وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

وبلاگ اختصاصی روستای حاج سلیم محله

حاج سلیم محله - رضا بژکول این وبلا گ جهت بیان و پی گیری مشکلات روستای حاج سلیم محله تشکیل شده است.

دانشگاه های برتر امریکا کدامند؟


دانشگاه های برتر امریکا کدامند؟

کدام یک از کالج های آمریکا بهترین بازدهی را دارند؟ در راستای یافتن این پاسخ، مجله فوربس 50 دانشگاه خصوصی را به عنوان برترین کالج های خصوصی که فارغ‌التحصیلان آنها عموما انسان های موفقی هستند را معرفی کرده است. ما نیز 10 کالج برتر را به شما معرفی می کنیم.
  
برترین ها: کدام یک از کالج های آمریکا بهترین بازدهی را دارند؟ در راستای یافتن این پاسخ، مجله فوربس 50 دانشگاه خصوصی را به عنوان برترین کالج های خصوصی که فارغ‌التحصیلان آنها عموما انسان های موفقی هستند را معرفی کرده است. ما نیز 10 کالج برتر را به شما معرفی می کنیم.

1.    دانشگاه Princeton


•    پرنسنتون – ایالت نیوجرسی آمریکا

•    رتبه دانشگاه: 100.0

•    میانگین فارغ التحصیلان: 46%

•    هزینه تحصیل در سال های 2014-2015: $58,965

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: جف بیزوس – موسس و مدیرعامل کمپانی مشهور آمازون


2.    کالج Dartmouth

•    هانوور – ایالت نیوهامشایر

•    رتبه دانشگاه: 100.0

•    میانگین فارغ التحصیلان: 44%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $60,201

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: میندی کالینگ – هنرپیشه پروژه میندی


3.    کالج Williams


•    ویلیامز تاون – ایالت ماساچوست

•    رتبه دانشگاه: 99.9

•    میانگین فارغ التحصیلان: 53%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $58,900

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: استیو کیس – موسس و مدیرعامل اجرایی کمپانی Revolution


4.    کالج Claremont McKenna


•    کالرمونت – ایالت نیویورک

•    رتبه دانشگاه: 99.8

•    میانگین فارغ التحصیلان: 42%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $60,010

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: هنری کراویس – مدیرعامل کمپانی KKR


5.    کالج Bowdoin


•    برونزویک – ایالت مین

•    رتبه دانشگاه: 99.4

•    میانگین فارغ التحصیلان: 44%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $59,900

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: رید هاستینگز – موسس و مدیرعامل نتفیلیکس


6.    کالج Amherst


•    آمهرست – ایالت ماساچوست

•    رتبه دانشگاه: 99.0

•    میانگین فارغ التحصیلان: 52%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $63,293-$65,743

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: دَن براون – بهترین و پرفروش ترین نویسنده


7.    کالج Davidson


•    دیویدسون – ایالت کارولینای شمالی

•    رتبه دانشگاه: 98.6

•    میانگین فارغ التحصیلان: 48%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $54,683

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: استفان کاری – بازیکن NBA


8.    کالج Wellesley


•    ولسلی – ایالت ماساچوست

•    رتبه دانشگاه: 98.5

•    میانگین فارغ التحصیلان: 47%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $57,042

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: هیلاری کلینتون – وزیر امور خارجه سابق آمریکا


9.    کالج Brown


•    پروویدنس – ایالت RI

•    رتبه دانشگاه: 97.4

•    میانگین فارغ التحصیلان: 29%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $57,232

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: ژانت یِلِن – مدیر بانک مرکزی


