان سال 1367 یعنی دوره ده‌ساله‌ای که التهاب‌های فراوان سیاسی، اجتماعی و نظامی داشتیم همواره در 10‌ساله بعد از پیروزی انقلاب سهم هزینه‌‌های حاکمیتی دولت از سهم هزینه‌‌های تصدی‌گری آن بیشتر بوده یعنی از زاویه این ملاک با اطمینان می‌توان گفت گرایش‌های توسعه‌ای هرگز تحت‌الشعاع تنش‌‌ها و تغییرات بنیادی نهادی و جنگ 8‌ساله قرار نگرفته. آنچه کاملا جنبه پارادوکسی دارد این است که در دوره 1368 به بعد دایما و فزاینده سهم نسبی هزینه‌‌های حاکمیتی کشور رو به کاهش و سهم هزینه‌‌های تصدی‌گری روبه افزایش داشته به‌طوری که در سند لایحه بودجه سال 1393 سهم هزینه‌‌های تصدی‌گری دولت تقریبا سه‌برابر هزینه‌‌های حاکمیتی شده یعنی نسبت سهم امور تصدی‌گری به بودجه کل معادل 75‌درصد است. اینکه از تعبیر طنز تلخ استفاده می‌کنم برای این است که در کل دوره 1368 تا امروزه همواره یکی از سیاست‌‌های محوری همه دولت‌‌ها خصوصی‌سازی بوده و آنچه مساله را تکان‌دهنده می‌کند این است که در هر دور‌ه‌ای که شتاب خصوصی‌سازی بیشتر شده سهم هزینه‌‌های تصدی‌گری دولت افزایش پیدا کرده.

واقعا جای تاسف دارد که نهاد‌های نظارتی، نه دانشگاه‌‌ها و نه موسسات پژوهشی بنا به اقتضائات اقتصاد رانتی هرگز به شکل بایسته‌ای چرایی این مساله حیاتی را مورد ارزیابی قرار نداد‌ه‌اند.


از زمان روی کارآمدن آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی تا پایان دوره آقای خاتمی کل واگذاری‌‌ها از دارایی‌های دولت حدود 2900‌میلیاردتومان است یعنی در یک دوره 16‌ساله. با این مقدار واگذاری‌‌ها شاخص کلی مداخله دولت از حدود 40‌درصد در سال 1368 در اقتصاد به حول‌وحوش 65‌درصد در سال 1383 رسیده. در دوره احمدی‌نژاد فقط در فاصله 1385 تا 1391 حدود 130‌هزار‌میلیاردتومان از سهام شرکت‌‌های دولتی واگذار شده. یعنی در یک دوره شش‌ساله تقریبا 40 برابر دوره 16‌ساله قبل واگذاری داشتیم. شاخص کل مداخله دولت در دولت احمدی‌نژاد از 80‌درصد هم عبور کرد و سهم هزینه‌‌های تصدی‌گری دولت در بودجه کل از 70‌درصد هم عبور کرد.
نکته مهم دیگر که از منظر ملاحظات سطح توسعه اهمیت دارد سطح قاعده‌مندی فرآیند‌های تصمیم‌گیری و تخصیص منابع است. مبنای سنجش این موضوع هم بررسی این مساله است که سهم تخصیص‌هایی که صورت و ظاهر قانونی و برنامه‌ای دارد اما عملا متکی به صلاحدید‌های شخصی است به چه میزانی بوده و چه روندی را طی می‌کند. این سهم هم از مهم‌ترین شاخص‌‌ها برای ارزیابی سند لایحه بودجه است.

