تقدیم به سیاستمداران اینده ایرانی
هوش خود را را با خواندن کتاب دوچندان کنید
(بر اساس پژوهش جدید)
ذن هرلی: تا هشت سالگی قادر به خواندن نبودم. به خاطر میآورم که معلمم، خانم براونینگ، همانطور که در طول کلاس قدم میزد، میآمد و بالای سَرَم میایستاد. آنگاه از من میخواست تا چند جملهای را از روی کتاب درسی بخوانم و با انگشتاش به اولین واژه اشاره میکرد. با تمام توان تقلا میکردم، اما دست آخر آن چه میخواندم، کوچکترین شباهتی با تلفظ صحیح آن واژه نداشت. او در تلاش برای آموزش دادن به من، یک بار شمرده از روی آن میخواند و تازه در آن لحظه بود که درمیافتم، آن تکواژه را چطور باید خواند.
هستیِ منی که در دههی 60 میلادی در حومهی ایالت نیورجسی بزرگ میشدم، در یک واژه خلاصه میشد: «کُند». این را آن جایی فهمیدم که خانم براونینگ در یکی از جلسات اولیا و مربیان، به مادرم گفته بود: «دَنییل کُندآموز است». آن روز تمامِ ساعت ناهار را با شاگردان خنگ مدرسه (آن موقع آنها را با نام دیگری میخواندند که حالا در ذهنم نیست) در ورزشگاه مدرسه گذراندم. از آن به بعد همهی ما را در یک گروه گرد آوردند، «گروهِ کُندها»؛ ما باید تمام کلاسها را از تمرین روخوانی گرفته تا ریاضیات، با هم میگذراندیم.
درست یکسال بعد بود که «مرد عنکبوتی» مانند فرشتهای در زندگیام پدیدار شد و من را از آن رَویهی کسالتبار نجات داد. مدتی بود که بهترین دوستم، دَن، با چند نفر دیگر که من درست نمیشناختمشان، مشغول خواندن کتابهای مصورِ مقدماتی شده بود و با الهام گرفتن از آنها و با کمک یکدیگر، کشیدن و نوشتن داستانهای مصور خودشان را آغاز کرده بودند. من که از دیدن وقتگذرانی صمیمیترین دوستم با چند نفر دیگر و بیتوجهی روزافزوناش به خودم حسابی کُفری شده بودم، در اقدامی تلافیجویانه، بهتنهایی شروع به خواندن همان کتابهای مصور کردم. پس از مدتی نیز کشیدن و نوشتن داستانهای خودم را شروع کردم. کمی که گذشت، توانستم رقبای خود را با اقتدار از میدان به در کنم و از آن پس با دَن تمام بعدازظهرهایمان را با شور و علاقهای وصفناشدنی، صرف کار کردن بر روی داستانهای مشترکمان میکردیم.
تا 11 سالگی دیگر به یکی از دانشآموزان ممتاز کلاس بدل شده بودم. در اواخر دورهی دبیرستان نیز موفق شدم در یکی از دانشگاههای معتبر ایالات متحده پذیرش بگیرم و در آزمون تعیین سطح هوشی، نمرهی 136 را کسب کنم. خب، واقعاً چه اتفاقی افتاده بود؟ آیا حق با خانم براونینگ بود و من تا 8 سالگی چیزی جز یک کودک کُندآموز نبودم و تنها به این علت که خود را مجبور به خواندن و نوشتن داستانهای مصور کردم، توانستم مسیر زندگیام را تغییر دهم و به فردی باهوش تبدیل شوم؟
برای یافتن پاسخی درخورِ این پرسش، سه سال را صرف مصاحبه با روانشناسان و عصبپژوهانِ سرتاسر جهان، خواندن مقالات آنها و آزمایش روشهایی که مدعیِ بالا بردن میزان هوش افراد بودند، کردم. سرانجام با آن که هیچکس مطالعه را روشی «نوین» برای بالا بردن ضریب هوشی افراد نمیدانست، تحقیقات علمی جدید تأیید کردند که «مطالعه» و «هوش» ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند، به نحوی که میتوان آنها را حقیقتاً لازم و ملزوم یکدیگر دانست. این ارتباط هر سه حوزهی معنایی را که روانشناسان برای واژهی «هوش» در نظر میگیرند، شامل میشود. اولین حوزه، «هوش متبلور» است که برای توصیف مهارت ذهنی شما در استفادهی مقتضی از دانشهایی که به مرور زمان آموختهاید، بهکار میرود. برای مثال وقتی شما دوچرخهسواری میآموزید یا نام یکی از دوستان تازهتان را به خاطر میسپارید، تنها اطلاعات مشخصی را به حافظهتان منتقل نمیکنید بلکه شالودهی مهارتهای خود را برای زیستن و پیش بردن زندگی در این دنیای وسیع، مستحکم میکنید. از این رو کاملاً مشخص است که مطالعه تا چه اندازه میتواند در بالا بردن هوش متبلور افراد موثر باشد. این مسئله را شاید بتوان به عنوان دلیلی محکم در چرایی استفاده از پرسشهای مربوط به دامنهی واژگان در آزمونهای تعیین ضریب هوشی به حساب آورد.