10.    کالج Stanford


•    استنفورد– ایالت کالیفرنیا

•    رتبه دانشگاه: 97.0

•    میانگین فارغ التحصیلان: 28%

•    هزینه تحصیل در سال های 2013-2014: $60,749

•    دانش آموخته مشهور و برجسته این کالج: ماریسا مِییر – مدیرعامل یاهو

درسهای که از یک خبرنگار داستان نویس (مارکز) اموختم


درسهای که از یک خبرنگار داستان نویس (مارکز) اموختم

گابریل گارسیا مارکز، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان قرن بیستم و دریافت‌کننده‌ی جایزه‌ی نوبل در سال 1982، روز 17 آوریل 2014 در سن 87 سالگی چشم از جهان فرو بست.
مجله درگی: گابریل گارسیا مارکز، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان قرن بیستم و دریافت‌کننده‌ی جایزه‌ی نوبل در  سال 1982، روز 17 آوریل 2014 در سن 87 سالگی چشم از جهان فرو بست. این نویسنده‌ی شهیر کلمبیایی فردی کاملاً خودساخته بود بطوری‌که خبرنگاری را به تحصیل در یکی از دانشکده‌ی معتبر حقوق در جهان ترجیح داد و به جای آنکه از لابه‌لای صفحات کتاب‌ها زندگی مردم را رصد کند، میان خود آنها آمد تا از نزدیک شاهد ماجراهای واقعی آنها باشد.

آثار مارکز ترکیبی از فساد‌های کشف شده در آمریکای لاتین به عنوان خبرنگار و داستان‌های خیالی است که مادربزرگش برای او تعریف می‌کرده است. یکی از بارزترین خصوصیات به یاد ماندنی مارکز توانایی او برای همراه کردن خواننده و ترغیب او به باور همه‌ی موضوعات است؛ مهارتی که در بازاریابی و فروش نقشی کلیدی ایفا می‌کند.

با گذشت 30 سال از نخستین چاپ کتاب صد سال تنهایی، بیش از 30 میلیون نسخه از این کتاب در سراسر جهان به بیش از 30 زبان منتشر شده است. سبک رمان صد سال تنهایی "رئالیسم جادویی" است ویژگی بارز این تکنیک ادبی این است که در آن رویدادهای غیرواقعی با زندگی واقعی افراد عجین می‌شود.

آنچه از گابریل گارسیا مارکز آموختم

اگرچه نمی‌توان سبک رئالیسم جادویی را به صورت مستقیم به دنیای کسب‌و‌کار مرتبط کرد، اما آثار مارکز سرشار از دروسی است که صاحبان کسب‌و‌کارها می‌توانند آنها را در محیط کار روزانه‌ی خود مورد استفاده قرار دهند.

خواندن آثار ادبی بزرگان جهان در کنار کتاب‌های نوشته شده توسط بزرگان مدیریت مانند پیتر دراکر، استفان کاوی، هنری مینتزبرگ و گری همل بسیار مفید است. پیتر دراکر غذای ذهن و هوش مدیر را تأمین کرده و تئوری‌ها و چارچوب‌های مفید مدیریتی را ارائه می‌کند؛ مینتزبرگ اصول دراکر را به چالش می‌کشد و گری همل پارادایم‌های ذهنی مدیران را به هم می‌ریزد و به پارادایم جدید می‌رساند. در حالی‌ که مارکز قوای تخیل و روح و قلب خواننده را تغذیه می‌کند، موضوعاتی که در کنار هم جوهره‌ی مدیریت یک شرکت را تشکیل می‌دهند. قوای تخیل می‌تواند دیدگاه یک مدیر را نسبت به سایر افراد و جهان تغییر دهد.


هزاران داستان در دل یک داستان


هر یک از رمان‌های مارکز حاوی میلیون‌ها داستان است. کتاب‌های او سرشار از داستان‌های کوتاه و بلند هستند که همگی درون یک مسیر واحد به هم تنیده شده‌اند. این داستان‌های کوتاه به نحوی نوشته شده‌اند که اهمیت آنها با اهمیت جریان اصلی داستان هم‌سطح است.

مدیران شرکت‌ها با خواندن رمان‌های مارکز به این موضوع واقف می‌شوند که شرکت آنها نیز میلیون‌ها داستان ارزشمند در خود جای داده است، داستان موفقیت، شکست، مقاومت، اراده و احساس. مدیر باید این قابلیت را داشته باشد که تمامی داستان‌های کوچک را بر روی یک بوم واحد نقاشی کند و این نقاشی را برای یک مخاطب گسترده‌تر در سراسر سازمان نقل کند.