برای روشن‌شدن موضوع ابتدا شما را در معرض یک بحث کوتاه نظری در این زمینه قرار می‌دهم. پیشرفته‌ترین و عمیق‌ترین نظریه‌‌های توسعه و جدیدترین آنها کل ماجرای توسعه و توسعه‌نیافتگی را با متر قاعده‌محوری در برابر شخص‌محوری و مبتنی بر سلایق شخصی‌بودن امور اندازه‌گیری می‌کنند و به این باورند که از این زاویه درهم‌تنیدگی اقتصاد و سیاست را می‌توان بهتر ملاحظه کرد. بحث‌هایی در این زمینه صورت می‌گیرد؛ مثلا می‌گویند آنچه به‌عنوان نقطه عطف تاریخ بشر محسوب می‌شود و ما اسم انقلاب بهره‌وری را روی آن گذاشته‌ایم آن عنصر محوری انقلاب بهره‌وری چه بود؟ پاسخ آن است که خود در یک تبلور مناسبات تولیدی را از شخص‌محوری نجات داد. اشخاص جای خود را به رویه‌‌ها و قاعده‌‌های غیرشخصی دادند و دیگر سلیقه‌‌ها و منافع شخصی جایگاه نداشت، علم محور شد و علم محوری نیروی محرکه انقلاب بهره‌وری شد.  مثال بعدی، انتشار کتب نظریه عدالت رالز در سال 1971 نقطه عطفی در تاریخ اندیشه بشری محسوب می‌شود سوال می‌کنند چرا اینگونه داوری می‌شود؟ پاسخ این است که رالز برای اولین بار چارچوبی از عدالت ارایه کرد که غیرمبتنی برتفسیر‌های شخصی بود اقتصاد سیاسی ایران که بیش از صد سال است پارلمان دارد و تلاش شده که از مناسبات شخص‌محور فاصله بگیریم.

با این حال باید بررسی شود که این روند چه اثر عملی در  بودجه‌ریزی ما داشته است؟ در نظام بودجه‌ریزی ایران به‌طور متوسط طی سه دهه گذشته بین 20 تا 30‌درصد کل اعتبارات بودجه به ردیف‌های متفرقه اختصاص دارد؛ یعنی ردیف‌هایی که در آنها برنامه و دستگاه مشخصی وجود ندارد و به صلاحدید شخصی است که نحوه تخصیص منابع ملی تشخیص داده می‌شود.


نکته بعدی اینکه در همین دوره زمانی سهم درآمد‌های اختصاصی دستگاه‌‌ها در بودجه بین هفت تا 16/5 ‌درصد در نوسان بوده و مهم‌ترین مشخصه درآمد‌های اختصاصی این است که چندان نظارت‌پذیر و برنامه پذیر نیست و عمدتا می‌تواند بر اساس صلاحدید‌های شخصی تخصیص پیدا کند. مورد دیگر اینکه بر اساس مفاد قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت، حدود 30‌درصد از کل اعتبارات بودجه عمومی قابلیت جابه‌جایی دارد یعنی اینکه می‌تواند تحت‌تاثیر صلاحدید‌های شخصی قرار داشته باشد. یعنی یک صورت و بزکی به نام بودجه برنامه‌ای داریم اما به قاعد‌ه‌ای که ملاحظه فرمودید بین 57 تا 76/5 ‌درصد کل بودجه عمومی کشور می‌تواند غیربرنامه‌ای و بر اساس صلاحدید‌های شخصی تخصیص پیدا کند.  
 (درود به استاد فرشاد مومنی که بدون ملاحظه و اندیشه جناحی موارد و ایرادات بودجه دولت را تحلیل می کند تا شاید روزی بودجه ریزی کشور بر اساس اصول و منافع ملی و فارغ از صلاحدیدهای شخصی تحصیص پیدا کند)

انسهانهای اینده چگونه هستند؟

طی چند دهه اخیر فیلم های علمی و تخیلی بسیاری بر پرده سینما نقش بسته است که با دادن توانایی های ابرانسانی به بشر او را مجذوب کرده و انسان را بر آن داشته تا در دنیای واقعیت برای غلبه بر محدودیت های فیزیکی خود تلاش کند.

پیشرفت فناوری طی چند سال اخیر موجب شده تا برخی از جنبه های بدنی انسان تقویت و حتی جایگزینی برای عضوهای حیاتی انسان عرضه شود.

در نسخه جدیدی از فیلم"روبوکاپ" که قرار است 12 فوریه(23 بهمن) بر پرده سینماها عرضه شود، آینده ای نشان داده می شود که در آن فناوری و انسان یکی می شوند اما کارشناسان فناوری بر این باروند عصر ظهور  این سایبورگ (انسان فناورانه) بسیار نزدیک است.


ارسال اطلاعات با اعصاب چشم
با همه چیز از لنزهای تماسی هوشمند که می توانند دید را بهبود بخشند تا روبات های پوشیدنی که به بشر قدرت ابرانسانی می دهند می توان گفت سایبورگ در آستانه تبدیل شدن به بخش بزرگی از آینده ماست.