علیرغم این تفاصیل، همهی ما کمابیش افرادی را در اطراف خود میشناسیم که تمایل چندانی به خواندن کتاب ندارند اما بهقدر کفایت زیرک و باهوش هستند. «هوش سیال»، دومین حوزه از طبقهبندی معنایی روانشناسان است که به توانایی انسانها در حل مسائل، درک اتفاقات و یافتن الگوهای معنیدار میان چیزها اطلاق میشود. البته میتوان کم کتاب خواند یا اصلاً نخواند و قوهی ادراک را همچنان در سطح خوبی نگاه داشت اما در دنیای امروز، میان هوش سیال و مطالعه ارتباط بسیار نزدیکی برقرار شده است. در حقیقت، شاید بتوان افزایش تأکید بر مهارتهای فوقالعاده مهم نوشتاری و خوانشی در مدارس را به عنوان توضیحی در چرایی بالا رفتن بیست نمرهای عملکرد دانشآموزان، بهصورت میانگین، در آزمونهای تعیین سطح هوش نسبت به اوایل قرن گذشته قلمداد کرد. این فرایند، یعنی افزایش قابل توجه و مداوم امتیازات آزمون برآورد ضریب هوشی در اقصی نقاط جهان، را به افتخار جیمز فلین، پروفسوری نیوزلندی، که بیشتر عمر خود را وقف پژوهش در این باب کرده بود، «اثر فلین» نامگذاری کردهاند.
حال اگر بپذیریم که مطالعه، هوش سیال را افزایش میدهد، احتمالاً عکس این رابطه نیز باید درست باشد. برمبنای تحقیقات جیسِن چن، استاد دانشگاه تمپل فیلادلفیا، افزایش هوش سیال به بهتر شدن توان ادراکیِ خوانشی میانجامد. او مفهوم تازهای را با عنوان «حافظهی فعال» بهکار برد که توانایی افراد را در هماهنگ و روزآمد کردن مستمرِ حواس چندگانه پرورش میدهد. حافظهی فعال در هر فرآیندی که نیاز به استدلال داشته باشد مانند خواندن، نوشتن و محاسبات ذهنی درگیر میشود. تکرار فهرستی از ارقام که برای شما خوانده میشود و بازگو کردن آن بهطور معکوس، ترجمهی همزمان و یا رانندگی از جملهی این امور است. چن در مقالاتی که در سالهای 2010 و 2011 از او در مجلات علمی منتشر شده نشان داده است افرادی که، در هر ردهی سنی، عملکرد حافظهی فعال خود را بهبود بخشیدهاند، بهتر از پیش از پس درک مفاهیم خوانشی برمیآیند.