حقیقت و خیال

کتاب‌های مارکز به ما می‌آموزد که حقیقت و خیال اغلب با یکدیگر ترکیب می‌شوند،‌ زمانی که کتاب صد سال تنهایی را می‌خوانیم، از چگونگی همزیستی واقعیت و خیال در کنار هم تعجب می‌کنیم، زیرا این موضوع در واقع، ماهیت انسان‌ها و ذهن آنها است.

 مارکز در اولین صفحات صد سال تنهایی بیان می‌کند که همه‌ی موضوعات دارای یک حیات شخصی هستند و ما تنها باید روح آنها را بیدار کنیم. مدیران نیز می‌توانند از همین نگرش برای توسعه برندها و فناوری یا ایجاد محصولات جدید استفاده کنند.

مدیران شرکت‌ها نیز باید بر این هنر مسلط شوند،‌ زیرا اگرچه بسیاری از طرح‌های تجاری، واقعی و برای زمان حال طراحی شده‌اند، اما بسیاری از طرح‌های بلند مدت تنها چشم‌اندازی از آینده و مبتنی بر خیال هستند. ایجاد یک تصویر خیالی از آینده در کنار پرداختن به چالش‌های واقعی امروزی، موجب انگیزه‌بخشی به کارمندان می‌شود و به مدیران کمک می‌کند که برنامه‌ریزی بهتری برای رسیدن به چشم‌انداز آینده‌‌ی سازمان خود داشته باشند.

کامیابی و فروپاشی

مارکز در کتاب صد سال تنهایی داستان موفقیت‌ها و شکست‌های خانواده خوزه آرکادئو بوئدنیا را تعریف می‌کند. او از فعالیت‌های پر جنب و جوش در روستایی در آمریکای جنوبی حرف می‌زند که در نهایت رو به زوال و نابوی می‌رود. این نابودی ناشی از اقدامات غیرعقلانی و بدشانسی‌های خودساخته‌ی ساکنین روستا است.

مدیران باید به تشابه این داستان‌ها و داستان شرکت‌های بزرگی توجه کنند که کهنه شده و از بین می‌روند. شرکت‌های بسیار کمی وجود دارند که با گذشت یک صد سال از حیات خود هم چنان موفق باشند؛ متوسط امید به زندگی شرکت‌های چند ملیتی بزرگ بین 40 تا 50 سال است. بنابراین کتاب‌های مارکز از شرکتها درباره دوام و پایداری و اینکه چه موضوعی می‌تواند ضامن موفقیت یک سازمان در بلند مدت باشد، می‌پرسد.

در میان موضوعات پیش پا افتاده،‌ به دنبال رویدادهای خارق‌العاده باشید


یکی از ابزارهای معروف مورد استفاده توسط گابریل گارسیا مارکز خلق جریان‌های شگفت‌آور در عادی‌ترین لحظات زندگی است. برای مثال، رمدیوس زیبا، یکی از شخصیت‌های کلیدی کتاب صد سال تنهایی، در حین پهن کردن ملافه‌های شسته شده روی بند لباس، به آسمان صعود می‌کند.

عروج به آسمان در زمان پهن کردن ملافه باید برای صاحبان کسب‌و‌کارها یادآور این موضوع باشد که الهام‌بخش‌ترین رویدادهای شغلی می‌تواند در زمانی اتفاق بیفتد که افراد به هیچ وجه انتظار آنها را ندارند. ما باید قدر لحظات به ظاهر معمولی را بدانیم زیرا ایده‌های خلاق در همین لحظه‌ها خلق می‌شوند.
اگر فعالیت‌های اقتصادی خود را بدون تمایل برای انحراف از مسیرهای تکراری و جا افتاده انجام دهید، هیچ گاه به آسمان صعود نمی‌کنید.

جایگاه خاص تنهایی: افراد درون‌گرای تیم خود را شناسایی کنید


"تنهایی" یکی از موضوعات اصلی و تکرارشونده در آثار گابریل گارسیا مارکز است.  "کیش شخصیت" (Cult of Personality) پدیده‌ای است که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در ایالات متحده رایج شد و اشخاص با استفاده از تعریف و تمجید رسانه‌های گروهی و تبلیغات سیاسی، وجهه‌ی عمومی و قهرمانانه‌ای از خود ارائه دادند.