بر اساس اظهارات "ری کورزویل" مدیر بخش مهندسی گوگل، در انسان  سایبورگ، قطعات زیست شناختی بدن ما با قطعات مکانیکی جایگزین خواهد شد و این پدیده ای است که تا سال 2100 روی خواهد داد.

وی معتقدند است فناوری خواهد توانست قدرت مغز ما را افزایش داده و به ما توانایی های ابرانسانی بدهد.

افزایش میزان هوش با فناوریبر اساس تخمین های محافظه کارانه از میزان محاسبه ای که برای شبیه سازی عملکرد مغز لازم است، می توان گفت خواهیم توانست میزان هوش را یک میلیارد برابر افزایش دهیم.

کورزویل معتقد است با توجه به قانون مور مبنی برا افزایش دو برابری قدرت محاسبه در هر دو سال، می توان انتظار داشت تعیین توالی ژنتیکی و چاپ سه بعدی که در حال حاضر به بهبود بدن های ما با فناوری کمک کرده پیشرفت قابل توجه تری پیدا کند.

برای آن دست از انسانهایی که قدرت 20/20 دید را نداریم، عصر لیزیک و دیگر جراح هایی که دید را بهبود می دهند فرا رسیده اما این اندکی از پیشرفت های علمی مورد نیاز برای بهبود توانایی انسانی است.

گوگل هفته گذشته یک لنز تماسی هوشمند برای دیابتی ها رونمایی کرد که با بررسی اشک چشم میزان قند خون آنها را اندازگیری می کند.

گوگل می گوید امیدوار است اپلیکیشن های دیگری برای لنزهای تماسی هوشمند بسازد که بتواند روزی دیگر اطلاعات زیستی فرد را نیز نشان دهد.

بسیاری معتقدند که این لنزها در نهایت به لنزهای هوشمندی منجر می شود که حاوی مولفه های رایانه پوشیدنی عینک گوگل خواهد بود و به کاربر امکان می دهد درست در برابر چشم خود یک صفحه نمایشگر داشته باشند.

از نظر تئوری، این امر می تواند به ما همه چیز بدهد از توانایی دید قابل زوم ابر انسانی تا توانایی به روز رسانی مداوم نرم افزارها در چشم.

دانش پژوهان بر این عقیده اند این لنزهای تماسی هوشمند یک چاره موقت هستند.

بسیاری مدعی اند در نهایت در آینده خواهیم تونست با استفاده از فناوری که در حال حاضر برای کمک به بینایی نابینایان استفاده می شود، اطلاعات را به طور مستقیم از طریق اعصاب بینایی ارسال کنیم.

قدرت ابر انسانی با روبات های پوشیدنی قدرت ابر انسان چیزی است که همه انسانها رویای آن را در سر می پرورانند و به لطف فناوری، بشر در مسیر این راه قرار گرفته است.

در حال حاضر روبات های پوشیدنی پایه وجود دارد که می تواند به افراد مسن و معلول در راه رفتن کمک کند؛ روبات های پوشیدنی که ما را در دستیابی به قدرت ابر انسانی یاری خواهد کرد.

یک ابزار روباتیک ابداع شده توسط دانشجویان مهندسی می تواند به کاربر کمک کند تا 18 کیلوگرم بار را حمل کند.

کاربر می تواند با این بازوی روباتیک، یک کودک را از زمین بلند کرده و احساس برداشتن یک فنجان چای را داشته باشد.

بازوی تیتان، برای افراد معمولی که نیازمند توانبخشی فیزیکی هستند و یا از توان عضلانی کافی برای انجام کارهای خود برخوردار نیستند، طراحی شده است.

از نظر فنی، این دستگاه یک روبات پوشیدنی بالاتنه است و افراد غیر حرفه ای باید این بازو را که با باتری کار می کند به تک مفصل مکانیزه (زانویی) متصل کنند. این بازو توان بلند کردن یک بار 18 کیلوگرمی را به فرد می دهد.

این گروه قصد دارد از یک سیستم کابلی که مشابه ترمز دوچرخه کار می کند بهره مند شود.  این بازو انرژی را از باتری که در پشت کاربر قرار می گیرد دریافت می کند در حالی که از یک دسته کابل موتوردار  برای بالا و پایین کردن بازو استفاده می کند . در بازو حسگرهایی تعبیه شده که گستره حرکت کاربر اندازه گیری کرده و پیشرفت خود را پیگیری کنند.