سومین دستهبندی هوشی، «هوش هیجانی»، به همان اندازهی موارد دیگر و حتی شاید کمی بیشتر، مورد توجه و اقبال عموم کارشناسان قرار گرفته است. این قابلیت به معنای داشتن توانایی فهم احساسات خود و دیگران و نشان دادن واکنش مناسب در قبال آنهاست. شاید در وهلهی نخست عجیب به نظر آید که مطالعه بتواند بر بالا بردن این نوع خاص هوش موثر باشد اما اکتبر گذشته، مجلهی سایِنس پژوهش خارقالعادهای را به چاپ رساند که بر مبنای نتایج آن، مطالعهی ادبیات داستانی میتواند به افزایش درک افراد از تفکرات، باورها و آرزوهای دیگران که به آن تیاُام یا نظریهی ذهن گفته میشود، منتهی شود. دیوید کامر کید و امانوئل کَستانو که هر دو از محققان مدرسهی عالی مطالعات اجتماعی نیویورک هستند در آزمایشی که بهصورت آنلاین برگزار شد از صدها داوطلب خواستند تا نمونههای از کتابهای ادبیات داستانی، عامهپسند و علمی را بخوانند و پس از آن به سوالهایی که از آنها پرسیده میشود، پاسخ دهند تا میزان دقت تیاُام آنها اندازهگیری شود. در اکثر موارد ثابت شد که خواندن ادبیات داستانی در مقایسه با سایر انواع کتب، عملکرد بهتری را در تیاُم هیجانی و شناختی حاصل میکند. «آفتابپرست» اثر آنتوان چخوف، «دونده» اثر دان دلیو و «همسر ببر» اثر تئا آبرت داستانهایی بودند که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند. البته یک اشکال بسیار بسیار بزرگ در این پژوهش وجود داشت و آن هم، بررسی نکردن تاثیرات باورنکردنی «مرد عنکبوتی» به روایت یکی از نوابغ ادبی جهان، استن لی، بر خوانندگان آن است!
منبع: گاردین / ترجمه: خاطره کرد کریمی
حکومت از نگاه کوروش کبیر
نزدیک به 70 سال پیش، در سال 1312(1933ترسائی) ، در هنگام کاوشهای بنیاد شرقشناسی
دانشگاه شیکاگو، ایران شناس آمریکائی «ارنست هرتسفلد» در باروی شمال شرقی تخت جمشید
به گروهی زیادی از گل نوشتهها رو برو شد. این یافته ها شامل نزدیک به 30هزار "گل نوشته" بود،
گل نوشته ها به دوران 509 تا 494 پیش از میلاد تعلق دارند و به خط میخی ایلامی نوشته شده اند.
در بهار 1383، (2543 ایران یا 2004 ترسائی) دکتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرقشناسی
دانشگاه شیکاگو، 300 گل نوشته از متنهای ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه
شیکاگو در جعبههای ضد اسید و ضد رطوبت به ایران بازگرداند.
اسناد دارای ارزش فرهنگی بسیاری است و بخشی از پیشینه فرهنگی ایرانیان را بازگو میکند.
پس از دستهبندی و تهیه شناسنامه انگلیسی و پارسی، برای نخستین بار نمایشگاهی از این گل
نوشته ها در موزه ملی برپا شد. نمایش این سند های تاریخی تاکنون در جهان بیسابقه بوده
است.
از این گل نوشته های باستانی بر می آید که بیش از 30 «انشان» (گونه مردم) در قلمرو ایران
هخامنشی جای داشتند. مرزهای ایران از یک سو، از هند تا شبه جزیره بالکان و بلغارستان در اروپا
و از سوی دیگرآنسوی مرزهای مصر و اتیوپی و لیبی در آسیا تا مرزهای چین و دشتهای سیبری
گسترده بود. اداره چنین سرزمین بزرگی در 2500 سال پیش نیاز به نظم و انضباط و سازماندهی
اداری بسیار دقیقی داشت و هخامنشیان توانستند به کمک سازماندهی بینظیر خود، نزدیک به دو
سده این امپراتوری را به خوبی اداره کنند.