پس از پیدایش این قبیل پدیده‌ها، تنهایی و درون‌گرایی در محیط کار به مفاهیم منفوری تبدیل شدند. اما واقعیت این نیست.

تنهایی و درون‌گرایی دو مفهوم کامل متفاوت هستند و نمی‌توان آنها را به جای یکدیگر مورد استفاده قرار داد. افراد درون‌گرا می‌توانند خجالتی باشند، اما بسیاری از درون‌گراها از اعتماد به نفس و فن بیان بالایی برخوردار هستند.

متأسفانه در بیشتر محیط‌های کاری، درون‌گرایی ویژگی نامطلوبی است، و همواره افرادی برای پشتیبانی، کار گروهی و انگیزش وجود دارند.

صاحبان کسب‌و‌کارها باید در ابتدا اعضای درون‌گرا و برون‌گرای تیم خود را شناسایی کنند. اگر یک فرد درون‌گرا را برای چندین روز کاری یا بخشی از یک روز، به حال خود رها کنید، شاهد نتایج خارق‌العاده‌ای خواهید بود. به یاد داشته باشیم که کار تیمی زمانی موفقیت‌آمیز خواهد بود که مدیر بتواند به ترکیب درستی از افراد درون‌گرا و برون‌گرا در تیم خود دست یابد.

هرچند اکثر کارآفرینان بزرگ جهان انسان‌هایی برون‌گرا و دارای تیپ حرکتی می‌باشند، اما اگر افراد درون‌گرایانی مانند البرت انیشتن، داروین و بیل‌گیتس وجود نداشتند تئوری نسبیت، تئوری تکامل و مایکروسافت خلق نمی‌شدند و هندوستان، بدون تلاش‌های ماهاتما گاندی، همچنان تحت سلطه‌ی بریتانیا باقی می‌ماند.

هر روز خود و کسب‌و‌کارتان را بازآفرینی کنید

گابریل گارسیا مارکز حرفه خود را به عنوان خبرنگار و سردبیر در بسیاری از روزنامه‌ها آغاز کرد، او در تمامی عمر خود داستان می‌نوشت اما اولین رمان کامل خود، صد سال تنهایی، را که هنوز شاهکار مارکز محسوب می‌شود،‌ بعد از چهل سالگی منتشر کرد. مارکز زمانی که به عنوان خبرنگار دچار سرخوردگی شد، به منظور کشف حقایق،‌ به داستان‌نویسی به عنوان یک حرفه روی آورد.

بسیاری از موضوعات مطرح شده در رمان‌ها و داستان‌های مارکز، ریشه در داده‌های جمع‌آوری شده طی دوران خبرنگاری او دارند. تبدیل این داستان‌های واقعی به نوشته‌های خیالی به مارکز امکان می‌دهد تا برای تعریف حقیقت، از خیال استفاده کند.

جزئیات همیشه مهم نیستند

اگرچه در بیشتر موارد توجه به جزئیات بسیار مهم است، اما موقعیت‌های خاصی نیز وجود دارند که بی‌توجهی به موضوعات جزئی، به نفع ما خواهد بود.

مارکز نیز با توجه به همین واقعیت در برخی از موارد جزئیات بسیار مهم داستان، برای مثال نام شخصیت‌های داستان، را حذف می‌کند. به این ترتیب خواننده‌ی داستان ترغیب می‌شود تا در پیشرفت داستان، نقشی مشارکتی ایفا کند.

مدیران می‌توانند از این آموزه برای ارتقای اعضای تیم خود استفاده کنند. برای مثال زمانی که می‌خواهید جلسه‌ی توجیهی یک پروژه را برگزار کنید، اطمینان حاصل کنید که فرد مورد اعتماد شما از نتایج مورد نظر، دستورالعمل‌ها، منابع موجود و پیامد‌های اجرای این پروژه آگاهی دارد. اما جزئیات انجام کار را به فرد مورد نظر دیکته نکنید. به این ترتیب حس مالکیت پروژه و امکان نوآوری و خلاقیت به کارمند شما منتقل می‌شود و می‌توانید از چشم‌انداز کاملاً متفاوتی به نتیجه‌ی دلخواه‌تان برسید.