مبتکران معتقدند نسخه های آینده احتمالا قدرتمند تر خواهند بود و ارتباط مستقیم  بین بازو و مغز به گونه ای فراهم شود که دیگر نیازی به دسته نباشد و بتوانیم این دستهای روباتیک را با فکر کنترل کنیم.

کنترل از راه دور انسان با غبار عصبی وصل کردن مستقیم انسان به رایانه چیزی است که  طی دهه ها اخیر در فیلم های علمی تخیلی بسیار شاهد بوده ایم و اکنون واقعیت آن است که در زندگی واقعی در آستانه رسیدن به این خواسته فناورانه بشر هستیم.

استفاده از ایمپلنت های عصبی این روزها بسیار رایج است که از جمله آنها می توان به ایمپلنت های حلزون و شبکیه چشم اشاره کرد. نخستین عرضه های این ایمپلنت ها به دهه 1960 باز می گردد؛ ایمپلنت هایی که تاثیر آنها در احیا شنوایی و دید به اثبات رسیده است.

با این حال این ایمپلنت ها هنوز خیلی اولیه اند و محققان در تلاش برای  بهبود این تجهیزات هستند. یک گروه از دانش پژوهان می گویند راهبردی که در فیلم های علمی تخیلی نشان داده می شود و در آن یک کابل به پشت سر انسان وصل می شود تا اطلاعاتی را رد و بدل کند ، شیوه کارآمدی نیست.

دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا برکلی سیستمی را پیشنهاد کرده اند که امکان عرضه تراشه های بسیار ریز موسوم به "غبار عصبی" فراهم می آورد. در این شیوه، غبار عصبی از طریق اولتراسوند و بدون نیاز به وصل کردن هرگونه کابل و سیمی به پشت سر، می تواند وارد مغز شود تا سیگنال های عصبی را با شفافیت بالا نظارت کرده و داده ها را با اثربخشی زیاد مخابره کند.

با این شیوه همچنین احتمال استفاده از ایمپلنتهای عصبی برای کنترل از راه دور یک فرد نیز وجود دارد.

شرکت Backyard Brains که در میشیگان مستقر است در حال حاضر کوله پشتی الکتریکی ساخته که بر پشت سوسک تعبیه می شود و می توان با استفاده از تکانه های الکتریکی دستوراتی به آن داد.

این روبات شاخک های سوسک  را شبیه سازی می کند و آن را مجبور می کند تا با روشن شدن یک کلید به سمت چپ و راست برود. این کوله پشتی به یک اپلیکیشن تلفن هوشمند مرتبط است و از آن به عنوان یک کنترل از راه دور استفاده می شود.

بدن های هولوگرامی - اندرویدی  داشتن دست اضافی چیزی است که هرگز مورد توجه قرار نمی گیرد اما بسیاری بر این باورند که در آینده ممکن است بخواهیم توانایی دستهای خود را با نسخه های هوشمند و قابل کنترل با رایانه، بهبود بخشیم. با این حال به طور خلاصه می توان گفت، این گجت ها به افراد بسیاری که دست خود را از دست داده به انجام کارهای روزانه کمک کند؛ دستهایی که می تواند طی یک هفته هوشمند تر شود.

یک شرکت فناوری پروتز، دستی ساخته است که آن قدر پیشرفته است که می توان آن را با نرم افزار تلفن هوشمند کنترل کرد.

دست مصنوعی که "تاچ بیونیک" نام دارد دارای شست چرخان، پنج انگشت که هر یک به طور جداگانه قابلیت حرکت دارند و یک مچ چرخان و شاسی آلومینیومی است. بر اساس ادعای شرکت سازنده، این دست ماهرترین دست مصنوعی است که تا کنون ساخته شده. این نخستین دست مصنوعی است که می تواند با یک اپلیکیشن تلفن همراه کنترل شود.
این دست مصنوعی با اپلیکیشن iOS کار می کند و به کاربر امکان می دهد تا حرکات دست را با استفاده تلفن هوشمند کنترل کند.

بهره مندی از این اپلیکیشن یعنی کاربر این دست می تواند با لمس یک دکمه یکی از 24 حالت دست را انتخاب کند.

با این حال، این دست نه تنها با بهره مندی از یک اپلیکیشن قابل کنترل است بلکه از سیگنال های ماهیچه ای برای تغییر یک سری الگوهای از پیش تعیین شده، استفاده می کند.