بیشتر نوشته ها و گواه نوشته های اداری هخامنشیان به خط و زبان ایلامی روی گل نوشته
میشد. در کنار آن، از خط و زبانهای دیگری مانند آرامی هم استفاده میشد که بیشتر با جوهر
روی پوست و چرم و سنگ نگاره نوشته میشد. سنگ نگاره ها و گل نوشته های ایلامی گواه
نوشته (اسناد) هخامنشی شامل پرداخت مواد خوراکی برای موارد گوناگون از طرف دولت است.
در دوران هخامنشی رسیدهایی هم در ازای دریافت کالا یا مواد غذایی داده میشد. چون هنوز پول
و سکه به طور گسترده استفاده نمیشد. با وجود اینکه در آن زمان، تازه داریوش سیستم پولی را
به وجود آورده بود و هنوز سیستم تبادلی بیشتر از طریق مواد غذایی انجام میشد.
برخی از متنها دارای نگاره های در باره پرداختهای دینی است. ازبرخی متنها معلوم میشود
کالایی که برای یک خدا داده میشد، بعد از اجرای مراسم به کارگران تحویل داده میشد تا آن را
مصرف کنند. مراسمی به نام « لن» وجود داشته است. چگونگی این مراسم مذهبی را دقیقا
نمیدانیم اما ظاهرا مراسم مسح مسیحیان از آن اقتباس شده است. نام خدا چون اهورامزدا،
میترا، نریوسنگ و سپندارمد هم در این سنگ نگاره ها به چشم میخورد. این نشان از یکتا پرستی
ایرانیان دارد.
با همه قدمت و جایگاهی که ایزدبانو آناهیتا در افکار ایرانیان داشته نامی برده نشده اما
پرداختهایی برای آب، رود و کوه مقدس وجود دارد که شاید با این ایزد بانو بیارتباط نباشد.
اثر مُهری روی یکی از این گل نوشتهها وجود دارد که کهنترین اثر مُهر هخامنشی در جهان محسوب
میشود. این اثر مُهر متعلق به سال 500 پیش از میلاد یا سال بیست و دوم داریوش است و خود
مُهر متعلق به کورش اول، پدربزرگ کورش بزرگ، یعنی مربوط به سده هفتم پیش از میلاد است.
این مهر نقش سواری است نیزه به دست و پیادهای که نیزهای از کنار بدنش رد شده و کمان
شکستهای در دست دارد. کورش اول در این مهر خود را چنین معرفی میکند: «کورش، پسر چیش
پش، پادشاه شهر انشان». یعنی در زمان داریوش هنوز از مهرهای خیلی قدیمی، مربوط به پادشاه
چند نسل قبل استفاده میشده است.
کاربرد مهرها همانند امروز برای رسمیت بخشیدن به "گواه نوشته ها" اسناد بوده است.
در میان این گل نوشته ها یک نمونه قلم نگارش خط میخی نیز دیده می شود. این قلم به تازگی از
حفاریهای «تل بندو» در فارس پیدا شده و ظاهرا برای نوشتن خط پروتو ایلامی (= ایلامی متقدم)
بوده است نه خط میخی فارسی باستان. اما به هر حال، بهترین نمونهای است که از یک قلم
نوشتاری قدیمی در دست است.
گل نوشته ها نشان می دهند که گروههایی دستمزد می گرفته اند که شامل مواجب مادران،
مواجب سفر، مواجب حیوانات، مواجب کارگران و متنهای محاسبات است.
مادرانی که ظاهرا کارمند دولت بودند و در شهرهای فارس، یعنی پارس قدیم، کار میکردند از طرف
دولت حق فرزند یا مواجب ویژهای دریافت میکردند. بررسی حقوق و دستمزدها نشان میدهد که
در بعضی موارد، حتی با شغل برابر، زنان سه برابر مردان حقوق میگرفتند. مواجب سفر بخشی به
مسافرانی که از شهرهای مختلفی چون قندهار، هند، سارد، مصر، شوش، کرمان و... آمده بودند،
داده میشد و بخشی به پیکهای پیشتاز تعلق میگرفت. این نشان می دهدکه قدیمیترین
پرداخت سیستم پست جهان در این سنگ نوشته یا گل نوشته ها نگاشته شده است. پیکهای
پیشتاز که در ایلامی «پیَّردَزیش» خوانده شدهاند، پیامها را به سرعت در طول جادههای امپراتوری
حمل میکردند و این قدیمیترین و سریعترین سیستم پستی جهان بوده که داریوش آن را بنیان
نهاده بود.
برخی لوحها جنبه برچسب کالا داشته که با خود کالا فرستاده میشده است. بعضی از متنها هم
به متنهای محاسبات معروفاند. این متنها سالانهاند و گزارش پرداختها، برداشتها و ذخیره سال
آینده را در بردارند. این متنها درست مانند متنهای حسابرسی امروزی جدولبندی شدهاند و
خطوط جدولها روی الواح نمایان است.
متنهای محاسباتی از ریاضیات بسیار پیشرفتهای برخوردارند و برای مطالعه آنها باید علاوه بر
ایلامی، بر ریاضی نیز مسلط بود.
روی بیشتر گل نوشته ها به ویژه نگاره های محاسباتی، نوشتهها یا علایمی به چشم میخورد به
خط آرامی که با مرکب نوشته شده و نشان میدهد از روی این متنها، آرشیو دیگری تهیه میشد
که روی پوست یا چرم به زبان و خط آرامی نوشته میشد و جای دیگری نگهداری میشد. روی
بعضی گل نوشته ها فقط علامتی مبنی بر نسخهبرداری به چشم میخورد و روی برخی دیگر، کاملا
به آرامی نوشته شده «نسخ»، یعنی «نسخه برداری شد».
آرشیوها به این دلیل بوده که اگر مدارک اصلی از بین رفت، نسخهای از آن موجود باشد. تعدادی از
منابع اصلی این کار نیز شامل پژوهشهایی که دانشگاه شیکاگو روی این الواح انجام داده، به
خصوص کتابهایی که در مورد نقش مهرها تهیه کرده، به نمایش درآمده است.
مرکز مطالعات هخامنشی موزه ملی ایران جدولی از همه هجاهایی که در کتیبههای باروی دوره
هخامنشی به کار رفته تهیه کرده است. اما به درستی نمیتوان تعداد هجاهای خط ایلامی را
مشخص کرد. چون ممکن است برای یک شکل چند صورت مختلف وجود داشته باشد. همچنین در
دورههای متفاوت ایلامی، شکل هجاها فرق میکند.
گل نوشته های خرد شده ای هم درمیان این یافته ها هست که تعدادشان هم بیشتر شده و به 35
هزار میرسد. این قطعات غالبا ناخوانا هستند و مثل پازل بزرگی میمانند که برای مطالعه باید
قطعات مربوطه را پیدا کرد و به هم چسباند.
همچنین قطعاتی سفالی در این مجموعه پیدا شده است که نشان میدهد این گل نوشته ها و
برگ ها در کوزههای سفالی نگهداری میشدهاند.
در این نمایشگاه، ریسمانهای سوخته، یک نمونه گره و یک تارموی انسان هم به چشم میخورد
که از داخل کوزه ها و گل نوشته ها به دست آمدهاند. ریسمانها و گره به دلیل آتشسوزی تخت
جمشید به دست اسکندر سوختهاند و تارموی به دست آمده به رنگ سفید است.
به این ترتیب، میتوانستند نگارها را در جایی برای آرشیو آویزان کنند. معمولا سمت چپ نگاره ها
سطح صافی بوده که جای انگشت شست دست چپ است. چون به هنگام نگارش برگ را معمولا
در دست چپ نگه میداشتند و از چپ به راست هم مینوشتند. در همین قسمت، نگاره مُهر
میشده و در واقع رسمیت پیدا میکرده است.
ی تمامی این نگاره ها مشابه فاکتورهای امروزی است. واحدهای وزن آن دوره که برا پرداخت کالاها
به کار رفته، از این الواح شناخته میشود که «بر» واحد وزنی جامدات و «مَّریش» واحد وزنی مایعات
است.