این دست مصنوعی از الکترودهایی در مچ برای گرفتن تکانه های الکتریکی ایجاد شده توسط عضلات منقبض شده استفاده می کند. این تکانه ها توسط رایانه ای در پشت دست تفسیر می شوند.

هر یک از این انگشتان دست به یک مفصل متصل می شود و از این رو امکان تنظیم شدن به دور هر شکلی از اشیا را که کاربر خواهان گرفتن آن باشد دارد. این دست همچنین می تواند برای هرکار از تایپ کردن تا بستن بندکفش مورد استفاده قرار گیرد.

می توان از این فناوری برای رشد دوباره دست ها استفاده کرد.

اوایل سال جاری پزشکان دانشگاه کورنل از چاپگرهای سه بعدی و سلولهای غضروف برای ساخت یک گوش پروتزی کردند.

در این شیوه یک قالب پلاستیک جامد، چاپ و سپس با ژل کلاژنی بسیار پرتراکم پر شد. این پژوهشگران سلول های غضروف را به ماتریکس کلاژن افزودند.

یکی از هیجان انگیز ترین بخش ها در پزشکی استفاده از نانوفناوری است؛ ذرات هوشمند ریزی که می تواند به هر جایی از بدن فرستاده شود.

نانوذراتی که برای درمان بیماریها باید استنشاق کردبه عنوان مثال در یک درمان تجربی سرطان ریه از نانوذرات استفاده می شود. فرد بیمار این نانوذرات معلق در هوا را استنشاق می کند و نانوذرات قرار گرفته در مناطقی از ریه بیمار با استفاده از یک آهنربای خارجی، بسیار گرم شده و سلول های بیماری را از بین می برند.

کارشناسان می گویند این فناوری قابلیت متحول کردن پزشکی را دارد و به ارائه داروهای نوینی منجر می شود که می تواند عضلات را بهبود بخشیده، با سرطان مبارزه کند و تمامی جنبه های بدن ما را تغییر دهد.

یک شرکت آمریکایی، عضلات ابر قدرتمند مصنوعی ساخته است که فناوری داستان های علمی و تخیلی را به زندگی واقعی می آورد.

از جمله روبات های ابر قدرتمند می توان به عضلات مصنوعی و لباس هایی که اشاره کرد که در زمستان گرم و در تابستان خنک می شوند.

این عضلات که از نخ های نانوفناورانه و با موم پارافینی ساخته شده اند می توانند بیش از 100 هزار برابر وزن خود را بلند کرده و 85 برابر بیشتر از همان میزان عضلات انسانی، قدرت تولید کنند.

ری کورزویل مهندس و آینده نگر شرکت گوگل، می گوید طی سال 2040 تا 2045 خواهیم توانست به معنای واقعی کلمه محتوای ذهنی خود را به یک رایانه آپلود کنیم.
وی همچنین معتقد است که زمانی فرا می رسد که هوش مصنوعی تا آنجا  پیشرفت خواهد کرد که از هوش انسان بسیار بالا تر خواهد رفت و تمدن و شاید فطرت انسان را تغییر خواهد داد.

آیا مغز را می توان آپلود کرددر حالی که این امر بیشتر شبیه فیلم های علمی تخیلی است اما یک میلیاردر روسی طرح های بحث برانگیزی را برای آپلود مغز خودش عرضه کرده و قرار است تا سال 2045 خود را برای همیشه ابدی کند.

"دیمیتری ایتسکوف" 32 ساله معتقد است این فناوری در یک بدن هولوگرامی به وی امکان زندگی ابدی می دهد.

طرح ابتکاری 2045 وی، گام بعدی تکامل توصیف شده و بیش از 20 هزار نفر در یکی از شبکه های اجتماعی این طرح را دنبال می کنند. قرار است کنفرانس های جهانی برای کاوش نیازهای این فناوری برگزار شود.

این طرح ابتکاری همچنین عقیده دارد که نخستین نسل از بدن های اندرویدی ظرفیت های ابرانسانی خواهند داشت.

این بشر جدید توانایی گسترده ای خواهد داشت و  قادر خواهد بود در برابر شرایط بسیار شدید مانند دمای و فشار بسیار بالا، پرتوها و نبود اکسیژن به راحتی دوام بیاورد.

با استفاده از انسانهای که رابط عصبی دارند، می توان چندین بدن را با  اشکال و اندازه های مختلف، از راه دور کنترل کرد.

پوشش های نامرئی کننده یک آرزوی دیرین دست یافتنیمحققان همیشه در نزدیکی صدر جدول علاقمندی ها برای ابرقدرت بودن، ساخت پوشش های نامرئی کننده را در نظر گرفته اند. با این حال در این زمینه کارهای زیادی صورت نگرفته است.

در یکی از جدیدترین نمونه ها مهندسان در اطراف یک شئ، آنتن های کوچکی قرار دادند که یک میدان الکترومغناطیسی می تاباند و امواج پراکنده شده از آن را حذف می کند.

محققان دانشگاه تورنتو معقتدند این طرح ابتکاری می تواند برای پنهان سازی خودروهای نظامی و انجام عملیات های شناسایی مورد استفاده قرار بگیرد. آنها امیدوارند همانطور که فناوری پیشرفت می کند بتواند برای ساخت اجسام نامرئی به چشم انسان سازگار شود.

محققان دیگر، بر روی راهکارهای مختلفی کار می کنند از جمله نمایشگرهایی که در آن  از یک دوربین برای ثبت آنچه که پشت فرد است استفاده می کند و سپس آن را بر روی نمایشگر نشان می دهد؛ فناوری نسبتا سطح پایینی که البته آزمایش های اولیه آن موثر بوده است.

آیا همه هری پاتر می شوند
در کل به نظر می رسد شواهد امیدوار کننده ای در زمینه ساخت پوشش های نامرئی کننده به دست آمده و شاید یک روز فوت و فن های مورد علاقه هری پاتر در اختیار همه قرار بگیرد.

سخنی با اقای روحانی دولت تدبیر وامید

سخنی با دولت تدبیر و امید 

در خبرهای داشتیم که دولت تدبیر قرار است سبد کالایی برای اقشار کم در امد جامعه در نظر بگیرد با شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدیم  که عجبا کسی هست باور داشته باشد فقیری داریم که نیاز به مساعدت و کمک دولت دارد(نوع واقعی) اما نمی دانستیم که تدبیراندیشان دولتی مانند دولت پوپولیستی قبلی هنوز تفاوت فقیر با دارا و نیازمند با غیر نیازمند را تفاوت قائل نیستند  و از امار دولت قبلی استفاده می کنند(اماری که واقعی نبود )و مثل دولت قبلی شب می اندیشند و با زمان کم ان را اجرامی کنند بدون اینکه عواقبش  رادر نظر بگیرند، ما امیدوار بودیم با بودن اقتصاد دانان برتر کشور در کنار ریس جمهور عقلانیت بر احساسات غلبه کند اما گویا قرار نیست عقل بر احساس چیره شود و برای یکبار هم که شده شاهد تدبیر عقلایی از سوی دولت مردان (در بعد داخلی) باشیم، بر اساس شنیده ها از اطرافمان که مستدل هم هست در پرداخت سبد کالا هیچ توازنی وجود ندارد و اینگونه برداشت می شود که سرعت تصمیم گیری بر برنامه ریزی چیره شده است چرا باید در لیست اعلام شده همیشه گروههای  ذی نفوذ باشند اما طبقه فرودست و کم در امد فراموش شود هر کس اطرافش و بستگانش را نگاه کند می بیند که این طرح دارای ایراد بزرگی است وآن عدم تشخیص درست و اطلاعات دقیق خانوارهاست ، ایا بهتر نبود به جای سرعت در پرداخت سبد کالا بررسی همه جانبه از سوی کارشناسان اقتصادی  انجام می شد انگاه تصمیم گیری  ،جناب اقای روحانی براساس شواهد عینی در جامعه این حرکت حتی تاثیر منفی در انتخابات مجلس  اینده برای شما و گروههای که شما را همراهی خواهند کرد می گذارد کافییست سری در میان اقشار جامعه بزنید انگاه  خواهید دید استفاده ابزاری  این طرح از سوی کسانی که منتظر چنین اشتباهی  از جانب دولت تدبیر و امید شما بودند تا چه حد گسترده است ،امیدواریم همچنان که تلاش دارید  و داشتید  تابوهای ایجاد شده از سوی دولت قبلی در سیاست خارجی  را بشکنید  و تا حدودی شکستید در عرصه داخلی حرکتهای پوپولیستی دولت قبلی را هم شکسته و قفلهای ایجاد شده را با کلیدهای تدبیر اندیشان و دوستداران واقعی کشور باز نمایید چهار سال خیلی زود تمام می شود انچه می ماند اثرات خوب و بد عقلای قوم است.  