در بعضی متنها، اسم منشی یا دبیری که متن را نوشته، پایین متن اضافه شده است. ظاهرا آنها
که اسم دارند، شخص معروفی بودند که جایگاه خاص اداری داشتند و وقتی نام خود را پایین متن
میگذاشتند، میخواستند همه بدانند او چه کسی است. اما آن سازمان عریض و طویل اداری و
اقتصادی چگونه اداره میشد.
دراین کشور پهناور سازمان پرداختهای مواد غذایی به عنوان پول برای مصارف مختلف، زیر نظر
شخصی اداره میشد به نام «پَرنَکَه» که عموی داریوش بود. او معاونهایی داشت و این معاونها
خود زیردستانی داشتند که مقدار مواجب مناطق مختلف را تعیین میکردند. مناطق مختلف
مسئولان متفاوتی داشتند. افرادی هم بودند که کالاها را حمل میکردند و به مناطق تحویل
میدادند و کسانی هم بودند که کالاها را تحویل میگرفتند. تمام اینها عضو یک سازمان بسیار
منظم و دقیق و برنامهریزی شده پرداختهای حقوقی به آدمهای مختلف بودند.
در سنگ نگاره ها و خشت نگاره ها، از آدمها به عنوان آدمهای آزاد اسم برده شده که کار میکنند
و حقوق میگیرند. کاملا هم زیر نظر هستند، نه از نظر امنیتی و حفاظتی، از این نظر که بدانند هر
کس چقدر کار کرده و چقدر باید حقوق بگیرد تا مبادا حقوقش کم شود یا به تعویق بیفتد. وضعیت
حقوقها هم نشان میدهد دستمزد در بعضی موارد خیلی بالا بوده است. اما از اسیر یا برده یا
زندانی برای کارها استفاده نمیکردند.
ممکن است زندانیانی داشتهاند اما از آنها برای کارهای ساختمانی بهرهکشی نمیکردند. هنرمندان
را به این منظور دعوت میکردند و هنرمندان طبق قراردادهایی کار میکردند. مدارک مختلفی هم در
این مورد وجود دارد.
مانند دعوتنامهای که ساتراپ مصر برای هنرمندان مصری نوشته بود.
در متنهای خزانه هم نام هنرمندان، ملیت آنان، کار و میزان دستمزدشان ثبت است.
زنده باد آریایی
کوروش کبیر و حقوق بشر از دیدگاه او
منشور کوروش کبیر
منم کوروش ،شاه جهان،شاه بزرگ،شاه توانمند،شاه بابل،شاه سومرواکد،شاه چهار گوشه جهان،پسر کمبوجیه شاه بزرگ،نوه کوروش شاه بزرگ،نبیره
چیش پیش شاه بزرگ.
..آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم،همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند،در بارگاه پادشاهان بر تخت
شهریاری نشستم،مردوک خدای بزرگ دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم،ارتش بزرگ من به صلح و
آرامی وارد بابل شد،م گذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر وسرزمین وارد آید،من برای صلح کوشیدم،من برده داری را برانداختم،به
بدبختی آنان پایان بخشیدم،فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند وآنان را نیازارند،فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از
هستی ساقط نکند،مردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد...،او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت،ما همگی شادمانه در صلح و آشتی مقام
بلندش را ستودیم...من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم.فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بود را بگشایند،همه خدایان این
نیایشگاه ها را به جایگاه های خود بازگرداندم.همه مردمان که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود بازگرداندم،و خانه های ویران آنان را
آباد کردم،همه مردم را به همبستگی فرا خواندم،بشود که دلها شاد گردد،بشود خدایانی که آنان را به جایگاه های نخستین شان بازگرداندم هر روز درپیشگاه
خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند ،بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند،بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند:به کوروش
شاه ،پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.من برا ی همه مردم جامعه ای آرام فراهم ساختم و
صلح و آرامش را به تمامی مردم عطا کردم.