 رضا بژکول دانشجوی ارشد علوم سیاسی

30ویژگی انسان عقلایی(امید اینکه مورد توجه قرار گیرد)

یک انسان عقلانی باید...

۱. در روز حداقل یک بار بگوید «من نمی‌دانم‌».

۲. کمتر از کسی تقاضایی داشته باشد و عمدتا به همت، فکر، برنامه‌ریزی و زحمات خود اتکا کند.

۳. در موضوعاتی که اطلاعات کلی دارد، اظهار‌نظر نکند.

۴. دغدغه کانونی زندگی او، بهترین عملکرد در حرفه‌اش باشد.

۵. به استقبال کسی برود که با او تفاوت یا حتی تضاد فکری دارد.

۶. بدون اجازه قبلی از کسی، سخن او را به شخص دیگری بازگو نکند.

۷. زباله را به خیابان و از اتومبیل به بیرون پرت نکند.

۸. با رعایت حروف اضافه و با ‌‌‌نهایت دقت، «نقل قول» کند.

۹. دائما در حال تغییر و بهتر شدن باشد، به طوری که اطرافیان تغییر را حس کنند.

۱۰. از اینکه دیگران را به خود و افکار خود دعوت کند، چه مستقیم چه غیرمستقیم‌ پرهیز کند.

۱۱. برای محیط جنگل که به مه، نم نم باران و رنگ‌های زنده طبیعت آمیخته شده، وقت بگذارد.
۱۲. این ظرفیت را در خود ایجاد کند که واکنش به دیگران را حتی تا پنج سال به تاخیر اندازد.

۱۳. حدود ۱۰ درصد از وقت، انرژی و تخصص خود را ‌‌رایگان‌ صرف جامعه کند.

۱۴. در حرفه‌ای که تخصص ندارد، مسئولیت نپذیرد.

۱۵. خوشبختی را با راحتی و مصرف گرایی مساوی نداند.

۱۶. هر دو سال یک بار، با ارزیابی کار‌ها و رفتارهای خود، به اشتباهات گذشته پی برده و خود را اصلاح کند.

۱۷. با عبارت «من اشتباه کردم» به صلح دائمی برسد.

۱۸. حریم شهروندان را رعایت کند: در نظم صفوف، خود‌پرداز بانک، پارک کردن، نزاکت عمومی، عابر پیاده، صحبت آرام.

۱۹. آنقدر بر قوای فکری و روحی خود وقت گذاشته باشدتا نیاز به تایید و تمجید دیگران در خود را، در یک دوره پنج ساله به صفر برساند.

۲۰. از رفتن به تئا‌تر به عنوان منبعی برای رشد و شکوفایی خود استفاده کند، چون تئا‌تر قدرت مند‌ترین نمایش توانایی‌های انسان‌هاست.

۲۱. در هر نوع تصمیم‌گیری از خرید دمپایی تا مسایل جدی حرفه‌ای، راه‌های مختلف را مکتوب کند، مطالعه کند، مشورت کند و با دقت ۹۰ درصدی به نتیجه برسد.

۲۲. با عمل خود به دیگران نشان دهد، تفاوت میان هشت و هشت و یک دقیقه را می‌داند.

۲۳. در روز حداقل از پنج نفر قدردانی کند: به خاطر نزاکت، اخلاق، دانش و خلاقیت آن‌ها.

۲۴. قبل از قضاوت کردن در مورد فردی، حداقل ۱۰ ساعت با او تعامل فکری رودررو برقرار کند تا با جهان او آشنا شود.

۲۵. «ناراحت شدن» از توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و برتری‌های دیگران را در خود به تعطیلی بکشاند.
۲۶. اجازه دهد افراد، سخن خود را تمام کنند.

۲۷. به موسیقی به عنوان یک منبع تمرکز، آرامش و خوداکتشافی نگاه کند.

۲۸. حداقل ۲۰ درصد وقت خود را صرف توسعه فردی، فکری، اخلاقی و مدنی نماید.

۲۹. در صحبت کردن، یک سوم سئوال کند و دو سوم قضاوت. بعد از پنج سال پنج ششم سئوال و یک ششم قضاوت.

۳۰. حداقل یک ساعت در روز‌ مطالعه کند.  

این متن از گفته های  دکتر سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی گرفته شده